اسلام براي خانواده قداست و منزلت خاصي قايل شده است؛ به نحوی که بنا و نهادی با آن قابل مقایسه نیست.

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛اسلام براي خانواده قداست و منزلت خاصي قايل شده است؛ به نحوی که بنا و نهادی با آن قابل مقایسه نیست. تعبیراتی که در قرآن و روایات در باره خانواده بکار رفته است، به خوبی این مدعا را روشن می­نماید. خدای سبحان، در آیه 21 سوره مبارکه نساء، از پیوند ازدواج که موجب تشکیل خانواده می­شود به «میثاق غلیظ» یا پیمان محکم یاد نموده است.[1] در آیه 72 سوره مبارکه نحل، خانواده «نعمت الاهی» نامیده شد.[2] و نیز رسول گرامی اسلام آن را محبوب­ترين و عزيزترين بنا نزد خداي سبحان توصيف كرده و فرمود است: «مَا بُنِيَ فِي الْإِسْلَامِ‏ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيجِ».[3]
 
وقتی که این تعریف و تمجید را از کانون خانواده در معتبرترین متون دینی، یعنی در قرآن و سنت می­بینیم، از خود می­پرسیم که مگر خانواده چه فایده و کارکردی دارد که چنین از آن ستایش شده است. برای پاسخ به این پرسش، کافی است به ظاهر برخی آیات توجه نماییم.
 
الف. از نظر قرآن، خانواده «فراموش­خانه رنج­های روزانه» است. در آیه 21 سوره مبارکه روم، خانواده به اعتبار وجود همسر در آن، مایه سکون و آرامش معرفی گردید. آنجا که فرمود: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا...». تعبير «لتسكنوا» در آيه فوق مبيّن علت خلقت همسر براي انسان است. در اين تعبير، حرف لام، تعليل را مي‌رساند و «تسكنوا» علت آفرينش زن و مرد براي يكديگر است. بنابراين، انسان در كنار جنس مخالف (همسر) آرامش مي‌يابد. در عرف محاوره­اي نيز از منزل به «مَسكَن» تعبير مي‌شود و اين كلمه به معناي محل آرامش و سكون است. روشن است که این خصوصیت نه از «خانه» بلکه از «خانواده» است.
 
ب. خانواده مأمنی برای ارضای مشروع غریزه جنسی است. دين اسلام با سركوب نياز جنسی مخالف بوده و آن را مذمّت كرده است. از سوي ديگر، از رها بودن انسان از نظر جنسي و بي بند و باري نیز مخالفت كرده است. اسلام خواستار تعديل نياز جنسي و ارضاي صحيح و مشروع آن است. بدين منظور، ازدواج را يگانه راه ارضاي غريزه جنسي مي‌داند و می­فرماید: «وَأَنْكِحُواْ الأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمائِكُمْ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».[4] و البته به كساني كه امكانات لازم را براي ازدواج ندارند توصيه مي‌كند كه عفت پيشه نمايند تا زماني كه خداوند گشايشي ايجاد نمايد: «وَلْيَسْتَعْفِفْ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...»[5] و در آیه دیگر فرمود: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُم‏...».[6]
 
ج. خانواده کانون مهر و محبّت است. خانواده نياز انسان به دوست داشتن و محبوب واقع شدن را تامین و تضمین می­نماید؛ زیرا خداوند میان زوجین مودت و محبت برقرار نموده است. تعبیر «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» در آیه 21 سوره مبارکه روم، می­فهماند که زن و شوهرها نيازي نيست پس از ازدواج براي ايجاد محبت تلاش كنند، زيرا خداوند اين كار را كرده است. آنان بايد اين نعمت را قدر بدانند و از آن مراقبت كنند و هر چه كه ممكن است اين رابطه عاشقانه و عاطفي را تهديد نمايد اجتناب نمايند.
 
