به گزارش
خبرنگار حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، كودتاي 28 مرداد 1332 و سرنگوني دولت قانوني و مليگراي مصدق با طرح سري سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا و انگليس اين واقعيت را به وضوح نمايان ساخت كه غرب به عنوان داعيهدار دموكراسي هر زمان كه منافعش اقتضاء كند، مفاهيمي چون مردمسالاري و حاكميت مردم را به مسلخ ميكشاند و در اين راه حتي از استخدام اراذل و اوباش چماقدار نيز دريغ نميورزد.
ملي كردن صنعت نفت توسط دولت مصدق با حمايت موثر آيت الله كاشاني صورت گرفت که انگليس را از چپاول ثروت ملي ايرانيان محروم كرد.
روپاه پير استعمار پس از آنكه نتواست در دادگاهها و مجامع بين المللي پيروز مخاصمه نفتي با ايران شود، با جلب نظر آمريكا هراسان از نفوذ كمونيسم در ايران و همچنين خوش خدمتي درباريان پهلوي و اراذل و اوباش بي مخ تهراني، كودتايي را عليه دولت مصدق ترتيب داد. كودتايي كه در شكل گيري آن علاوه بر سرويسهاي اطلاعاتي و رسانه اي بيگانه، بي تدبيريهاي دولت سقوط كرده نيز نقش داشت.
نخست وزيري مصدق آغاز ضديت با انگليسدر سال 1302 كه حدود سه سال از كودتاي رضا خان قزاق ميگذشت، مصدق در كسوت وزير خارجه كابينه مشيرالدوله، خود را به عنوان سياستمداري ضد انگليسي معرفي كرد.
در سال 1304 پس از تغيير نظام سياسي از قاجار به پهلوي، رضاه شاه با دستور اربابان انگليسي خود به تصفيه حساب صاحب منصباني پرداخت كه رويكردي ضد انگليسي داشتند. مصدق در زمره اين صاحب منصبان بود كه در دوران شانزده ساله استبداد رضا خان نفي بلد شد.
پس از شهريور 1320 و تبعيد رضا شاه توسط متفقين به جزيره موريس، مصدق در انتخابات مجلس چهاردهم به عنوان نماينده تهران برگزيده شد.
مصدق با همكاري نمايندگان ملي گرا و برخي از تودهايهاي مجلس چهاردهم طرحي را به تصويب رساند كه به موجب آن دولت اجازه اعطاي هيچ گونه امتياز نفتي به قدرتهاي جهاني را نداشت. تصويب اين طرح موقعيت مصدق را به عنوان يك سياستمدار ضد استعماري بيش از پيش در اذهان نخبه گان و عامه مردم به تثبيت رساند.
در ارديبهشت 1330 مصدق به جاي حسين علاء بر كرسي نخستوزيري تكيه زد. دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرا درآوردن قانون «ملی شدن صنعت نفت» و برگزاری انتخابات آزاد بود.
اعمال سياسي مصدق از دو وسوسه ذهني سراسر عمرش نشات ميگرفت، تنفر تسكين ناپذير از سلسله پهلوي و مخالفتي به همين اندازه شديد با نقش مداخله گرايانه انگليس در امور داخلي ايران؛ اين دو وسوسه در دهه 1330 غير قابل درك و غير معمول نبود اما چنين مينمايد كه اشتباه مصدق تلاش براي دنبال كردن همزمان اين دو وسوسه بوده است.
پس از ملي شدن صنعت نفت، دولت انگليس به حمايت از شركت نفت ايران و انگليس پرداخت و اقدام به شكايت از ايران در شوراي امنيت سازمان ملل كرد.
شورا رسیدگی به این شکایت را به دیوان بینالمللی در لاهه ارجاع کرد. دکتر مصدق دادگاه بینالمللی را برای رسیدگی به این مسئله که امری مربوط به حق حاکمیت ایران بود صالح ندانست. دیوان نیز بالاخره به عدم صلاحیت خود رای داد. بدین ترتیب انگليس و شرکت نفت که نتوانستند از مجراهای قانونی بینالمللی با ملی شدن نفت ایران مقابله کنند به اقدام در ایران پرداختند. مخالفان مصدق در ایران را متشکل و هماهنگ کردند وبا صرف پول، چهرههائی را که در آغاز نهضت ملی شدن نفت با مصدق همراه بودند، به مقابله با او کشاندند.
