باشگاه خبرنگاران- سینما از منجلاب متعفن فیلم فارسی به چشماندازهای روشن یک فرهنگسازی متعهد و پیشرو وارد شد و ادبیات که در ایران هنر هزار ساله بود و ویژگی نخست این بوم و بر محسوب میگردید شگفتزده از تحولات انقلابی و در پی آن حماسههای به وجود آمده در دفاع مقدس به بیان تازه دست یافت و موسیقی ما اولین گامهای نو شدن را در سرودهای انقلابی برداشت که این روند به ترانههای حوزه دفاع مقدس و جلوههای پرطنین اصیل و ایرانی آن پیوند خورد.
هرچند شمار زیادی از موزیسینها و خوانندگان مبتذل زمان شاه با حدوث انقلاب اسلامی از ایران رفتند اما بیشتر فعالان عرصه موسیقی سنتی در کشور باقی ماندند.
علاوه براین از دهه هفتاد موسیقی پاپ بار دیگر در داخل زنده شد کسانی که در آن دوره مخاطبان موسیقی پاپ بودند حتما این را به یاد دارند که پخش کاستهای پاپ داخلی مدتی باعث سکتهی موسیقی آن سوی آبها شد.
این حرکت که در ابتدا با شتابی چنین خیرهکننده به راه افتاد در ادامه مسیر کمی کُند شد ولی بعدها خوانندگان دیگری پیدا شدند که پاپ داخلی را دوباره جان بخشیدند.
بعضی از این خوانندهها مثل "محمد اصفهانی" تلفیقی از موسیقی پاپ و سنتی را به میدان آوردند و فضای بازار آهنگ و ترانه به سمتی رفت که حتی افرادی نظیر "علیرضا افتخاری" هم موسیقیهای سنتیشان را با تنظیمهای پاپ روانه بازار کردند و امروز میبینیم که تعداد پاپخوانهای خلاق و پرطرفدار در داخل کشور خیلی زیاد شده و با اینکه میتوان از وضعیت ترانه و آهنگ پاپ داخلی انتقاداتی را هم به عمل آورد، به طور کل باید گفت آینده آن بسیار امیدبخش است.
و نقش رسانه ملی در این میان قطعا بیبدیل است.
اما از آن طرف بگوییم و خواننده موزیسینهای دور از خانه؛
زمانی که تعدادی از خوانندگان خارج از کشور احساس میکردند که تا ابد برای مخاطبان فارسی زبان در هیبت و هیئت اسطورههایی تکرار ناشدنی هستند اما بازار کساد و سقوط بیش از پیش کنسرتهای این افراد و فروش کم آلبومهایشان در چند وقت اخیر نشان داده که این احساس چندان هم صائب نیست.
کار کسادی این بازار به جایی رسیده که یکی از شبکههای ماهوارهای، یعنی شبکهای که میشد آن را تاکنون مدافع سرسخت این طیف از خوانندهها دانست، چند شب پیش در گزارش مفصل به این کم رونقی و افول و سقوط اشاره صریحی کرد.
در آن برنامه کنسرتهای این دست از خوانندگان در آنتالیای ترکیه محور اصلی و بهانهی بحث کسادیها قرار گرفت و خبرنگاری که پیگیر قضیه بود در اوایل گزارش به دوربین این شبکه ماهوارهای گفت؛
تب آنتالیا دیگر سرماخوردگی هم نیست.
بعد و در ادامه او سراغ دو نفر از تهیهکنندههای موسیقی لسآنجلسی رفت تا دلایل کم رونقیهای اخیر را در گفتگو با آنان بررسی کنند.
اولین مسئلهای که در آن صحبتها مطرح شد بحث گران شدن ارز بود که باعث پرهزینه شدن سفر ایرانیها به خارج از کشور برای حضور در کنسرتها شده.
اما در ادامه مسئلهای مهمتر به میان آمد؛
خوانندههای آن سوی آب پیر شدهاند و تا بحال هرچه در چنتهشان بوده را خرج کردهاند.
این قضیه دلیل اصلی افول موسیقی لسآنجلسی است.
در گفتگوی دوم یکی از تهیهکنندگان موسیقی و کنسرت در خارج از کشور جمله اعترافگونه و جالب را بر زبان آورد و گفت؛
مخاطب مینشیند و با خودش فکر میکند که چرا باید به یک کنسرت رفت؟
او به خودش میگوید که (نوستالوژیبازی تا کی؟)
آری! نوستالوژی هرچند تاثیر داشته باشد اما نمیتوان به تنهایی برآن تکیه کرد و یک بازار را چرخاند.
البته باید موارد دیگری را هم به دلایل افول کنسرتها و کاهش فروش آلبومهای لسآنجلسی اضافه کرد.
یکی اینکه امروز ما از خوانندههای خارج نشینی چه تصویری در ذهن داریم؟
عدهای آدم الکلی، معتاد، افسرده، بیبند و بار و کلاهبردار که عرف و هنجاری جدا از مردم ایران دارند و برای ما کاملا بیگانهاند.
