به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، سکانس ورزشی فیلم اخراجیها2 هر چند صحنهای قابل دفاع در این اثر نیست اما یادآور خیلی از خاطرات ورزشی در زمان اسارت بود. رزمندگانی که به قول حاجآقای اخراجیها اینبار در آزمونی سختتر باید آزموده میشدند و آن هم اسارت بود.
سکانس ورزشی فیلم اخراجی ها که مربوط به بازی فوتبالدوستانه ایران و عراق بود ، یک مشاور ویژه هم داشت.سید جواد هاشمی که هم بازیگر است و هم سالها به عنوان مربی تربیت بدنی در مدارس تهران به ورزش مشغول بوده است.
بازیگری
که در این سکانس ورزشی ، اصطلاحات امروزی فوتبال را به کار برد و همین
باعث شد تا هم خنده های زیادی در سالن سینما شنیده شود و هم انتقادات زیادی
در رسانه ها نسبت به غیرواقعی بودن شرایط تدوین شده ، ثبت شود. با جواد
هاشمی از خاطرات دفاع مقدس گفتیم. از ورزشهای جبهه ای تا فیلم اخراجی ها و فوتبالی که چندان شباهتی با دنیای واقعی دفاع مقدس نداشت.
از انتقاداتی که به این بازی دوستانه فوتبال شده بود تا خاطراتی که از دوران معلمی ورزشاش برای خبرنگاران تماشاگر تعریف کرد. جواد هاشمی از هواداران پروپاقرص ورزش است و ثبت ورزش در دوران دفاع مقدس در عالم سینما.
سیدمرتضی اخراجیها را که یادتان هست؛ سیدی که سعی در ارشاد اخراجیها داشت اما در عین حال خود شیفته مرام و اخلاق آنها شده بود. سیدمرتضی در سکانس ورزشی اخراجیها2 نیز حضوری فعال داشت و زمینهساز پنالتی اسرا شد که حاجی گرینوف آن را تبدیل به گل کرد.
سالروز بازگشت آزادگان به میهن است و همین بهانهای شد تا با سیدجواد هاشمی که در هر سه قسمت اخراجیها ایفای نقش کرده گفتوگو کنیم. گفتوگویی که سراسر یادآور خاطرههای
جبهه و جنگ بود و آقاسیدجواد را به روزگار رزمندگی در دوکوهه و فکه برد.
روزهایی که سیدجواد مسئول تبلیغات لشکر بود و برای گذراندن اوقات فراغت
بسیجیها مسابقات گلکوچک در جبههها برگزار میکرد.
از اخراجیها چه خبر؟
اگر ساخت سری جدید را میگویید که هیچ، اما اگر منظورتان خود اخراجیهاست؛ همه سلامتند.
اتفاقا بحث ماهم به سلامتی ربط دارد. موضوع مصاحبه ما ورزش در اردوگاهها و جبهههای جنگ است.اینکه در گیر ودار جنگ و موضوعات نه چندان لطیف نظامی ، موضوعی به نام ورزش چه جایگاهی داشت و دارد. آیا بهواقع شرایط ورزش در آن روزها مهیا بود؟
خب در دوران جنگ اینطور نبود که یکسره درگیر باشیم و زمانی پیش میآمد که تا یکی، دوماه از پاتک دشمن خبری نبود و نیروهای خودی هم دست به عملیات نمیزدند. همین زمان بهترین فرصت برای ورزش کردن و تحصیل بود. در این میان هم، فوتبال و ورزشهای تیمی خیلی خریدار داشت و استقبال زیادی از آن میشد.این را البته من هم قبول دارم که کمتر تعاریفی از دوران آرامش جبهه و ورزشکار بودن رزمندهها مطرح شده است.
پس بازار کریخواندن در فضای جبههها هم حسابی داغ بود.
البته نه به معنای کریهای امروزی اما بچهها برای هم کریهای دوستانه هم میخواندند. یک چیز جالب برای شما بگویم که شاید نشنیده ب اشید. فوتبال اینقدر برای بچه ها مهم شده بود که برای تهیه ملزوماتش به سفر می رفتند. یادم هست خیلی از بسیجیها میرفتند دزفول و توپ میخریدند
بعد برمی گشتند خط تا با بقیه بازی کنند.این شاید الان خیلی بزرگ به نظر
نرسد اما شما فرض کنید رزمنده ای که شاید از شهر و دیارش دور باشد ، وقت
مرخصی برود توپ فوتبال بخرد و برگردد خط فقط به خاطر اینکه بتواند فوتبال
بازی کند.
