به گزارش خراسان، ساعت 1۵:4۵ روز ششم مرداد محمد امين، طبق معمول قرار بود به کلاس ژيمناستيک برود. خانه آنها در شهرستان جوين از توابع استان خراسان رضوي فاصله چنداني تا باشگاه نداشت اما هر روز پدرش او را تا جلوي در باشگاه مي رساند و چند ساعت بعد دوباره به دنبالش مي رفت.
آن روز اما محمد امين تصميم تازه اي گرفت. دستان کوچکش
را بالا گرفت و رو به مادر گفت: «من ديگر مرد شده ام ومي خواهم تنهايي
بيرون بروم.» پدر و مادر دل شان نمي آمد غرورش را بشکنند. محمد امين ساکش
را روي دوشش انداخت و خداحافظي کرد.
مادر نگران بود و پدر دلواپس. به همين
دليل پدر تصميم گرفت با کمي فاصله مراقب پسرش باشد. لحظاتي از خارج شدن پسر
5 ساله نگذشته بود که پدر دنبالش رفت اما او را پيدا نکرد. پدر محمد امين
نمي خواست بد به دلش راه بدهد و سوار بر خودرواش طول مسير را چند مرتبه رفت
و آمد اما اثري از پسرش نبود. يعني چه اتفاقي براي پسرک افتاده بود ؟ مرد
دلش نمي آمد به همسرش بگويد که پسرشان گم شده، اما بعد از چند ساعت
جست وجوي بي ثمر مجبور بود واقعيت را به همه از جمله مادر محمد امين بگويد.
چند ساعت از ناپديد شدن پسرک گذشته بود که همه شهر از اين ماجرا با خبر شدند. اهالي جوين تا صبح آرام و قرار نداشتند. مردم همه به کمک اين خانواده آمده بودند تا فرزندشان را پيدا کنند اما اين تلاش ها فايده اي نداشت و هيچ کس نمي دانست محمد امين کجاست و چه بلايي بر سرش آمده است.
در سوي ديگر
اين ماجرا مادر محمد امين قرار داشت. او که به جز محمد امين پسري 8 ماهه
دارد لحظات سختي را سپري مي کرد و تا سحر چشم انتظار خبري از پسرش بود. اما
وقتي شوهرش با دست خالي برگشت اميدش نااميد شد. 23 ساعت از مفقود شدن پسرک
مي گذشت و مادر او در خانه زانوي غم به بغل گرفته بود. افکار پريشان يک
لحظه رهايش نمي کرد. نمي دانست پسرش شب کجا خوابيده و حالا سير است يا
گرسنه. ناگهان زنگ تلفن به صدا در آمد.
زن با بي قراري گوشي را جواب داد تا شايد کسي از پسرش خبري به او بدهد. آن سوي خط صدايي سرد و خشن جوابش را داد:« پسرت دست من است. اگر مي خواهي زنده بماند به شوهرت بگو بايد 500 سکه طلا به من بدهد» زن نا خودآگاه اشک هايش سرازير شد و شروع به التماس کرد تا شايد بتواند فقط براي لحظه اي صداي پسرش را بشنود. اما مرد گروگان گير زن را تهديد و تماس را قطع کرد.
وقتي معلوم شد محمد امين، گروگان گرفته شده است، خانواده اش همه چيز را به پليس سپردند. به سرعت گروه ويژه اي براي رهايي گروگان 5 ساله تشکيل شد و کارآگاهان با استفاده از همه سرنخ هاي موجود تلاش خود را براي آزاد کردن محمد امين آغاز کردند.
آنان مي دانستند
آدم ربا باز هم با خانواده گروگانش تماس مي گيرد. به همين دليل با ارائه
آموزش هاي لازم از آنها خواستند در صورت تماس مجدد با خواسته هاي او موافقت
کنند. چند روز بعد مرد ناشناس باز هم تماس گرفت.
رديابي نشان مي داد وي از طريق تلفن عمومي و از شهرستاني دور افتاده تماس مي گيرد. او باز هم شروع به تهديد کرد. چند روز بعد وقتي او بار ديگر براي باج خواهي تماس گرفت با اقدامات پليسي و سرعت عمل مناسب آدم ربا دستگير شد، اينجا بود که اميد به خانه محمدامين بازگشت.
متهم براتعلي نام داشت و بررسي سوابق اش نشان مي داد پيش از اين در چندين فقره سرقت مسلحانه مشارکت داشته و از تبهکاران سابقه دار منطقه است. خيلي زود بازجويي ها آغاز شد تا براتعلي محل نگهداري گروگان 5 ساله اش را افشا کند. اما او به يکباره بيهوش شد. پزشکان فورا بر بالينش حاضر شدند و معلوم شد او بر اثر سکته قلبي فوت کرده است. با مرگ اين مرد بار ديگر اميدها براي يافتن محمد امين رنگ باخت.
حالا 50 روز از ربوده شدن محمد امين مي گذرد و پليس نتوانسته او را پيدا کند. اين روزها خانواده پسرک حال و روز خوشي ندارند. آنها در کنار تلاش هاي پليس خود نيز به دنبال يافتن جگرگوشه شان هستند. پدر و مادر محمد امين هرشب پس از آنکه نشاني از پسرشان به دست نمي آورند در خانه زانوي غم بغل مي گيرند.
مادر محمد امين مي گويد:«آن روز مثل هميشه نبود. از صبح دلشوره عجيبي داشتم. وقتي پسرم از خانه بيرون مي رفت حس خوبي نداشتم. هر وقت آن صحنه که پسرم دستش را بالا گرفت و گفت مرد شده جلوي چشمانم مي آيد ناخودآگاه گريه ام مي گيرد. دوري فرزند براي مادر سخت و جانکاه است. نمي دانم در اين 50 روز پسرم چه شرايطي داشته، چه غذايي خورده و شبها کجا خوابيده است. » اين زن در ادامه از پليس، مسئولان قضايي و مردم براي پيدا شدن فرزندش کمک مي خواهد:« محمد امين فقط 5 سال دارد و خيلي کوچک است. از همه مردم و مسئولان مي خواهم کمک کنند تا پسرم پيدا شود. فقط يک مادر مي داند که من چه مي کشم. ديگر طاقت دوري پسرم را ندارم.»
ترخدا مارو از نگرانی نجات بدید
ی خبری..چیزی
، محمدامین رو صحیح و سلامت به خانواده اش برگردان
الهی امین
امیدوارم خبر پیدا شدنشو همین جا بخونم
اگر به انسان خبر مرگ فرزندش را بدهند بهتر میتواند تحمل کند تا اینگونه چشم انتظار بماند