به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، پایگاه تحلیلی "اینفورمیشن کلیرینگ هاوس" در مقالهای به قلم "پل کریگ رابرتز" مینویسد: جنایتکاران روانی و آدمکش، در پوشش پلیس آمریکا، دیگر دشمن اقلیتها به شمار نمیروند بلکه در حال حاضر با تمام مردم آمریکا درگیرند. آخرین قربانی خشونتهای پلیس، یک زن سفید پوست و مادر دو کودک بود.
*** بزرگترین تهدید مردم آمریکا، از دولت این کشور ناشی میشود
امروزه بزرگترین تهدیدی که هر آمریکایی با آن روبه روست، از خود دولت آمریکا ناشی میشود.
این تهدید در سطح فدرال، هفتمین جنگ آمریکا (در سوریه) در 12 سال اخیر به شمار میرود که به هشتمین و نهمین جنگ (علیه ایران و لبنان) و در نهایت جنگ هستهای با روسیه و چین منجر خواهد شد. جنایتکاران روانی در واشنگتن، تریلیونها دلار را در جنگهایی که به راه انداختهاند هدر دادند و میلیونها مسلمان را به قتل رسانده و از محل زندگی خود، آواره کردند؛ درعین حال میلیونها شهروند آمریکایی نیز خانهها و مشاغل خود را از دست دادهاند.
*** اگر نیروهای پلیس آمریکایی از کار برکنار شوند، شهروندان از امنیت بیشتری برخوردار خواهند بود
شهروندان آمریکایی در سطح دولتی و محلی نیز با جنایتکاران روانی مسلح و حیوان صفتی رو به رو هستند که پلیس نامیده میشوند. محافظه کارانی که ادعای «اطاعت از قانون» دارند و لیبرالهای به اصطلاح «دلسوز»، در گوشهای ساکت ایستادهاند؛ در حالیکه پلیسهای روانی آمریکا با کودکان و مادربزرگهایشان بدرفتاری میکنند، افراد ویلچیر نشین را به قتل میرسانند، به طور غیرقانونی وارد خانههای مردم میشوند، سگهای خانواده را میکشند و ساکنین خانه را وحشت زده میکنند و با اسلحههای خودکار خود، به صورت بچهها نشانه میروند.
پلیس آمریکا هیچ عملکرد مثبتی ندارد. تهدیدی که از سوی پلیس، متوجه شهروندان آمریکایی میشود، به مراتب بیشتر از تهدید جنایتکارانی است که نشان پلیس به سینه خود نچسباندهاند. به طور حتم اگر نیروهای پلیس آمریکایی از کار برکنار شوند، شهروندان از امنیت بیشتری برخوردار خواهند بود.
*** مصونیت و معافیت از مجازات، به پلیس آمریکا در انجام اقدامات وحشیانه خود، آزادی عمل میدهد
پلیس آمریکا عمدتا به وسیله پنتاگون و اداره امنیت داخلی آمریکا که به «گشتاپو» تشبیه شده است، مسلح شده و تا حد زیادی تحت اختیار دولت فدرال قرار گرفته است. نقش دولت فدرال در تجهیز پلیس محلی با سلاحهای نظامی، از جمله تانکها و آموزش استفاده از آنها، عملا پلیس را از کنترل دولتی و محلی خارج ساخته است. هیچ فرقی نمیکند که یک افسر پلیس تا چه اندازه وحشیانه رفتار کند، به ندرت پیش میآید که آنها به خاطر رفتار وحشیانه خود بیش از چند ماه از کار تعلیق شوند و معمولا در این مدت به طور کامل حقوق دریافت میکنند.
امروزه در آمریکا، پلیس با داشتن مصونیت و معافیت از مجازات، مردم را به قتل میرساند. این پلیسهای روانی در توجیه اقدامات خود میگویند: «من فکر کردم که کیف پول او یک اسلحه است» یا اینکه «ما مجبور بودیم به آن شخص که روی زمین غش کرده بود، شلیک کنیم چون به فرمان ما گوش نکرد و از جایش بلند نشد.»
*** نیروهای خشن پلیس آمریکا، از قدرت بیاندازه خود علیه همه شهروندان آمریکایی استفاده میکنند
موارد بی شماری گزارش شده که در آنها یک پلیس روانی 100 کیلویی، به زنی 50 کیلویی حمله کرده و وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده است؛ یا اینکه به پسر بچههای 6 و 7 ساله دبستانی، به خاطر دعوا کردن در حیاط مدرسه، دستبند زده و بازداشت کردهاند.