آقای هاشمی ، شما ازجمله بازیگرانی هستید که فضای جبهه و جنگ را در مقام یک رزمنده هم درک کردید. خود شما تا چه حد به ورزش اهمیت میدادید؟
خب من در دوکوهه مدتی در تبلیغات لشکر فعالیت میکردم. آن زمان متولی ورزشی در جبههها وجود نداشت، این بود که یکی از کارهای ما برگزاری مسابقات فوتبال میشد؛ همان گلکوچک خودمان. با هماهنگی بچه ها میرفتیم اولین شهر، 20-30 تا توپ پلاستیکی میخریدیم و با عشق و علاقه آنها را دولایه میکردیم و مسابقات را به راه میانداختیم. البته به رسم قدیمی، چون ما متولی بودیم از زمین مسابقه بیرون نمیرفتیم و تا آخر در زمین باقی میماندیم. خب لذت چنین فوتبالی هم دوچندان میشود.
یعنی شما صاحبتوپ بودید و قلدربازیدر میآوردید؟
(باخنده) بالاخره این همه راه را می رفتیم تا پای ثابت بازی باشیم. تازه حریف هم میطلبیدیم و جرزنی هم می کردیم.
پس در دوکوهه یکپا فدراسیون راه انداخته بودید.
یادش بهخیر، زمانی که دوکوهه مملو از بسیجی میشد تا برای اعزام خود را آماده کنند، گُلهگُله بساط گلکوچک بود که در فضای اردوگاه دیده میشد و بسیجیهایی که دنبال توپ بودند. شما یک لحظه فکر میکردی که اینجا زمین فوتبال است تا فضای جنگ.
خوب برویم سراغ اخراجیها؟
مثل اینکه این اخراجیها نمیخواهد ولکن ما باشد! (خنده)
اخراجیها یک صحنه دارد که خیلی حاشیهساز شد. هم منتقد زیاد داشت و هم موافق. چه شد که فوتبال را برای این سکانس انتخاب کردند؟
خب فوتبال جزو ورزشهایی است که شرایط کریخوانی
و مبارزه را دارد. ورزشی که تماشاگران زیادی دارد و بهترین عرصه برای تجلی
غرور ملی است. شما ببینید آرژانتین در جنگ از انگلستان شکست میخورد اما در جام جهانی با مارادونا آنها را شکست میدهند که حتی تأثیر این پیروزی برای آنها چند برابر هم میشود. از اینرو به نظرم ایده خوبی بود.یعنی من از اینکار کارگردان فیلم دفاع میکنم.
این موضوع تا چه حد به واقعیت نزدیک بود؟
این موضوع عین واقعیت بود؛ چه در جبههها و چه در اردوگاهها. خیلی وقتها در اردوگاههای ایرانی که اسرای عراقی را نگه میداشتند مسابقات رسمی فوتبال بین عراقیها و ایرانیها برگزار میشد که من خودم از نزدیک شاهد بودم. در بعضی از اردوگاههای عراقی هم که فرماندههای باشعوری داشتند مسابقات فوتبال برگزار میشد تا وقت برای اسرا بگذرد.
پس در اردوگاههای اسرا هم ورزش طرفدار داشت.
اسرا هم باید برای خود مشغولیاتی میساختند؛
ورزش، تحصیل، صنایع دستی و... البته شرایط اسرای ما بسیار دشوار بود اما
باز هم از این موضوع غافل نشدند.ورزش هم یکی از حوزه هایی بود که خیلی
طرفدار داشت.
شما وقتی فیلمنامه را میخواندید و به این سکانس رسیدید چه واکنشی داشتید؟ از این سکانس (مسابقه فوتبال) استقبال کردید؟
بله، چون متناسب با واقعیت بود. هم بحث کمدی که مطرح بود و هم تعلیقی که ایجاد میکرد همه میتوانست درتلطیف فضا موثر باشد.
اما قبول دارید سکانس مسابقه فوتبال آنچنان قوی نبود؟ بهنوعی باید باورپذیرتر میشد.
اگر این سکانس جدی اجرا میشد
خیلی برای مخاطب جذابیت نداشت. این را هم باید در نظر داشت که فیلم یک اثر
کمدی بود و صرفا در مورد مسابقه ورزشی نبود که بخواهیم بهطور خاص به فوتبال بپردازیم. به نظرم موقعیت طنز بیشتر دارای
اهمیت بود.