د. خانواده بقای نسلی متمایز را تضمین می­نماید. انسان به طور طبيعي و غريزي میل به بقاء دارد و بقای خود را در تداوم نسل می­ببيند. ازدواج و تشكيل خانواده، به اين نياز انسان نیز پاسخ مي‌دهد وآن را تامين مي‌كند. در يك رابطه آزاد جنسي نيز زاد و ولد صورت خواهد گرفت، لكن نسل‌ها مشخص نخواهد بود. خانواده داشتن نسلی متمایز را برای اهلش تضمین می­نماید. در آیه 72 سوره مبارکه نحل با تاکید بر این حقیقت می­خوانیم: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً...».
 
ه. خانواده كانون پرورش نسل صالح است. فرزنداني كه محصول پيوند زن و مرد هستند، براي پرورش سالم و صالح، نياز به يك كانون مناسب دارند؛ خانواده این بستر را بخوبی فراهم می­نماید. خداوند والدین را نسبت به تربیت فرزندان مسئول شناخته و خطاب به آنان فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ».[7]
 
کارکردهایی که در فوق بیان گردید، خانواده را یک «نهاد بی­بدیل» ساخته است. به عبارت دیگر، نقش خانواده در تامین نیازهای طبیعی زوجین به گونه­ای است كه هيچ­چيز نمي­تواند جانشين آن گردد.
 
 اگر نیاز زن و مرد به یکدیگر تنها برای ارضای غرائز جنسی باشد، این مقصود در روابط آزاد جنسی نیز تامین می­شود و تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیت­های آن بیهوده می­نماید. ارتباط غیرمشروع با جنس مخالف، میل جنسی انسان را برای لحظات کوتاهی برآورده می­سازد ولی به هیچ­وجه قادر به ایفای کارکردهای فراوان خانواده نمی­باشد، بلکه زیان­های جبران­ناپذیری را نیز به دنبال دارد و به همین دلیل اسلام برای آن مجازات­های سنگینی را پیش­بینی نموده است.
 
 هم­جنس­گرایی نیز که امروزه در برخی کشورهای به ظاهر متمدن صورت قانونی به خود گرفت، خود داستان دیگری دارد. قرآن کریم، این نوع رابطه را نیز با ذکر داستان قوم حضرت لوط نبی تقبیح نموده و آنان را به خاطر این عملشان، قومی نادان،[8] مسرف،[9] مفسد،[10] و ستم­پیشه[11] نامیده است. بدین ترتیب، آنان که در تلاشند برای خانواده جانشینی نشان دهند، بی­گمان به بی­راهه می­روند.
 
نقش و کارکرد خانواده برای کودکان نیز بی­بدیل است. زیرا اگر نياز كودك تنها خوراك، پوشاك، بازي، تر و خشك كردن و درس خواندن باشد، مراكز نگه­داري و مهد كودك‌ها مي‌توانند اين كار را انجام دهند. مهم­ترين نياز كودك مهر و محبت است. آن­هم مهر و محبتي كه از عمق وجود پدر و مادر بر مي­خيزد و به روح كودك تزريق مي‌شود و بوسه‌هاي گرم و نوازش‌هاي مهربانانه­ای که هيچ­گاه از ياد كودك نمي‌رود.
 
با توجه به آنچه بیان گردید، حراست از خانواده امری لازم و مقدس و تلاش در جهت تقویت و تحکیم پیوندهای خانوادگی قابل ستایش است. بگونه­ای که اسلام عزیز برای آن، پاداشی معادل جهاد در را خدا قایل شده است. روایت «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»،[12] و نیز حدیث «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»،[13] دشواری و ارزشمندی کار زوجین در همسرداری را به خوبی بیان می­نماید؛ زیرا جهاد امری پرمشقت ولی با ارزش است.
 
 در مقابل، انحلال خانواده امری نکوهیده است. دین مبین اسلام طلاق را «حلال مَبغُوض» نامیده است. در این صورت، زن یا شوهری که با کارش موجب سستی بنیان خانواده یا انحلال آن گردد، عمل وی مبغوض و منفور است. بیگانه­ای نیز که در جهت خلاف مصالح خانواده حرکتی نماید یا سخنی بگوید، خداوند را به خشم آورده است.
 
