به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران ، در این پدیده تاسف برانگیز تنها زوجین آسیب نمیبینند بلکه هستند خانوادههایی که با وجود داشتن فرزند پای به این عرصه خطرناک میگذارند و البته حقوق فرزندان را فدای حق خود میکنند و قشری را تحویل جامعه میدهند به نام بچه های طلاق ...
با رشد طلاق در جامعه پدیده " بچه های طلاق ”هم روز به روز بیشتر میشود. بچههایی که معمولا به دلیل جدایی پدر و مادرشان همیشه از یک برچسب نامنصفانه رنج میکشند. برچسبی از ترحم، بی اعتمادی و نگاه از بالا که آنها را بیش از هر چیز رنج میدهد.
طلاق برای بچهها اتفاقی گیجکننده، غمانگیز و استرسآور است. تفاوتی هم ندارد در چه سنی باشند؛ بچهها در هر سنی پس از این اتفاق احساس ناامنی میکنند و نمیدانند زندگی آنها چگونه پیش خواهد رفت، اما با این که طلاق خوشایند نیست، پدر و مادر میتوانند کاری کنند که کودک راحتتر با شرایط کنار بیاید و تاثیرات منفی آن نیز بر زندگیشان کمتر شود.
فرزندان طلاق به دلیل زندگی در یک فضای مشوش همیشه آسیب پذیری بیشتری دارند و از سوی دیگر، نداشتن یک الگوی سالم و منطقی از خانواده و روابط زن و مرد، خیلی وقتها آنها را در زندگی آیندهشان دچار تشویش میکند و زندگی مشترک را برایشان دشوار میسازد.
با این حال فرزندان طلاق هم میتوانند ازدواجهای موفقی داشته باشند. تصور رایجی که درباره آنها وجود دارد و آنها را آسیب دیده، رشد نیافته و آسیب رسان میداند، در بیشتر موارد درست نیست.
خیلیها تصور میکنند که قبح طلاق برای فرزندان طلاق ریخته و ممکن است در زندگی شخصی شان هم با کوچکترین اختلافی به دنبال جدایی باشند. به همین دلیل اگر خانواده ای متوجه شود که فرد مقابل فرزند طلاق است از ازدواج فرزندشان با وی جلوگیری میکنند.
اما واقعیت این است که اگرچه گاهی این مساله در بچه های طلاق وجود دارد اما درباره همه آنها صدق نمیکند. بسیاری از بچه های طلاق هستند که بر پایه جوهر وجودی خود به بهترین و برترین جایگاه های علمی، اخلاقی، فرهنگی و... رسیدهاند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
توجه به برخی امور و آزمودن فرد مقابل در آنها تا حد بسیار بالایی زندگی را از خطرات ایمن و مطمئن میگرداند.
۱.خلاء عاطفی.
معمولاً فرزندان طلاق به دلیل فقدان پدر یا مادر و یا هر دو از خلاء عاطفی بسیاری رنج میبرند. باید توجه داشت که فرزندان برای اینکه به رشد عاطفی کامل برسند به محبت و توجه پدر و مادر نیاز دارند. اما اگر این محبت و توجه نصف شود و یا از سوی افراد دیگری چون پدر بزرگ و مادر بزرگ تامین شود خلاء های عاطفی بسیاری در فرد ایجاد میکند. خلاهای عاطفی و نرسیدن به رشد عاطفی یکی از مهمترین علل کمبودهای عاطفی زن و مرد در زندگی زناشویی است که میتواند گاهی مشکل ساز شود. اما به یاد داشته باشید که پذیرفتن همسرتان در خانواده شما، سیراب کردن او از محبت و حمایتهای عاطفی خانواده شما از او میتواند این مشکلات را به حداقل برساند.
۲.آسیبهای روحی و روانی.
این افراد به دلیل اینکه سالها شاهد دعواها، درگیریها و حتی کتک کاریهای والدین خود بودهاند، آسیبهای روحی و روانی بسیاری دیدهاند. ترمیم این آسیبها و فراموش کردن آنها قبل از ورود به زندگی مشترک یک اصل مهم تلقی میشود. بنابراین مطمئن شوید که همسر آینده شما توانسته این مسائل را برای خود حل و فصل کند و به سبک و سیاق خود ساخته ای در زندگی فردیاش برسد.