آمريكا با انگليس هم كاسه ميشودطبق قرارداد ۱۹۳۳ «شرکت نفت ایران و انگلیس» نفت ایران را انحصارا در دست خود داشت. اما این فعالیت پر سود مدتها مورد نظر شرکتهای نفتی آمریکائی نیز بود و منتظر بودند که امکانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا کنند.
در تحولات تاریخی دهههای ۲۰ و ۳۰ خورشیدی ایران، دولتهای بریتانیا و سپس آمریکا نقش بسیارمهم ولی در عین حال متفاوتی بازی کردند؛ بزرگترین دغدغه بریتانیاییها در ایران، منافع مالی یا به عبارت دیگر، منابع نفتی بود. پیشینه حضور بریتانیاییها در ایران موجب نفوذ آنها در لایههای مختلف اجتماع و سیاست ایران شده بود و به خطر افتادن منافع آنان در حقیقت منافع گره خورده برخی ایرانیها را نیز به خطر میانداخت. در مقابل، حضور آمریکاییها در ایران جدید بود؛ نفت ایران در اندازهای نبود که برای آمریکا حیاتی باشد. به همین جهت نیز آمریکا تا سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) هوادار ملی شدن نفت ایران بود. مهمترین دلیلش افزایش بی سابقه کمکهای مالی دولت آمریکا در دوران نخست وزیری مصدق به ایران میباشد.
ولی انگلیسیها برای همراه کردن آمریکاییها در مورد کودتا سعی در قوی جلوه دادن احتمال به قدرت رسیدن کمونیستها داشتند اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا به خوبی نشان میدهد که آمریکاییها در ایران بیش از هر چیز نگرانیهای «ژئو استراتژیک» داشتند؛ این اسناد نشان میدهد که حضور دولت شوروی در همسایگی ایران، حساسیت ویژهای در دولتهای آمریکا پس از جنگ جهانی (ترومن و آیزنهاور) ایجاد کرده بود. دست کم سه سال پیش از کودتای ۲۸ امرداد ۳۲، آمریکاییها برنامه جامعی برای مقابله با «تهدید کمونیسم» در ایران داشتند.
در دوران ریاست جمهوری ترومن، تلاشهای دولت محافظه کار چرچیل درانگليس برای همراه ساختن آمریکا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان میدهد که برنامه آمریکا در این دوره مشروط به حمله شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بودهاست اما پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای آمریکا به سمت اقدام «پیشگیرانه» رفت و از این پس بود که پول و مأموران مخفی آمریکا به ایران سرازیر شدند.
تدوين كليات طرح كودتادر خرداد 1332 کمیتۀ امنیتی مشترک آمریکا و انگلیس کلیات طرح کودتاي 28 مرداد 1332 را تهیه و تکمیل نمود. در این طرح مبانی هفتگانه مفروض گرفته شده بود.
حتی الامکان عملیات کودتا باید ظاهری کاملاً قانونی داشته باشد و در افکار عمومی نباید به صورت یک کودتای آشکار و تمام و کمال معرفی گردد.
افکار عمومی ایران باید در آستانه کودتا بر اساس جنگ روانی و تبلیغات حجیم علیه آیت ا... کاشانی و مصدق تحریک گردد.
سرلشکر "زاهدی" با حمایت آمریکا و انگلیس رهبری اجرای کودتا را بر عهده بگیرد و زمینههای لازم را برای سرکوب هرگونه واکنشی پس از انجام موفقیت آمیز کودتا فراهم آورد.
شاه باید نسبت به حمایت کامل آمریکا و انگلیس از کودتا کاملاّ توجیه شود و از کمک های مالی آمریکا به حکومت خود پس از انجام کودتا مطمئن گردد.
شاه ایران باید مستقیماً در عملیات اجرایی کودتا درگیر شود و ضمن دادن تعهد، احکام مشخصی را صادر نماید که به واسطۀ آنها "مصدق" را از نخست وزیری عزل و سرلشکر "زاهدی" رابه نخست وزیری منصوب کند.
عوامل نفوذی در مطبوعات ایران و بخشهای فارسی رادیوهای خارجی بویژه رادیو بغداد نقش ویژه ای درتحریک افکار عمومی مردم ایران بر عهده خواهند داشت.