اینکه این پرسش مهم مطرح می­گردد که چگونه می­توان پیوندهای خانوادگی را محکم نموده و از سستی و انحلال آن جلوگیری کرد و قرآن کریم در این خصوص چه راه­کارهایی را نشان می­دهد؟ خوشبختانه، موضع قرآن کریم در قبال این مسأله مهم روشن است. قرآن کریم اصولی را نشان می­دهد که رعایت آن موجب استحکام بنیان خانواده و سعادت دنیا و آخرت اعضای آن می­شود. مهم­ترین این اصول را بطور مختصر مورد توجه قرار می­دهیم.
 
1. اصل محبت
 
نخستین اصلی که باید مورد توجه قرار گیرد، اصل محبت است. آنچه پیوند میان زوجین را استوار نگه می­دارد، محبت است؛ به همین دلیل، خداوند این نیاز ضروری را به زوجین در آغاز پیوند زناشویی ارزانی می­دارد. در آیه 21 سوره مبارکه روم با اشاره به این مطلب فرموده است: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». این آیه شریفه در بر دارنده نکات مهمی در خصوص خانواده است. این نکات عبارت­اند از:
 
الف. خلقت همسر برای انسان آیه خداوند بر بشریت است.
 
ب. انسان در کنار همسر به آرامش می­رسد.
 
ج. خداوند میان زوجین مودت و محبت ایجاد نموده است.
 
تاکید خداوند بر «آیه» بودن خانواده و کارکردهای آن در آغاز و پایان آیه، تعبیری ویژه است که نظیر آن در قرآن کمتر دیده می­شود. مودت و محبت میان زن و شوهر به درجه­ای است که آنان را نزدیک­ترین به یکدیگر ساخته است.
 
قرآن کریم زن و شوهر را لباس یکدیگر نامیده است و این یک تعبیر زیبا و گویا در رابطه بین زن و شوهر است. بیان قرآن چنین است: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»؛[14] آنها لباس شما و شما نيز لباس آنها هستيد و هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد.
 
 از تعبیر و تشبیه به کار رفته در این آیه راجع به زن و مرد نکات قابل توجهی استفاده می­شود: انسان نمی­تواند بدون لباس زندگی نماید؛ لباس انسان را از سرما و گرما محافظت می­کند؛ لباس وسیله زینت انسان است؛ لباس موجب پوشیده­ماندن عیوب انسان است؛ لباس نزدیک­ترین چیز به انسان است؛ از این جهت که میان لباس بر تن و خود تن چیز دیگری فاصله نمی­شود. آری! مرد برای زن و زن برای مرد به منزله لباس است.
 
انسان بدون همسر نمی­تواند درست زندگی نماید؛ همسر از انسان در برابر ناملایمات روزگار حمایت می­نماید؛ موجب آراستگی انسان است؛ عیوب وی را می­پوشاند و از هر چیز و هر کس به وی و نیازهایش نزدیک­ترین است. روشن است که اگر مودت و محبت میان زوجین نباشد، همسر مزاحم انسان است، نه لباس وی.
 
2. اصل شفقت
 
از نظر قرآن كريم، «شفقت» در خانواده عامل صلاح و فلاح است. این معنا از آیات 25 و 26 سوره مبارکه طور به خوبی قابل استنباط است. در این آیات می­خوانیم: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ * قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنا مُشْفِقِينَ»؛ بعضى از آنان به بعضى ديگر روى آورده و از گذشته يكديگر سؤال مي‌كنند، گويند: ما پيش از اين در ميان خانواده خود بيمناك بوده‌ايم. اين آيه ترسيم يك مكالمه از اهل بهشت است كه از سوابق يكديگر مي‌پرسند و در حقيقت عامل خوش عاقبتى يكديگر را جويا مي‌شوند. آنان كليد بهشت را «شفقت» در خانواده دانسته‌اند.
 