3. عدم مهارت آموزی.
البته آنچه در این راستا بسیار مهم تلقی میشود، این است که مشکلات اشاره شده در بالا تنها و تنها مختص فرزندان طلاق نیست. چه بسیار افرادی که در ضمن جدایی پدر و مادرشان از یکدیگر هیچ یک از مشکلات بالا را ندارند و چه بسیار افرادی که در خانواده و ذیل سایه پدر و مادر زندگی کردهاند و مشکلات بالا را دارند. پس توجه همه افراد به مشکلات قید شده و آزمون آنها مهم است باید رعایت و توجه به آنها در ازدواج با فرزندان طلاق ضروریتر و مهمتر است.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صرف نظر میکنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
این نکات را از یاد نبرید: ۱ تأثیرات طلاق بر روی کودکان تأثیرات بالقوه ای هستند. ۲ این تأثیرات در گروه های مختلف سنی کودکان متفاوت است. ۳ میزان این تأثیرات به عوامل زیادی بستگی دارد که تقریباً تمام آنها در کنترل شما هستند. طلاق چه تأثیراتی بر روی کودکان میگذارد؟ ▪ احساس ناامنی و هراس از آینده:
طلاق غالباً احساس امنیت کودکان را کاهش داده و آنها را نسبت به آینده نگران میکند. به عنوان مثال: «آیا ما فقیر میشویم؟»، «آیا به حد کافی غذا خواهیم داشت؟» «آیا باید به یک مدرسه جدید برویم؟»، «آیا میتوانم دوستانم را ببینم؟».
▪ ترس از ترک شدن:
پس از طلاق کودک متوجه میشود که یکی از والدین دیگر در خانه نیست و از این میترسد که دیگری نیز «ناپدید» شود و او را تنها بگذارد.
▪ طردشدگی:
کودکان طلاق ممکن است احساس طرد شدگی کنند. یادمان باشد کودکان خود را در مرکز جهان میدانند و بنابراین هر اتفاقی که روی دهد به نحوی به آنها مربوط میشود.
▪ احساس گناه:
کودکان ممکن است به این نتیجه برسند که در طلاق والدین مقصر هستند و به خاطر حرفی که زدهاند یا کاری که انجام دادهاند این اتفاق روی داده است و بنابراین احساس گناه و شرمندگی میکنند. حتی نوجوانان پرخاشگر نیز ممکن است به این باور برسند که رفتار آنها در طلاق والدین نقش داشته است.
▪ ناتوانی:
کودکانی که خود را در اختلاف میان والدین مسئول میدانند فکر میکنند میتوانند به اوضاع سروسامان بدهند و سعی میکنند «بچه بهتری» باشند. آنها تصور میکنند میتوانند کاری انجام دهند که والدین مجدداً در کنار یکدیگر زندگی کنند. وقتی این اتفاق نمیافتد و نقشه های کودکان با شکست مواجه میشود آنها احساس ناتوانی و ناامیدی میکنند.
▪ بلاتکلیفی:
مخربترین تأثیر طلاق بر روی کودکان زمانی روی میدهد که والدین در حضور آنها به تحقیر یکدیگر میپردازند. در این مواقع کودکان احساس میکنند که باید جانب یکی از والدین را بگیرند و این کار برای آنها بسیار دشوار است.
از سوی دیگر کودکان تصور میکنند اگر از هیچکدام از والدین پشتیبانی نکنند ازسوی هردو رانده میشوند. کودکان در واقع در شرایط بغرنجی قرار میگیرند که در آن دوست داشتن پدر و مادر «کار اشتباهی» است!
▪ اندوه:
کودکان طلاق به شدت احساس اندوه و استیصال میکنند و اعتقاد دارند که دیگر عضوی از یک خانواده نیستند. در واقع احساس کودکان طلاق مشابه احساس کودکانی است که والدین خود را بر اثر بیماری یا تصادف از دست دادهاند ولی به اندازه آنها مورد حمایت قرار نمیگیرند و ممکن است به شدت دچار افسردگی شوند.
