به گزارش گروه چندرسانهای باشگاه خبرنگاران، آرمانهاى
نظام اسلامى - كه در حقيقت آرمانهاى اسلامى است - يك منظومهاى است، يك مجموعهاى
است، مراتب مختلفى هم دارد؛ بعضى از اينها اهداف غائىتر و نهائىترند، بعضىها
اهداف كوتاهمدتند، اما جزو آرمانهايند؛ همهى اينها را بايد دنبال كرد. مثلاً فرض
بفرمائيد جامعهى عادلانه و عادل و پيشرفته و معنوى - با اين خصوصيات - خب، يك
آرمان است؛ جزو آرمانهاى درجهى يك و جزو برترين آرمانها است.سؤال
ديگرى كه مطرح شد و من هم اينجا از قبل يادداشت كردم - كه اين نشان ميدهد اين سؤال
قبلاً به من منتقل شده؛ يعنى سؤالى است كه مطرح است - اين است: نسبت آرمانها با
واقعيتهائى كه وجود دارد، چيست؟ مثلاً فرض بفرمائيدتحريم.
تحريم يك واقعيتى است. خب، يكى از آرمانهاى ما پيشرفت
اقتصادى كشور است، از آن طرف هم واقعيتى وجود دارد به نام تحريم. يا در مسائل
گوناگون سياسى؛ در انتخابات، در غيره، غيره. آنچه كه من ميتوانم عرض كنم، اين است
كه ماآرمانگرائىرا صددرصد تأييد ميكنيم، ديدن واقعيتها را هم صددرصد تأييد ميكنيم. آرمانگرائى بدون
ملاحظهى واقعيتها، به خيالپردازى و توهّم خواهد انجاميد. وقتى شما دنبال يك مقصودى، يك آرمانى
حركت ميكنيد، واقعيتهاى اطراف خودتان را بايد بسنجيد و بر طبق آن واقعيتها برنامهريزى
كنيد. بدون ديدن واقعيتهاى جامعه، تصور آرمانها خيلى تصور درست و صحيحى نخواهد
بود، چه برسد به دستيابى به آرمانها.
اگر بخواهيم مثال بزنيم، بايد بگوئيم آرمانها مثل
قلهاند. كسانى كه اهل گردش در كوهستان و رفتن به سمت قلهها هستند، قله را درست
تصور ميكنند. رسيدن به قله، يك آرمان است؛ آرمانها را به اين تشبيه كنيد. انسان دوست ميدارد
به آن قله برسد. وقتى شما اين پائين هستيد، دوست ميداريد برويد و برسيد به آن نقطهى
اوج و ستيغ اين بلندى و ارتفاع؛ منتها واقعيتى وجود دارد؛ اگر بىتوجه به اين
واقعيت بخواهيد اين كار را بكنيد، نيروى خودتان را هدر ميدهيد؛ آن واقعيت اين است
كه راه رسيدن به اين قله، اين نيست كه شما جلوى چشمت مشاهده ميكنى كه حالا اينجا
قله است، اين هم دامنه است، بگير و برو بالا؛ اينجورى نيست، راه دارد. اگر چنانچه
شما بىاحتياطى كرديد، همينى كه جلوى چشم شما است، دامنه را گرفتيد رفتيد بالا،
قطعاً به نقاطى خواهيد رسيد كه نه راه پيش رفتن داريد، نه راه عقب
آمدن.اينهائى كه اهل رفتن به كوه و گردش در كوهستان هستند، چنين چيزى
برايشان پيش مىآيد؛ براى بنده هم پيش آمده. وقتى انسان بدون آشنائى با راه حركت
ميكند، به نقطههائى ميرسد كه راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زياد انسان
بايد خودش را از مشكل خلاص كند.واقعيت عبارت است از همين راه؛ راه را بايد
پيدا كرد.
البته بايد واقعيتها را به معناى واقعى كلمه ديد، نه آنچه كه به عنوان واقعيت القاء ميشود. شما جوانها خيلى خوب ميدانيد؛ در جنگهاى روانى كه امروز در دنيا معمول است، يكى از كارها القاى واقعيتهاى غير واقعى است؛ چيزهائى را به عنوان واقعيت القاء ميكنند كه واقعيت ندارد؛ شايعه درست ميكنند، حرف ميزنند، كه واقعيت نيست؛ اگر چنانچه كسى چشم باز و بينا نداشته باشد، دچار اشتباه ميشود. اينكه ما ميگوئيم بصيرت، به خاطر اين است. يكى از كاركردهاى بصيرت همين است كه انسان واقعيتها را آنچنان كه هست، ببيند.
آرمانها
با نگاه به واقعيتها است كه قابل تحقق خواهند بود. اما واقعيت را ببينيم، نه آنچه
كه با شگردهاى دشمنانه، بهعنوان واقعيت به ما القاء ميشود.
به نظر من فعال دانشجوئىِ آرمانخواه كه واقعيتها
را هم ميشناسد، هرگز نبايد در هيچ شرائطى احساس انفعال و بنبست كند. يعنى نبايد
از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پيروزىهاى شيرين، نه در هنگام هزيمتهاى
تلخ. ما در عرصهى دفاع مقدس پيروزىهاى بزرگى داشتيم، هزيمتهاى تلخى هم داشتيم. امام (رضوان الله
عليه) سفارش ميكردند و ميگفتند: نگوئيد شكست، بگوئيد عدمالفتح. يك جا پيروزى نصيب
انسان ميشود، يك جا هم پيروزى نصيب انسان نميشود؛ چه اهميتى دارد؟ بعضىها هستند كه
اگر چنانچه جريان كار بر وفق مرادشان پيش آمد و به نقطهى مورد نظر خودشان رسيدند،
از دنبال كردن آرمانها دست ميكشند؛ اين خطا است.«فاذا فرغت فانصب» قرآن
به ما ميگويد: وقتى اين كار را تمام كردى، اين تلاش را تمام كردى، تازه خودت را
آماده كن، بايست براى ادامهى كار. بعضى آنجورند - اين اشتباه است - بعضى هم بعكس؛
اگر آنچه كه پيش مىآيد، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار يأس
و انفعال و شكست ميشوند؛ اين هم غلط است؛ هر دو غلط است. اصلاً بنبستى وجود ندارد
در آرمانخواهىِ صحيح و واقعبينانه.
وقتى انسان واقعيتها را ملاحظه كند، هيچ چيز به نظرش غير
قابل پيشبينى نمىآيد.
توقع من از عزيزان دانشجو اين است كه همواره دنبال آرمانها باشند؛ چه در آن مواردى كه حادثهاى كه پيش مىآيد، طبق دلخواه شما است، چه در آنجائى كه حادثهاى كه پيش مىآيد، طبق دلخواه شما نيست؛ آرمانگرائى را با نگاه به واقعيتها از دست ندهيد و دنبال كنيد. در اصلِ انقلاب همين جور بود، در جنگ همين جور بود؛ در حوادث گوناگونى هم كه در اين سالها پيش آمده، هميشه همين جور بوده است. بعضىها در قبال حوادث گوناگون، موضعگيرىها و موقعيتهاى روحى و معنوى و فكرىشان، متناسب با آنچه كه لازمهى آرمانخواهى است، نيست.
دانلود فایل صوتی با عنوان آرمان و واقعیت