به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، پریناز پوشش زنان ترکمن را دارد، به لهجه آنان صحبت و خود را بچه بندر ترکمن معرفی میکند. هنگام صحبت، با دست، روسریاش را مقابل دهانش میگیرد و از روزهایی میگوید که با تصمیماش غرور پدرش را شکست و آبرویش را برد. گفتگوی او با "حمایت" را در ادامه می خوانید.
درباره خودت بگو.خانواده ما 7 نفره است و من 3 برادر و یک خواهر دارم. 29 ساله هستم و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم. چهار و نیم سال پیش ازدواج کردم.
همسرم برادر شوهر همسایه مان و حسابدار یک شرکت دولتی بود اما بعد از اعتیاد و چند بار توبیخ و دادگاه، بالأخره اخراج شد. بیشتر وقتها پشت میزش چرت میزد و کار نمیکرد. وقتی مواد میکشید حسابها به هم میریخت و سروصدای همکارانش در میآمد.
خانوادهات با ازدواج تو موافق بودند؟نه، اصلاً موافق نبودند. من برای ازدواج با شوهرم مقابل خانوادهام ایستادم. یکی از برادرهایم تا چهار سال بعد از ازدواجم با من حرف نمیزد و پدرم امسال ما را آشتی داد.
دلیل مخالفتشان چه بود؟اعتیادش. من فکر میکردم امکان ندارد یک کارمند معتاد باشد؛ اما بعدها فهمیدم برای دامادشان هم مواد مخدر فراهم میکرد. این در حالی بود که در خانواده ما هیچ معتادی وجود نداشت. فقط پدر 85 سالهام سیگار میکشد، بقیه حتی سیگار هم نمیکشند.
همسرت هم سابقه دارد؟بله. اولین بار با مقداری تریاک دستگیر شد. 8 ماه به زندان رفت و بعد از 8 ماه، پدرم به دوستش سفته داد تا سندش را به دادگاه بدهد و شوهرم با سند آزاد شد؛ اما فراری شد و بعد از چند ماه او را در خانه برادرش دوباره دستگیر کردند.
دیگر اعضای خانواده همسرت هم معتاد بودند؟5 تا برادر شوهرم دارم که همگی تا حدودی آلوده به اعتیاد هستند.
تو چرا معتاد شدی؟زمانی که شوهرم در زندان بود، به خانه برادر شوهرم رفتم. به دلیل بیماری میگرن، سردردهای زیادی داشتم و از درد گریه میکردم. اعتیاد، اخراج و زندانی شدن شوهرم باعث ایجاد میگرن در من شده بود. برادر شوهرم به من مواد داد و گفت یکی دو پک بزن، اگر خوب نبود، استفاده نکن. جاریام هم معتاد بود. یک هفته مدام از آن مواد استفاده کردم. سردردم خوب شده بود. وقتی به خودم آمدم به هروئین معتاد شده بودم.
خانوادهات متوجه اعتیاد تو شدند؟با آنکه خانه آنان نزدیک بود اما به دلیل دسترسی پیداکردن به مواد، هر بار که سراغم میآمدند تا مرا به خانه خودشان ببرند، نمیرفتم و به بهانههای مختلف، در خانه برادر شوهرم میماندم. هر روز صبح به محض بیدار شدن از خواب، باید حتماً مواد مصرف میکردم تا بتوانم از رختخواب بلند شوم.
چرا دستگیر شدی؟مأموران به خانه برادر شوهرم آمدند و او و برادر کوچکش را به دلیل خرید و فروش مواد با خود بردند. بعد از رفتن آنان، مجبور شدم خودم برای تهیه مواد بیرون بروم که بعد از خرید 4 گرم هروئین دستگیر شدم.
واکنش پدر و خانوادهات چه بود؟نمیتوانستند باور کنند که من معتاد هستم. پدرم از افراد سرشناس محل است. وقتی مرا به زندان میبردند خانوادهام خیلی زجر و ناراحتی تحمل کردند.
چه حکمی برایت صادر شد؟5 سال حبس و 2 میلیون و 100 هزار تومان جریمه نقدی. 100 ضربه هم شلاق خوردم و الان 20 ماه از حبسم میگذرد.