پیش از این، به مودت و محبت میان زوجین اشاره شد. شفقت اگر چه به مودت و محبت نزدیک است، ولی از جهتی با آن متمایز است. إشفاق توجه آميخته با ترس است؛ شخص «مشفِق» ديگرى را دوست مي‌دارد و در مورد او نگران است؛ نگران از آن‌چه كه ممكن است او را آزار دهد و او را برنجاند. اين كلمه، هرگاه با حرف «مِن» متعدى شود معناى خوف در آن ظاهرتر خواهد بود.[15] امّا اگر با حرف «فى» متعدى شود، معناى عنايت و توجه در آن ظاهرتر است، که آیه فوق از همین قبیل است. برخی نیز اظهار داشته­اند: إشفاق، رقّت قلب به خاطر ترس از چيزى است؛ زیرا این واژه نقيض غلظت است.[16] به هر حال، پيام آيه اين است كه اعضاى يك خانواده بايستى نسبت به يكديگر شفيق باشند، يعنى نسبت به يكديگر توجه داشته و در مورد يكديگر نگران باشند. به سعادت خانواده خود اهميت دهند؛ به نجات اعضای آن از خطر گمراهى بی­‌انديشند؛ با آنان به زيبايى معاشرت نمایند و آنان را به حق دعوت و نصيحت نمایند.[17] بنابراين، شفقت در خانواده مستلزم نكات زير است:
 
- حسن معاشرت؛ بدون شك، سوء معاشرت موجب آزار و رنجش ساير اعضاى خانواده مي‌شود و با شفقت مغايرت دارد.
 
- تلاش براى سعادت؛ اعضاى خانواده باید براى سعادت، رفاه و آسايش يكديگر فداكارى خواهند داشت.
 
- ارشاد؛ راهيابى اعضاى خانواده به بارگاه قدس الهي و نجات از عذاب اخروى دغدغه مهم اعضای خانواده نسبت به یکدیگر است.
 
3. اصل مغفرت
 
انسان از خطا مصون و معصوم نیست. در روابط زن و شوهر نیز لغزش­هایی رخ می­دهد که به مودت و محبت فیمابین آسیب می­زند. از این­رو، قرآن کریم به صلح و سازش و گذشت در روابط میان زوجین تأکید ویژه­ای دارد. در این خصوص مرد مورد خطاب قرار گرفته و در مواردی که خطایی از زن سر می­زند، به «گذشت» توصیه می­شود. زیباترین بیان در این خصوص، آیه 14 سوره مبارکه تغابن است که می­فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛[18] اى كسانى كه ايمان آورده­ايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.
 
روشن است که همه همسران و فرزندان دشمن انسان نیستند، به همین دلیل قرآن کریم از کلمه «مِن» استفاده کرده است که به معنای تبعیض است و به این معنا اشاره دارد که تنها بعضی از آنان چنین هستند. علاوه بر این، دشمنی گاه در لباس دوستی و به گمان خدمت است، و گاه نیز با سوء نیت. به هر حال، در قبال عداوت آنان مرد باید گذشت داشته باشد. قرآن کریم در این قسمت سه فعل امر را بکار برده است: «تَعْفُوا» «تَصْفَحُوا»، و «تَغْفِرُوا». این سه فرمان، مراتب بخشش گناه را بیان می­نمایند. به این صورت که «عفو» به معنای صرف­نظر کردن از مجازات است؛ «صَفح» مرتبه بالاتری را بیان می­کند و آن، ترک هر گونه ملامت و سرزنش است. «غفران» نیز به معنای پوشاندن گناه و به فراموشی سپردن آن است.[19] روشن است كه عمل به این دستورات اخلاقی، بخش وسیعی از کدورت­ها و مناقشات خانوادگی را از میان خواهد برد و مودت و محبت فیمابین را تقویت می­نماید.
 