▪ اضطراب:
کودکان طلاق ممکن است احساس اضطراب کنند و خود را تحت فشار ببینند. به عنوان مثال احتمال دارد آنها وظایف بیشتری را در خانه برعهده بگیرند. در ضمن ممکن است یکی از والدین یا هر دو آنها از کودکان به عنوان مشاور استفاده کنند. در این مواقع کودکان که احساس میکنند بزرگ شدهاند و دوست دارند کمک کنند اضطراب خود را پنهان مینمایند.
▪ تنهایی:
کودکان طلاق ممکن است احساس تنهایی کنند و دلشان برای والدینی که از آنها جدا شدهاند تنگ شود. معمولاً والدینی که در کنار کودکان میمانند آنقدر گرفتار مشکلات خود هستند که به فرزندشان نمیرسند.
احتمال دارد طلاق بر روی رابطه کودکان با همسالانشان نیز تأثیر بگذارد و کودکان در جاهای دیگر به دنبال آرامش بگردند و یا طرد شوند.
▪ خشم:
خشم احساسی متداول درمیان کودکان طلاق است که در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله روی میدهد. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمیدهند. خشم کودکان زمانی رواج پیدا میکند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آنها «غیرضروری» است از والدین خود میرنجند.
▪ افسردگی:
افسردگی از تأثیرات مستقیم طلاق محسوب میشود و در واقع یک تأثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی و طردشدگی به وجود میآید. افسردگی نشانه آن است که کودکان حمایت کافی برای رویارویی با مسئله طلاق دریافت نکرده اند.
در ایران بیشتر بچه های فراری و نوجوانان ساکن در کانون اصلاح و تربیت را قربانیان طلاق تشکیل میدهند. بچههایی که فقط با پدر یا مادر خود زندگی میکنند، اغلب دستخوش اختلالات عاطفی و روانی میشوند. اکثر قربانیان طلاق که همان کودکان و نوجوانان هستند به مادران خود بیشتر نزدیک هستند تا پدر، زیرا پدر جدا شده از مادر با بچه های خود بیشتر مثل یک خویشاوند رفتار میکند تا فرزند حال آنکه مادر هرگز از کودکش فاصله نمیگیرد و مهر و محبت و احساس مادری را زیر پا نمیگذارد. به قول یک جامعه شناس «هر طلاق مرگ تمدن کوچک خانواده است» اجبار و الزام به طلاق را در موارد و شرایط خاصی از زندگی مشترک باید پذیرا بود. بر اساس قوانین اجتماع احترام به آزادیهای فردی ضرورتی اجتناب ناپذیر است ولی قبل از هر جدایی به میوه های نارس درخت زندگی بیندیشیم، نگذاریم ناهنجاریهای جامعه آنها را مسموم کند. تعجیل در داشتن فرزند در سالهای خطر زندگی مشترک (سالهای اول و دوم اصولاً سالهای خطر برای زوجهای جوان به شمار میرود) که ظاهراً برای تحکیم مبانی خانواده انجام میپذیرد کاری است که باید با تعمق صورت بگیرد زیرا در صورتی که به علل مختلف یاد شده بین زوجین جدایی روی دهد نخستین قربانیان، فرزندانی خواهند بود که از نفاق و تفرقه زوجین به جای ماندهاند.
کمک کردن به بچهها برای کنار آمدن با طلاق و پذیرش وضعیت موجود :
یعنی ایجاد محیطی آرام و با ثبات در خانه. علاوه بر این با وجود تمام سختیهای زندگی باید مراقب نیازهای جسمی و روحی کودک نیز باشید و با نگرشی مثبت به او کمک کنید. برای این که این اتفاق در زندگی شما بیفتد، باید به اندازه کافی از خودتان مراقبت کنید و تا جایی که ممکن است برای مراقبت از فرزندتان با همسر سابق خود همراه شوید.