شعبه های امنیتی آمریکا و انگلیس در ایران طرح براندازی و انجام کودتا را با ایرانیانی که "زاهدی" معرفی میکند قبلاً مورد بازبینی و وارسی قرار دهند.
پس از توافق بر سر کلیات طرح کودتا در 9 ژوئن 1953 مطابق با 20 خرداد1332 مسئولین دستگاههای امنیتی آمریکا و انگلیس و طراحان کودتا به مدت چهار روز در بیروت جلسات متعددی را برگزار نمودند. دستور کار آنها یکدست سازی عملیات وتعیین جزئیات بود.
شكست كودتا در 25 مردادطرح كودتا از سوي آمريكاييها عمليات "تي. پي. آژاكس" نام گرفت و كرميت روزولت به منظور اجراي اين امر به ايران آمد و انگليسيها نيز كريستوفر وودهاس را مأمور اين كار كردند و نام عمليات خود را "عمليات چكمه" گذاشتند.
در داخل ايران نيز شبكه مخفي شاپور ريپورتر (فرزند اردشير جي از حاميان اصلي رضاخان در كودتاي سوم اسفند 1299) و اسدالله علم و برادران رشيديان تحت حمايت خانواده صهيونيستي لرد روچيلد انگليسي به نام ” عمليات بِدامَن" فعاليت ميكردند. وظايف اين گروه نفوذ در رهبري احزاب و سازمانهاي سياسي و مذهبي و ايجاد ناامني و هرج و مرج در كشور و به آتش كشيدن و غارت اموال مردم بود.
نمونه بارز اين كار تظاهرات متعدد حزب توده به بهانههاي مختلف، وجود سرلشكر فضلالله زاهدي (عامل اصلي كودتا) در مصدر وزارت كشور، رخنه شكبرانگيز شمس قناتآبادي در بيت آيتالله كاشاني (با توجه به سوابق وي در بعد از كودتا) و قتل افشارطوس و دهها عمليات ديگر بود.
اشرف پهلوی، در خاطرات خود مینویسد
: «تابستان 1332 یك نفر ایرانی به من تلفن كرد كه آمریكا و انگلیس در باره وضع كنونی ایران بسیار نگرانند لذا میخواهم با دو مرد یكی آمریكائی و دیگری انگلیسی ملاقاتی داشته باشید. مرد آمریكائی به من گفت كه نماینده جان فاستر دالس و آن مرد انگلیس هم نماینده وینستون چرچیل است كه حزب محافظه كارش اخیراً به قدرت رسیده است. مرد انگلیسی گفت زمان عمل فرا رسیده است ولی ما باید از شما تقاضای كمك كنیم و چون از شما تقاضا میكنیم كه عملاً زندگی خود را به خطر بیندازید چك سفیدی را در اختیارتان قرار میدهیم تا هر مبلغی كه مایل باشید روی آن بنویسید. وقتی كه به تهران رسیدم هنوز نیم ساعت نگذشته بود كه فرماندار نظامی تهران دستور مصدق برای خروجم را ابلاغ كرد ولی من نپذیرفتم و مصدق 24 ساعت فرصت داد و من در این مدت پاكت ارسالی آن مرد آمریكایی را از طرف همسر شاه به وی دادم.مضمون پاكت ارسالی، دستور امریكائیها مبنی بر همكاری با كودچیان بود كه از طریق اشرف به شاه ابلاغ شد. در همان روز ژنرال نورمن شوارتسكف، مستشار سابق ژاندارمری، با وجوه اعطائی سازمان سیا به مبلغ پنج میلیون دلار، به منظور سازماندهی كودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشكر زاهدی از كشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینههای كودتا پرداخت. در ششم مرداد ماه جان فاستر دالس، وزیرخارجه آمریكا، گفت: «فعالیت روز افزون حزب غیرقانونی كمونیست توده در ایران و اغماض و چشم پوشی دولت ایران از این گونه فعالیتها، نگرانی بزرگی برای دولت آمریكا ایجاد كرده است.» در پی آن كرمیت روزولت مسئول امور خاورمیانه سازمان سیا، با نام جعلی جیمز اف لاكریج از طریق مرز عراق در استان كرمانشاه وارد ایران شد.