گذشت لازمه معاشرت به معروف است که خدای سبحان به آن در روابط خانوادگی فرمان داده و در آیه 19 سوره مبارکه نساء فرموده است: «...وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيرا»؛ و با آنان خوشرفتارى كنيد و اگر آنان را خوش نداريد ]بدانيد كه[ چه بسا چيزى را ناخوش بداريد و خداوند در آن خير بسيار نهاده باشد. فعل عاشروهنّ امر است و فعل امر جز در مواردى كه قرينه‌اي بر استحباب باشد، ظاهر در وجوب است. در نتيجه، معاشرت به معروف يك تكليف شرعى است.
 
در آیه­ای دیگر، زن مورد خطاب قرار می­گیرد و به وی در مواردی که از سوی همسرش جفایی می­بیند، به «صلح و سازش» توصیه می­نماید. در آيه 128 سوره مباركه نساء چنین آمده است: «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»؛ و اگر زنى، از طغيان و سركشى يا اعراضِ شوهرش، بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح كنند و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم بخل مى‏ورزند. و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه سازيد، خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است.
 
4. اصل امانت­داری
 
قرآن کریم بر اصل امانت­داری، به ویژه بر مسئولیت زنان در باره آن تاکید نموده و آن را یکی از اوصاف همسران شایسته دانسته است. در آیه 34 سوره مبارکه نساء، با تاکید بر این مطلب فرموده است: «...فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه‏...»؛ یعنی: زنان صالح آنها هستند كه متواضعند و در غياب (همسر خود)، اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده حفظ می­نمایند. عبارت «حافظات للغیب» ممکن است ناظر به حفظ اموال یا عفت باشد و ممکن است نظر به اطلاق عبارت، هر دو مراد باشد.
 
در آیات نخست سوره مبارکه تحریم، بعد دیگر امانت­داری در حریم خانواده مورد توجه قرار گرفته است. خدای متعال در این آیات با اشاره به خطای بعضی همسران پیامبر فرموده است: «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبير». این آیات و آیات قبل و بعد آن، خداوند افشای راز در روابط خانوادگی را تقبیح نموده و بعضی همسران پیامبر را به خاطر این عمل مورد سرزنش قرار داده است.
 
5. اصل وفاداری
 
یکی دیگر از اصول قرآنی تحکیم خانواده، اصل وفاداری است. وفاداری مفهومی گسترده­ای دارد ولی مقصود ما از این واژه در روابط میان زوجین، تعهد متقابل آندو در اخلاق جنسی است؛ بنحوی که در امور جنسی از بیگانه چشم بپوشند و ارضای نیازهای خود را در چارچوب خانواده و در کنار همسر خود جستجو نمایند.
 
 قرآن کریم خانواده و جامعه را عاری از هر گونه آلودگی اخلاقی در امور جنسی می­خواهد. تردیدی نیست که نقض اصل وفاداری در امور جنسی جامعه را آلوده می­کند و در جامعه آلوده، محرِّک­های جنسی فراوان است و در چنین جامعه­ای خانواده در معرض انحلال است. بنابراین، این دو نهاد در هم تاثیر متقابل دارند و صلاح و فساد هر کدام در دیگری اثر دارد.
 
بدون شک، وفاداری زوجین به یکدیگر در امور جنسی، وابستگی آندو را به یکدیگر زیاد می­کند و آنان را پایبند به خانواده نگه می­دارد و در مقابل، روابط آزاد جنسی، «کاهش وابستگی زوجین به یکدیگر» و سستی بنیان خانواده را به دنبال دارد.
 
 ايجاد پاكترين و صميمی‏ترين عواطف بين زوجين‏ و برقرار ساختن يگانگی و اتحاد كامل در كانون خانواده یک مسأله مهم است؛ تأمين اين‏ هدف وقتی ممكن است كه زوجين از هر گونه استمتاع از غير همسر قانونی چشم بپوشند.[20] هدف اسلام از تعیین حریم در روابط جنسی، تحکیم بنیان مقدس خانواده، و کمک به پاکسازی محیط و کاهش مفاسد اخلاقی است.[21] نگاهی به مقررات دقیق و به ظاهر سخت­گیرانه قرآن کریم در خصوص لزوم رعایت اصل حریم در ارتباط با بیگانه، اهمیت این مطلب را آشکار می­نماید.
 