بسیاری از آمریکاییها به اشتباه گمان میکنند که این اتفاقات فقط برای اقلیتها روی میدهد و به عقیده آنها، اقلیتها سزاوار این برخورد هستند اما نیروهای خشن پلیس آمریکا، از قدرت بیاندازه خود علیه همه شهروندان آمریکایی استفاده میکنند. پلیس آمریکا، یک باند جنایتکار وحشی است که هیچ کنترل غیرنظامی بر اعمال وحشیانه آن وجود ندارد.
*** جنایتکاران روانی، بیشتر جذب نیروهای پلیس میشوند
قدرت بیحد و حصری که پلیس آمریکا از آن برخوردار است، همیشه جنایتکاران روانی را به سمت خود جلب کرده است.افرادی که از آزار و اذیت مردم و قلدری به آنها لذت میبرند، عمدتا جذب نیروهای پلیس میشوند.
در آمریکا، تماس با پلیس کار خطرناکی به شمار میرود. در اغلب موارد، شخصی که برای دریافت کمک به پلیس زنگ زده و یا بیگناه است، توسط پلیس مورد بدرفتاری و خشونت قرار گرفته و یا کشته میشود. برای مثال، شبکه خبری سی ان ان در 15 سپتامبر موردی را گزارش کرد که در آن مرد جوانی که ماشینش خراب شده بود، برای دریافت کمک به خانهای در آن حوالی مراجعه میکند. زنی که در آن خانه بود دچار ترس شده و گمان میکند که جانش در خطر است و با پلیس تماس میگیرد. وقتی که پلیس به آنجا میرسد، مرد جوان به سمت آنها میدود و پلیس نیز وی را به ضرب گلوله به قتل میرساند.
*** یک پلیس آمریکایی، مردم را به چشم دشمنان خود میبیند
کسانی که میگویند راه حل این موضوع، آموزش بهتر نیروی پلیس است، از چگونگی آموزش نیروهای پلیس اطلاعی ندارند. پلیس به گونهای آموزش میبیند که به مردم، به چشم دشمنان خود مینگرد و از حداکثر نیروی خود در برابر آنها استفاده میکند.
نویسنده این مقاله میگوید، «من آموزش نیروهای پلیس محلی را از نزدیک دیدهام.» 20 تا 30 تن از افسران پلیس، به طور همزمان و تا آخرین گلوله اسلحه خود، به یک هدف شلیک میکنند و حداقل 300 گلوله به یک هدف شلیک میشود. هدف از این آموزش این است که هدف مورد نظر، تا پایان شلیک نیروی پلیس، به طور کامل نابود شود.
*** آمریکا صاحب بالاترین آمار زندانی نسبت به سایر کشورها است
به نظر می رسد که دادستانان آمریکایی نیز از نظر مشکلات روانی، با نیروهای پلیس در یک سطح قرار دارند. آمریکا در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، نه تنها بالاترین درصد زندانی نسبت به جمعیت کشور را به خود اختصاص داده، بلکه صاحب بالاترین آمار زندانی در زندانها است. تعداد زندانیان آمریکایی، بسیار بیشتر از تعداد زندانیان کشورهایی چون چین و هند است که جمعیتی معادل 4 برابر جمعیت آمریکا را دارا هستند.
نمیتوان دادستانی را در آمریکا پیدا کرد که بیگناه بودن و یا مجرم بودن یک متهم، برایش اهمیتی داشته باشد. تنها چیزی که یک دادستان به آن اهمیت میدهد، میزان محکومیتی است که وی صادر میکند. هر قدر میزان محکومیت متهم بیشتر باشد، این دادستان موفقتر بوده حتی اگر شخص محکوم، بیگناه باشد. به علاوه، احتمال اینکه وی بتواند برای شغل مهمی انتخاب شود نیز بیشتر خواهد بود.
*** نظام قضایی آمریکا در خدمت جاه طلبیهای سیاسی دادستانان و نیروهای جنایتکار پلیس است
بسیاری از دادستانان، مانند «رودی جولیانی»، افراد معروف را مورد هدف قرار میدهند تا بدینوسیله بتوانند با اسم قربانیان خود معروف شوند. نظام قضایی آمریکا، در خدمت جاه طلبیهای سیاسی دادستانان و نیروهای جنایتکار و روانی و قاتل پلیس است و در جهت منافع زندانهای خصوصی که برای ترازنامههای خود نیازمند نرخ بالای زندانی هستند، کار میکند. در هر حال، میتوانید مطمئن باشید که نظام قضایی این کشور، در جهت برقراری عدالت فعالیت نمیکند.