چه پدر باشید و چه مادر، کاملاً طبیعی است که از شرایط پیش آمده نگران باشید. ممکن است احساس کنید در دنیایی ناشناخته قدم برمیدارید و همه چیز جدید و متفاوت است، اما مطمئن باشید میتوانید با موفقیت این روزها را پشت سر بگذارید و به فرزندتان کمک کنید با اعتماد به نفس و شادی بیشتری به زندگیاش ادامه دهد.
راههای زیادی وجود دارد که میتوانید در این وضعیت به فرزندتان کمک کنید؛ صبر و شکیبایی، اطمینان دادن به کودک یا گوش دادن به حرفها و نگرانیهایش همه شیوههایی برای کاهش تنش در محیط خانه است.
علاوه بر این، اگر بتوانید با همسر سابق خود رابطهای مسالمتآمیز برقرار کنید، به طور حتم فرزندتان هم کمتر آسیب میبیند.
با این کار استرس او هم کمتر میشود و از این که هر روز پدر و مادرش از هم بدگویی نمیکنند راضیتر خواهد بود؛ البته ممکن است این کار برای شما دشوار باشد، ولی اگر سلامت و شادی فرزندتان را مهمترین وظیفه خود بدانید، به راحتی این کار را انجام خواهید داد.
بچهها از پدر و مادرشان چه چیزهایی میخواهند؟
شاید برای شما هم جالب باشد بدانید فرزندتان از شما چه چیزی میخواهد. متخصصان تعدادی از خواستههای کودکان را در این شرایط بیان کردهاند:
ـ من میخواهم هر دو نفر شما در زندگی و کارهای مربوط به من مشارکت داشته باشید؛ چون وقتی میبینم یکی از شما دو نفر کاری به من ندارد، احساس میکنم برای شما مهم نیستم و بود و نبودم فرقی ندارد.
ـ لطفاً دعواهایتان را کنار بگذارید و سعی کنید به خاطر من با یکدیگر همراهی کنید. شما باید درباره مسائل مربوط به من با هم تفاهم داشته باشید تا من هم بهتر زندگی کنم.
ـ من میخواهم هر دوی شما را دوست داشته باشم و از دقایقی که همراهتان هستم لذت ببرم؛ پس وقتی من کنار شما هستم، از دیگری بدگویی نکنید. با این کار من فکر میکنم باید فقط یکی از شما را دوست داشته باشم و دوست داشتن هر دو نفر کاری اشتباه است.
ـ من دوست ندارم پیغامهای شما دو نفر را به هم برسانم. پس لطفاً مستقیم با یکدیگر صحبت کنید.
ـ وقتی میخواهید درباره دیگری چیزی به من بگویید، لطفاً با احترام صحبت کنید یا اگر نمیتوانید اصلاً هیچ حرفی نزنید. چون وقتی درباره دیگری حرفهایی نادرست میگویید، من فکر میکنم منظورتان این است که فقط شما را دوست داشته باشم.
ـ همیشه یادتان باشد من به هر دو نفرتان نیاز دارم؛ من برای بزرگ شدن هم پدر میخواهم و هم مادر. برای یاد گرفتن درس زندگی، هم نقش مادر مهم است و هم پدر و ...
پس بیاییم عاقلانه بیندیشیم تا:
ـ ازدواج با بصیرت و بررسی صورت پذیرد.
ـ گروه های شغلی و طبقاتی مدنظر دختر، پسر و خانواده های آنان قرار گیرد.
ـ صداقت در گفتار ملاک باشد و از هرگونه دروغ مصلحتی برای ایجاد زمینه های وصلت جلوگیری شود.
ـ ملاک گزینش همسر، ایمان، تدین، صفا و همدلی باشد.
ـ شناخت کافی از خصوصیات اخلاقی، روحی و خانوادگی زوجین حاصل شود.
ـ سادگی، بیپیرایگی، قناعت، صبوری و محبت ستونهای زندگی مشترک و زناشویی را تشکیل دهد.
در این صورت جغد طلاق بر بام زندگیها نخواهد نشست و باد خزان در بوستانهای زندگی وزیدن نخواهد گرفت.
انتهای پیام/
عقیل توحیدیان