به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران؛ «مُد.» بله... اسمش که رویش است. البته این اتفاق مختص ایران نیست، بلکه جریانیست جهانی! گاه نوع پوشش را دستخوش قرار می دهد، گاه به یک تکیه کلام بسنده می کند و بعضی وقت ها هم رفتاری در جامعه را درگیر خود می کند. این روزها اما؛ ردپای این مقوله اجتناب ناپذیر در صنعتی به وسعت سینما هم دیده می شود! یک روز مُد می شود همه مدح اصغر فرهادی را کنند، روز دیگر دفاع همه جانبه روشنفکرانه از خانه سینما مُد می شود و فردایش هم یک داستان تازه از سر گرفته می شود! اما آنچه این روزها دیگر از قالب مُد خارج شده و بیشتر شبیه «تَب» به نظر می آید، دست به قلم شدن عده ای ناشناس و بی شناسنامه (البته در عرصه نویسندگی و نقد سینمایی) در رسانه های زرد و بی محتواست و نوشتن درباره بزرگان و مفاخر سرزمین کوچک اما پرحاشیه سینمای ایران است. نمونه بارزش «داریوش مهرجویی» که آثار درخشانی چون گاو، اجاره نشین ها، آقای هالو، لیلا، مهمان مامان و خیلی¬های دیگرش همچون زینتی درخشان بر پرچم سینمای ایران می درخشد اما مدام آماج حملات خرده پاهای تازه به قلم رسیده ای قرار می گیرد که شاید روی هم رفته 5 اثر این کارگردان را هم ندیده باشند! آن هم رهگذری!
انگار این روزها اگر قرار باشد کسی وارد رسانه و حوزه فرهنگی هنری شود و برای این ورود نیاز به دادن تست قلم داشته باشد، باید یک نقد تند و بی سروته درباره داریوش مهرجویی بنویسد تا مجوز ورود به جرگه نویسندگان نصیبش شود! اصلا انگار اگر قرار باشد از یک جمع 100 نفره تنها یک نفر برای حضور در رسانه های فرهنگی انتخاب شود، آن کسی برنده خواهد شد که در متنش بیشترین ناسزا و ایراد را به داریوش مهرجویی گرفته باشد! انگار آن کسی اول خواهد شد که دفعات بیشتری از کلمه «بی حوصله» درباره شخص مهرجویی استفاده کند! این روزها انگار مُد شده است که در پس و پیش اسم مهرجویی از واژه «بی حوصله» استفاده کنی و خودت را یک منتقد روشنفکر جا بزنی! اما این مُد شدن دیگر دارد به ناکجا آباد می رود؛ طرف بی آنکه گوشه چشمی به خون دل خوردن و زحمت کشیدن 40 ساله بزرگ مردی چون مهرجویی داشته باشد، هوس می کند صبح از خواب بیدار شود، چشمانش را بمالد و تصمیم بگیرد امپراطوری 40 ساله یک آدم را یک شبه از بین ببرد!
اما آنچه باعث شد این متن نگاشته شود، خواندن نقدی بود که در یکی از سایت های مجهول الحال به قول خود پایگاه تحلیلی سینمایی (!) منتشر شد. نویسنده این یادداشت پر از عُقده که تا دیروز درباره تفاوت قدرت ژیان و بنز در سایت های لایف استایل می نوشت، در یادداشتی عجیب قلم به دست گرفته و درباره آینده کاری داریوش مهرجویی نوشته است! او که از چهارچوب و استخوان بندی متن بی استخوانش فریاد بی هویتی سر به فلک می کشد، در ابتدای متنش بسان بسیاری از دوستان دون پایه و همسن و سال خود آورده است «آیا ممیزی به مهرجویی فشار آورده که به جای بهره برداری از بازیگران جدی در فیلمهایش از چهرههایی همچون مهناز افشار و حامد بهداد استفاده کند؟» سوال اول اینجاست که حامد بهداد تا پیش از این در کدام نقش طنزی بازی کرده است که شما معتقدی نمی توان از او برای بازی در نقش های جدی استفاده کرد؟ در بخش دیگری از این متن مغرضانه که به شدت واضح است به سفارش چه کسانی منتشر شده است، حامد بهداد به خاطر گفت و گوی بی پرده اش تهدید به نقد بیشتر شده و آمده است به خاطر آن گفت و گو شدت حملات و انتقاداتمان علیه تو را بیشتر خواهیم کرد! آخر مگر رسانه ای که روزانه میلیون ها نفر با آن سروکار دارند محل خاله بازی های بچه گانه شماست خانم محترم که به خودت اجازه لجبازی در منظر میلیون ها مخاطب را می دهی؟ یاد کودکی هایمان افتادیم که به پدرهایمان می گفتیم اگر فلان چیز را برایمان نخری من هم لج می کنم غذا نمی خورم!