نویسنده این مقاله در ادامه میگوید: «هنگام نوشتن این مقاله، عبارت «خشونت پلیس» را از گوگل جست و جو کردم؛ این جست و جو 4،100،000 نتیجه در پی داشت. به همین ترتیب اگر کسی عبارت «ویدیوهای خشونت پلیس» را جست وجو کند، متوجه میشود که ویدیوهای بیشماری در این خصوص وجود دارد که آنقدر زیاد هستند که نمیتوان تمام آنها را در طول عمر خود مشاهده کرد. اما اینها تنها مواردی هستند که مردم توانستهاند از خشونت پلیس فیلم بگیرند.
*** ضرب و شتم و کشتن مردم محلی، برای پلیس شهر «هوستون» در ایالت «تگزاس»، به امری عادی تبدیل شده است
ظاهرا حقیقت حاکی از این است که پلیس آمریکا، جنایات و اقدامات خشونتآمیز بیشتری را نسبت به جنایتکارانی که نشان پلیس ندارند، علیه مردم بی گناه مرتکب میشوند. به خاطر داشته باشید که تعریف جرایم خشونت آمیز میتواند تعریف گستردهای داشته باشد. اما با وجود تعریف گسترده از جرایم خشونت آمیز، حملات پلیس، بیشمار و بسیار خطرناک بودهاند؛ چرا که معمولا عده زیادی از افراد سنگین وزن پلیس به یک نفر حمله میکنند و او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
گزارشات مربوط به خشونت پلیس، بسیار عادی و پیش پا افتاده است؛ در حالیکه به ندرت پیش میآید که چنین اتفاقی برای خود آنها رخ دهد. در تاریخ 10 سپتامبر، پایگاه خبری «آلترنت» گزارش داد که ضرب و شتم و کشتن مردم محلی، برای پلیس شهر «هیوستون» در ایالت «تگزاس»، به امری عادی تبدیل شده است.
*** پلیس آمریکا برای سرکوب اعتراضات مردمی آموزش میبیند
تهدیدی که از جانب نیروهای پلیس آمریکا متوجه مردم این کشور است، به سرعت در حال گسترش است. در جولای گذشته، نشریه «وال استریت ژورنال» گزارش داد که: «با توجه به در دسترس بودن تجهیزات نظامی ــاز سرنیزه و تفنگهای «ام 16» گرفته تا خودروهای زرهی ــ نیروهای پلیس آمریکا، به گونهای رفتار میکنند که انگار در میدان جنگ قرار گرفتهاند. مبارزه با مواد مخدر و تلاشهای ضدتروریستی بعد از حادثه 11 سپتامبر، تصویر جدیدی از آمریکا به وجود آورده است: تصویری از نیروهای پلیس مبارز، که تا دندان مسلح شدهاند و آماده برخورد شدید با مجرمان هستند و تهدید روزافزونی برای آزادیهای مردم آمریکا به شمار میروند.»
حقیقت امر این است که پلیس امروز آمریکا، با پوشیدن لباسهای زرهی و در اختیار داشتن سلاحهای تهاجمی، نارنجک و تانکها، برای دستگیر کردن مجرمان و مظنونین فعالیت نمیکند بلکه با پیشبینی احتمال اعتراضات مردمی، برای سرکوب مردم آموزش دیده و آماده مقابله است.
*** نیروهای پلیس آمریکا به ندرت با عواقب اقدامات خشونت آمیز خود، رو به رو میشوند
اداره امنیت داخلی آمریکا نیز یکی دیگر از سازمانهایی است که هدفش سرکوب اعتراضات مردمی است. هیچ کس تصور نمیکند که پلیسی که تا این اندازه و وسعت، مسلح و مجهز است، به منظور مقابله با «تهدید تروریسم» ایجاد شده باشد. عده تروریستها آنقدر کم است که اف بی آي، برای زنده نگه داشتن «تهدید تروریسم» در اذهان عموم، مجبور است که مردم را جمع کرده و با آنها در مورد یک توطئه صحبت کند.
مردم آمریکا به قدری شست و شوی مغزی شدهاند که قادر به دفاع از خود نیستند. این حقیقت را در نظر بگیرید که نیروهای پلیس هنگامی که شهروندان عادی را به قتل میرسانند، به ندرت با عواقب کار خود رو به رو میشوند. ما هرگز نمیشنویم که کسی پلیس را «قاتل شهروند» خطاب کند؛ در حالیکه اگر یکی از شهروندان، تعدادی از این پلیسهای مغرور را به قتل برساند، رسانهها سریعا به خشم آمده و او را «قاتل پلیس» مینامند. این فریاد خشم تا زمانیکه قاتل پلیس، اعدام نشود، متوقف نخواهد شد.
*** پلیس آمریکا از وظیفه خود مبنی بر حفظ صلح و رسیدگی به جرایم، منحرف شده است
تا زمانیکه مردم آمریکا همچنان قبول کنند که جان پلیس، از جان آنها ارزشمندتر است، پلیسهای روانی و جنایتکار آمریکا نیز به کشتن و بدرفتاری با شهروندان ادامه خواهند داد.