به نظرتان جای چنین کارهایی در ژانر دفاع مقدس و یا حتی سینمای ایران خالی نیست؟ ما میبینیم فیلمی مانند فرار به سوی پیروزی با محوریت فوتبال ساخته میشود که در یک اردوگاه اسرای متفقین اتفاقات شکل میگیرد. آیا نمیتوان چنین ظرفیتی را در سینمای دفاع مقدس بهوجود آورد؟
به
نظر من دفاع مقدس هزاران سوژه جذاب دارد که هنوز در انتظار استخراج هستند.
دفاع مقدس منبعی غنی از سوژه است؛ چه در حوزه هنری و چه در حوزه ورزشی. میتوان آنها را در ژانر دفاع مقدس پروراند.
خاطرهای از سکانس فوتبالی اخراجیها2 دارید؟
در این سکانس قرار بود که روی من خطای پنالتی شود و پنالتی را آقای شریفینیا تبدیل به گل کند و عکس صدام هم پاره شود. قبل این صحنه با بچهها و عوامل هماهنگ شده بود که به محض صاحب توپ شدن من روی من خطا شود. افرادی هم که نقش عراقیها را داشتند کمی در معذورات بودند یعنی خیلی با من راحت نبودند که بخواهند روی من خطا کنند.
این بود که بچههای خودی برای اینکه آنها از رودربایستی دربیایند خودشان بهطرز خطاآلودی(!) توپ را از من گرفتند. خلاصه در برداشت اول کتک حسابی از همتیمیها خوردم تا اینکه در برداشت سوم، چهارم دیگر رودربایستی عوامل عراقی هم از بین رفت و همه به قصد خطا به سراغم آمدند.
کتکی خوردم که هیچوقت یادم نمیرود. البته میدانستم این کار از کجا آب میخورد اما کتک را ما خوردیم. این را هم باید به حساب جذابیت های فوتبال بگذاریم که گاهی باید از همتیمیهای خودت هم کتک بخوری. برای من این کتک خوردن خیلی متفاوت بود.من به خاطر تعارف و رودربایستی عراقیها ، از ایرانیها کتک خوردم!
خب ، برگردیم به فضای جبههها و خاطراتی که از دوکوهه دارید. از همرزمان شهید خود که استعداد نابی در ورزش بودند چه خاطرهای دارید؟
خیلی زیاد. یادش بهخیر؛ شهید سعید طوقانی یک استعداد بینظیر در ورزشهای باستانی بود. من بچه جنوبشهر بودم و در لشکر27، شهیدطوقانی همرزم ما بود. او به ورزش باستانی علاقه وافری داشت، همین علاقه هم بود که سبب باعث میشد گردان ما مملو از پوکههای خرج گود ضدتانک شود.
لشکر رمضان یک گردان زرهی بود؛ شهیدطوقانی همواره در حال تک زدن به این لشکر بود. پوکههای خرج گود ضدتانک را با خود میآورد، داخل آن سیمان میریخت و میشد میل باستانی. دیگر همه لشکر رمضان هم متوجه شده بودند که کار، کار طوقانی است. البته از این پوکهها برای تیر دروازه و آنهایی هم که بلندتر بود برای میله والیبال استفاده میکردیم. خلاصه دورانی داشتیم.
ورزش در دوران جنگ و اسارت همین شکل بود. یعنی تیر کوچک می شد میل ، متوسط میشد تیردروازه و بزرگترها هم می شدند میله والیبال.باور کنید این قدر ایرانی ها خوش ذوق بودند که میتوانستند با تانک و آرپیجی هم وسایل ورزشی درست کنند که خوشبختانه وقت پیدا نکردند و جنگ ادامه پیدا نکرد.
به عنوان سوال آخر ؛ این ورزش کردنها تاثیری هم داشت؟
رزمندگان ما تنها با روحیه مقاوت خود بود که توانستند 8سال جنگ نابرابر را تحمل کنند. این روحیه در سایه همدلی موجود بین بچهها بود که با این مسابقهها و ورزشها تقویت میشد.باور کنید ورزش توانست درصد قابل توجهی فضای جبهه را به نفع ما کند.این اتفاق خیلی مبارکی برای ایرانی ها بود.