با ورود روزولت، تحرك بیشتری به فعالیت كودتا داده شد. رزولت علاوه بر پول، حجم قابل توجهی مقاله، كاریكاتور، و امكانات لازم برای فضاسازی نیز به همراه خود آورده بود. در یازدهم مرداد سال 1332 كرمیت روزولت، رهبر كودتا، با شاه ملاقات كرد و طرح كودتا و بركناری مصدق و نخست وزیری زاهدی را با وی مطرح و رضایت نهایی وی را در عزل مصدق و انتصاب زاهدی جلب نمود.
سه روز بعد در چهاردهم مرداد سال 1332 ژانرال آیزنهاور، رئیس جمهور آمریكا، در یك سخنرانی تصریح كرد كه: «آمریكا مصمم است راه پیشروی كمونیسم در ایران و دیگر كشورهای آسیائی را مسدود كند. پیروزی نخست وزیر بر اقلیت ناراضی مجلس و انحلال آن ثمره همكاری مصدق و حزب توده بوده است.»
روز بیست و چهار مرداد شاه، دو حكم جداگانه یكی مبنی بر عزل دكتر مصدق از نخست وزیری و دیگری مبنی بر انتصاب زاهدی به نخست وزیری را امضا میكند.
سرهنگ نصیری، فرمانده گارد، فرمان انتصاب زاهدی را به وی میدهد. رأس ساعت ده شب، نصیری فرمان عزل مصدق را به او تحویل میدهد.
عمليات كودتا قرار بود توسط سه واحد ارتش به اجرا در آيد. در هجدهم مرداد، شاه در ملاقات شبانه با كرمیت روزولت پس از بررسی عملیات كودتا، فرمان آن را امضا كرد.
باوجود اينكه همه تمهيدات براي عملياتي شدن كودتا و سقوط دولت ملي گراي مصدق فراهم آورده شده بود، اما هوشياري سرلشگر رياحي وزير دفاع كابينه مصدق و همچنين بازداشت نصيري توسط سرهنگ ممتاز (رئيس كلانتري يكم) كودتا را خنثي گردانيد.
محمدرضا پهلوي پس از اين واقعه به همراه ثريا اسفندياري (همسر)و محمد خاتمي (خلبان) و ابوالفتح آتاباي (آجودان) خود ابتدا به كلاردشت و رامسر و از آنجا به عراق و سيس، به رم( ايتاليا) گريخت.
اميدواري آمريكايي ها به كودتاي دومپس از شكست كودتا در 25 مرداد، عصر همان روز لوي هندرسون سفير آمريكا در پاكستان به تهران ميآيد تا نگذارد خاكستر آتش كودتا در طوفان حمايت مردم از مصدق به خاموشي گرايد.
هندرسون به منزل مصدق رفت و به او اعلام كرد كه دولت آمريكا ديگر نميتواند مصدق را به عنوان نخست وزير قانوني ايران به رسميت بشناسد.
هندرسن به دكتر مصدق تكلیف كرد كه باید از پست خود كنارهگیری نماید. ولی دكتر مصدق او را با عتاب از خانه خود بیرون كرد و هندرسن نیز پس از مشاجره با مصدق با رابطان خود تماس گرفته و به آنها اعلام نمود كه «دولت آمریكا فقط دولت زاهدی را دولت رسمی و قانونی ایران میداند.»
با فرار شاه، در سراسر كشور تظاهرات عمومی برپا شده و مجسمههای شاه و پدرش به پایین كشیده شد. عكسهای وی از ادارات جمعآوری گشت. در تجمع بزرگی در میدان بهارستان، دكتر حسین فاطمی، وزیرخارجه، اعلام كرد كه: «نظام سلطنتی باید برچیده شود و حكومت جمهوری اعلام شود و شاه ایران روی مللك فاورق مصر را سفید كرده است.» اما سایر اعضای كابینه، بعد از سخنان فاطمی تاكید كردند كه: «علیحضرت باید برگردد» در چنین شرایطی كه كشور شدیداً به مجلس نیاز دارد. دكتر مصدق پیروزی در رفراندوم و انحلال مجلس را اعلام كرد.
در همین روزها تظاهرات گستردهای به حمایت از دولت مصدق بر پا شد. اما دكتر مصدق دستور منع تظاهرات در حمایت از دولتش را صادر كرد و تكلیف كرد كه مردم به خانههای خود برگردند.