سوال اینجاست که پلیس آمریکا کی و چرا به این مرحله رسید؟ از بین مجموعهای از دلایل احتمالی، میتوان به رشد جمعیت شهری، یورش بيامان مهاجران به محلههای سابقا باثبات، مبارزه با مواد مخدر اشاره کرد؛ علاوه براین، مشاوران مدیریتی خواستار بهبود کارایی پلیس شدند که در نتیجه توجه پلیس را به نتایج کمی، از جمله شمار بازداشت شدگان، متمرکز کردند و آنها را از هدف اصلی که حفظ صلح و رسیدگی به جرایم گزارش شده بود، منحرف ساختند و برای توقیف و دستگیری هر چه سریعتر جنایتکاران و فروشندگان مواد مخدر، مراحل مربوط به پاسخگویی و توجیه اقدامات پلیس، از میان برداشته شد. «مبارزه با تروریسم»، گام دیگری بود که به تجهیز نظامی نیروهای پلیس منجر شد.
*** پلیس آمریکا دریافته است که تمام آنچه که دادستانان آمریکایی به آن نیاز دارند، ارائه یک اتهام است
جایگزینی دادگاههای هیئت منصفه با وعدههای مشروط برای تخفیف مجازات مجرمین، به این معنا بود که تحقیقات پلیس برای ارائه در دادگاه متوقف شدند و پلیس یاد گرفت که تمام آنچه که دادستانان آمریکایی به آن نیاز دارند، یک اتهام است و به تحقیقات پلیس بستگی چندانی ندارد. از این رو پلیس نظم خود را از دست داد؛ چرا که برای پلیس، انتخاب مظنونی که قبلا سابقه ارتکاب جرم مشابه را داشته، آسانتر بود.
در حالی که عدالت در آمریکا روز به روز دچار افول میشود، خصوصیات افرادی که جذب نیروهای پلیس میشوند نیز تغییر یافته است. افراد آرمانگرا دریافتهاند که انگیزههای آنها با این روند سازگار نیست؛ چرا که افراد قلدر و روانی به سمت قدرتی بیحد و اندازه جذب شدهاند.
*** محافظه کاران مخالف نظارت بر اعمال پلیس بودند
بخش عمدهای از تقصیرات را میتوان به گردن محافظه کارانی که ادعای «نظم و قانون» را سر میدهند، انداخت. سالها پیش، زمانیکه لیبرالهای نیویورک رفتار تحکم آمیز روز افزون پلیس را مشاهده کردند، خواستار تشکیل هیئتهای بازبینی پلیس غیرنظامی شدند. اما محافظه کارانی چون «ویلیام اف باکلی» سخت از کوره در رفتند و ادعا کردند که هرگونه نظارت بر کار پلیس، آنها را از انجام کار خود بازداشته و موجب گسترش شدید جرم و جنایت خواهد شد.
محافظه کاران هیچ تهدیدی را از سوی پلیس، متوجه خود نمیدانستند اما برعکس، این تهدید را زمانی احساس میکردند که پلیس باید ملزم به پاسخگویی در خصوص اقدامات خود بود. حتی میتوان گفت که این طرز فکر هنوز هم وجود دارد.
*** اقدامات غیرقانونی پلیس آمریکا در واکنش به حادثه بمب گذاری ماراتن بوستون
آنچه که ما در عکس العمل پلیس نسبت به بمب گذاری ماراتن بوستون شاهد آن بودیم، نشان میدهد که اوضاع بسیار جبران ناپذیر است. یکی از بزرگترین شهرهای آمریکا و حومه آن به بزرگی 160 کیلومتر مربع، به شدت توسط پلیس محصور شده بود و هیچ کس اجازه خروج از خانه خود را نداشت؛ در حالیکه 10000 نیروی مسلح پلیس، که در واقع سربازان نیروهای رزمی مسلح به تانک بودند، به زور وارد خانههای مردم میشدند و با اشاره اسلحه به آنها دستور میدادند که از خانههای خود خارج شوند و تمام این کارها فقط برای یافتن یک پسربچه 19 ساله زخمی بود.
چنین اقدام کاملا غیرضروری و غیرقانونی پلیس آمریکا که در بوستون صورت گرفت، بی آنکه مقامات مسئول این کار از کار خود برکنار شوند، نشان میدهد که آمریکا سرزمین آزادی نیست. پلیس این کشور به راحتی به آزادیهای فردی شهروندان تعارض کرده و هیچ کسی اقدامات وحشیانه و خشونت آمیز آن را بازخواست نمیکند.