شاید حتی ارتباط برقرار کردن با یک خارجی برای ما راحتتر باشد تا این افراد که فارسی صحبت میکنند و آواز میخوانند، چراکه اینها در برزخی از نه این بودن و نه آن شدن حیراناند و ادا و ایده وعادتشان هر ایرانی اصیلی را پس میزند.
دلیل دیگر را میتوان زاویه گرفتن این خوانندهها از موسیقی اصیل سنتی یعنی موسیقی ارزشی و پویای برآمده از فرهنگ ملی دانست.
مسلم است که دوری از موسیقی سنتی، خوانندگان لسآنجلسی را از نظر ریشه فنی کار دچار ضعف اساسی کرده و این خود یکی دیگر از دلایل افول آنهاست.
دلیل دیگر زایش موسیقی داخل و تولد خوانندههای جوان پاپ در ایران است که حتی در آینده منتظریم تعداد نوابغ در میان آنها خیلی بیشتر هم بشود.
موسیقی پاپ ما برای امروز به اصطلاح تئوریسینهای هنری در مرحله (گسترش خلاقیت) است که آینده آن را میتوان روشن دید.
موسیقی لسآنجلسی عقیم و نازاست و امروز زن و مردهای هشتاد- هفتاد ساله آن ور آبی با صداهایی که با زور هزار نوع سوخت نامشروع از ته چاه حنجره بیرون میآید، نمیتوانند در مقابل ستارههای تازه نفس و خلاق و هر روز بیشتر شوندهی داخلی، پایاپای رقابت کنند.
شاید شما بتوانید موارد دیگری را هم به دلایل افول موسیقی لسآنجلسی اضافه کنید اما به هر حال خبر مهم –که البته به مرور اتفاق افتاد- مرگ خوانندگان دور از خانه است.
امروز خوانندههای ایرانی در خارج از کشور طوری به بن بست رسیدهاند که برای دیده شدن و امرار معاش مرتب مجبورند به برگزاری آکادمیها و مسابقات موسیقی در شبکههای خلوت ماهوارهای روی بیاورند.
قطعا آینده نزدیک آنها را میتوان از این هم کم رونقتر تصور کرد و در یک کلام باید گفت عمر موسیقی لسآنجلسی به سر آمده است.
و باز اینکه نقش رسانه ملی را هم باید در این میان در محوریترین جایگاه دید.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران غیر از نقشی که به عنوان تولیدکننده عمدهای از این آثار و پرورشدهنده تعداد قابل توجهی از استعدادهای نو در این زمینه دارد، به واسطه ارتباط مستقیم با مخاطبان در تبلیغ موسیقی داخل هم توانسته نقش بسزایی ایفا کند.
غیر از نماهنگهای تلویزیون و پخش رادیویی موسیقیها که با اعلام اسامی خوانندگان انجام میشود، حتی تیتراژ آغازین و پایانی سریالها و یا برنامههای تولیدی تلویزیون به قدری با کیفیت است که گاهی بعد از اینکه یکی از این ترانهها را سه ماه هرشب گوش کردیم، بازهم دوست داریم در تلفن همراه و یا ضبط خودرویمان آن را بشنویم.
این موسیقیها قطعا میتواند در خاطره یک نسل بماند و به نسلهای بعد منتقل شود.
اخیرا کنسرتهای داخلی چه در حوزه موسیقی برجسته ملی و سنتی و چه در فضای پاپ درحال یافتن رونق هزار چندان است و الاکلنگ داخل و خارج، به نفع کفه خانگی مرتب پایین میآید.
مردم مطالباتي جدي نسبت به برگزاري كنسرتهاي داخلي دارند و در هنرمندان ما هم قابليت پاسخگويي به اين نياز بازار وجود دارد.
دوران فريبكاري و كشاندن مخاطبان به كنسرتهاي آن سوي آب با بهانهها و انگيزههاي پوچ و خيالي به سر رسيده و ديگر لازم نيست كه كلي پول خرج كنيد و به آنتاليا يا دبي يا ... برويد كه در آخر بفهميد ارزشش را نداشت بلكه همينجا، در تهران، خوزستان، هرمزگان، آذربايجان و ... ميتوانيد به تماشاي كنسرتي پرشور و با كيفيت در كنار خوديها برويد.
آينده از آن همه آنهايي است كه در داخل ميهن و با پيروي از عرف و هنجار جامعه ايران به كار موسيقي ادامه ميدهند.
آنهايي كه سيم ارتباطشان با داخل قطع شده بايد خود را حذف شده بدانند و آنها كه مدتي غايب بودهاند بايد سريع خود را از راه رسانده و كارت حضورشان را بزنند والا هر كس كه از خاطره مردم حذف شد به قهقرا خواهد رفت و قهقرا يعني چاه سياهي كه عمق آن بيانتهاست و سقوط در آن ابدي خواهد بود.
یادداشت از میلاد جلیل زاده.