این دوست عزیز در گوشه دیگری از متن توخالی و بی در و پیکرش حامد بهداد را با لقب «بازیگر جوان» صدا زده است که این هم نشان دیگری از بی سوادی اش را نشان می دهد! چطور ممکن است شما نویسنده فرهنگی و هنری یک رسانه باشی اما ندانی سن کارنامه یک بازیگر 15 سالگی اش را هم رد کرده است؟!
قلم پر از وسوسه های شیطانی این خانم در ادامه رقص روی کاغذ اینگونه ادامه داده است که حامد بهداد تا به امروز بیش از یک تیپ عصبی و آماده درگیری را نتوانسته به نمایش دربیاورد، حال این سوال پیش می آید که بوتیک چه ربطی به حامد بهداد هر شب تنهایی یا هفت دقیقه تا پاییز، نارنجی پوش، سعادت آباد و محاکمه در خیابان دارد؟ آیا همه اینها که تنها جزو کوچکی از کارنامه این بازیگر پر توان سینمای ایران به حساب می آید، شبیه یکدیگرند؟!
خانم به ظاهر نویسنده در بخش دیگری از متنش پا را فراتر از حد خود گذاشته و برای کارگردان های سینمای ایران تعیین تکلیف هم کرده است! او در پس عقده هایش اعلام کرده «دیگر هیچ کارگردانی جز برای نقش های عصبی سراغ حامد بهداد نخواهد رفت!» آخر شما کجای بدنه این سینمایی که تعیین می کنی چه بازیگری باید در چه نقشی هنرنمایی کند؟
سواد اندک این نویسنده تا آنجا پیش رفته است که آثار داریوش مهرجویی را با «اخراجی ها» و «رسوایی» ده نمکی مقایسه کرده است؛ آثاری که روزگاری همین رسانه آنها را نسبت به «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» اصغر فرهادی ارجح تر می دانست! قضاوت با مردم؛ این قسمت دیگر نیازی به توضیح اضافه ندارد!!!
«مهرجویی را تا حد بت بالا برده است. به هر حال شاید اگر داریوش خان مهرجویی به هر بازیگر دیگری نیز فرصت دو حضور مکرر در فیلمش را علی رغم عدم شایستگی آن بازیگر میداد، بازیگر مذکور چنین سینه چاکیهایی میکرد و درصدد «بت سازی»هایی بر میآمد که دهه ها است از ان آسیب میبینیم!» این هم قسمت دیگری از این نقد به ظاهر منصفانه است! مگر نه اینکه این خود ما هستیم که باید به بزرگان سینمای کشورمان افتخار کنیم و جلوی بزرگ شدن کاذب خرده پاها و بی شناسنامه ها را بگیریم؟ مگر نه اینکه باید قدر و منزلت بزرگان مان را بدانیم تا هر تازه از راه رسیده ای برایمان قد علم نکند؟ آیا حمایت حامد بهداد از داریوش مهرجویی معنایش کوه ساختن از کاه است؟ آیا حامد بهداد بدون حضور داریوش مهرجویی در سینمای ایران بیکار می ماند که الان مجبور شود مدح او را بگوید که نکند دیگر کسی سراغش را نگیرد؟!
اما قسمت پایانی متن این خانم پرده از اوج بی سوادی و غرض ورزی اش برمی دارد؛ آنجا که او در انتهای متن مثلا نقادانه اش به حرف های چندین سال پیش حامد بهداد اشاره می کند که درباره بانوی ایرانی به زبان آورده است! جالب آنکه خودش هم در انتهای این متن اعتراف کرده است حامد بهداد به شوخی این حرف ها را بر زبان چرخانده است. جسارتا سوال این است که در کدام نقد سینمایی قوی به حرف های 10 سال پیش یک بازیگر اشاره می شود تا بشود به هر دستاویزی وجهه او را نزد افکار عمومی ویران کرد؟
شاید آنقدری که از مسئولان و سردبیر رسانه های اینچنینی انتظار می رود، نتوان از شخص نویسنده این متن خرده گرفت؛ قضاوت با خود خود خود مردم اما آقایان به ظاهر روشنفکر و دلسوز سینمای ایران که دیگر دستتان برای همگان رو شده است و همچون بیدی شده اید که همواره طرفدار باد است، لطفا اگر قصد خراب کردن وجهه افراد در میان عموم مردم را دارید، حداقل از آدم های باسواد و با شناسنامه این عرصه بهره ببرید! هر چند آدم های با شناسنامه هیچ گاه چنین خبطی نخواهند کرد، حالا هر چقدر هم که پول بهشان پیشنهاد کنید. لطفا خصومت های شخصی تان با دیگران را در قالب رسانه بی محتوایتان نیاورید تا اینگونه آبروی خودتان ریخته شود! خواهشا به خاطر عقده ها و درگیری های شخصی تان ریختن آبروی آدم های محبوبی که میلیون ها آدم با آثارشان خاطره بازی کرده اند را اینگونه بی پروا «مُد» نکنید، هر چند بی شک چاه کن همیشه ته چاه است!