هوشياري آيت الله كاشاني و هشدار به مصدقآيت الله كاشاني كه در سي تير 1331 از مصدق در برابر شاه و قوام حمايت كرده بود؛ با بينشي بالا طي نامهاي به مصدق از توطئه دوباره آمريكا براي براندازي دولت خبر داد، اما دكتر مصدق با بي اعتنايي به مرقومه آيت الله كاشاني، غره حمايت مردم شد.
متن نامه آيت الله كاشاني و جوابيه مصدق بدين شرح است:گرچه امكانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است. خودتان بهتر از هر كسی میدانید كه تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی كار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است كه میخواهید مانند سیام تیر كذائی یكبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید.
حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لكه حیض كردید خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تكیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج كردید و حالا همانطور كه واضح بود درصدد به اصطلاح كودتا است.
اگر نقشه شما نیست كه مانند سیام تیرماه عقبنشینی كنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همانطور كه گفتم آمریكا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها كمك كرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید كنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران كه من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یك كودتا توسط زاهدی كه مطابق با نقشههای خود شماست آگاه كردم كه فردا جای هیچگونه عذری نباشد اگر براستی در این فكر اشتباه میكند با اظهار تمایل شما.... سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاكره، خدمت میفرستم. امضا: سید ابوالقاسم كاشانی»
دكتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله كاشانی نوشت که «27مرداد ماه مرقومة حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. و السلام. دكتر محمد مصدق
كودتاي دوم نتيجه مي دهدمجدداً در روز 28 مرداد سال 1332 كودتاچيان از سردرگمي، انفعال، بيبرنامگي دولت (عليرغم اطلاع قبلي از وقوع كودتا از جمله نامه مورخه 27 مرداد 1332 آيتالله كاشاني كه با پاسخ سرد و منفي مصدق مواجه شد) استفاده كرده و نظاميان با كمك اراذل، اوباش، چاقوكشان و فواحش تهران به خيابانها ريختند و در عصر همان روز كار دولت مصدق را خاتمه دادند و نخستوزير به همراه چند تن از وزراي كابينه، خود را تسليم كردند و سرلشكر فضلالله زاهدي با فرمان شاه كه از قبل صادر شده بود به نخستوزيري كودتا منصوب گرديد و محمدرضا پهلوي نيز بعد از 3 روز به ايران بازگشت و بر مصدر قدرت نشست.
اسناد موجود بیانگر آگاهی مصدق از وقوع کودتا بود اما وی با توجه سیاست معاشات خود، هیچ گونه اقدامی برای جلوگیری ازآن به عمل نیاورد . مصدق حتی به وسیله رادیو مردم را برای دفاع ازدولت خود فرا نخواند وبه تقاضای یاران و مشاوران خود نیز وقعی ننهاد.
خاطراتی که از واقعه روز 28 مرداد از نزدیکان مصدق به جای مانده، گویای این واقعیت است که وی درآن روزها بسیارخسته بوده و آمادگی مقابله با کودتاچیان را نداشت.
مقارن ظهر همان روز تهران چهره دیگری به خود گرفت. ادارات دولتی یکی پس از دیگری به تصرف تظاهرکنندگان درآمد. ساعت 15:30 28 برابر با مرداد 1332 زاهدی سقوط مصدق و انتصاب خود را به نخست وزیری اعلام کرد.
عصر همان روز فقط در اطراف خانه مصدق مقاومت هایی در برابر حکومت جدید صورت یافت و آن هم درساعت 19:30 با تسلیم نیروهای وفادار مصدق پایان یافت. دیوارهای اطراف خانه به وسیله آتش تانک و توپ خراب شد و به خانه حمله شد و مصدق از راه بام گریخت. وی روزهای بعد تسلیم نیروهای زاهدی شد و به بازداشتگاه رفت.
دكتر مصدق در جلسات دادگاه فرمايشي رژيم شاه با نطقهاي آتشين به دفاع از خود پرداخت، اما سرانجام دادگاه راي به محكوميت مصدق صادر كرد و مصدق تا پایان عمر در ملک شخصی خود در احمدآباد در تبعید به سر برد و در 14 اسفند 1345 درگذشت.
انتهای پيام/