قرآن کریم التذاذهای جنسی را در کمترین حدّ آن برای خانواده و جامعه مضرّ دانسته و آن را نهی کرده است. بیان قرآن در مورد مصادیق آن تأمّل­برانگیز است. به پاره­ای از این دستورات اشاره می­شود.
 
الف. کوتاه نمودن نگاه؛ قرآن کریم به زن و مرد در دو آیه جداگانه دستور داده است که نگاه خود را نسبت به بیگانه کوتاه نمایند. آيات 31 و 32 سوره مبارکه نور در این خصوص چنین است: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ * وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»؛ یعنی: به مؤمنان بگو چشم­هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزه‏تر است، خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. و به زنان با ايمان بگو چشم­هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند.
 
واژه «غضّ» در آیه فوق به معنای کاهش دادن یا کوتاه کردن نگاه است؛[22] خدای متعال در پایان آیه 31 فرموده است: اين براى آنها بهتر و پاكيزه‏تر است (ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ). این تعبیر فلسفه حکم را بیان می­نماید و سپس با بیانی اخطارگونه فرموده است: خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد مسلماً آگاه است (إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ).
 
ب. پوشیدگی بدن؛ در سوره مبارکه احزاب بر لزوم پوشیده بودن بدن زن فرمان داده شد. این آیه در پی آن نازل شده است گروهی از زنان مسلمان به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پيامبر (صلی الله علیه و آله) نماز مى‏گذاردند. هنگام شب، موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مى‏رفتند، بعضى از جوانان بر سر راه آنها مى‏نشستند و با مزاح و سخنان ناروا برای آنان ایجاد مزاحمت می­کردند. در این رابطه آيه 59 سوره مبارکه احزاب نازل شد[23] که فرمود: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛ یعنی: اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جُلباب­های خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحيم است.
 
در مورد مفهوم و مقصود از «جلباب» احتمالاتی مطرح شده است. بعضی گفته­اند منظور از آن ملحفه، چادر و پارچه بزرگى است كه از روسرى بلندتر است. گروهی نیز گفته­اند جلباب به معنای مقنعه و روسرى است. و بعضی نیز احتمال داده­اند که مقصود پيراهن گشاد باشد. قدر مشترك همه این احتمالات اين است كه جلباب چیزی است که بدن به وسيله آن پوشیده می­ماند.[24] این فرمان در قسمتی از آیه 31 سوره مبارکه نور نیز آمده است: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ».
 
جمله «ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ» در آیه 59 سوره احزاب فلسفه حکم را بیان می­نماید و آن این است که وقتی زن‏ پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعايت‏ كند، افراد فاسد و مزاحم، کمتر متعرض آنها می­شوند.[25]
 
ج. آشکار نکردن زینت­ها؛ دستور دیگر قرآن کریم برای صیانت از خانواده و جامعه، پوشیده ماندن زینت و زیور زنان است. در قسمتی از آیه 31 سوره مبارکه نور می­خوانیم: «...وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها...»؛ یعنی: به زنان با ايمان بگو زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند.
 
د. خودداری از گفتار و رفتار تحریک­آمیز؛ قرآن کریم، علاوه بر دستوراتی که بیان شد، دستور می­دهد که از هر گونه رفتار و گفتار تحریک­کننده در روابط با بیگانه پرهیز شود. در این مورد آیات 32 سوره مبارکه احزاب و 31 سوره مبارکه نور قابل توجه است. در آیه 32 سوره مبارکه احزاب چنین آمده است: «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»؛ یعنی: اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد، اگر تقوى پيشه كنيد؛ بنابراين به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد.
 
   این آیه خطاب به همسران پیامبر نازل شده است ولی حکمی که بیان شده است اختصاص به آنان ندارد و به قرینه جمله «إِنِ اتَّقَيْتُنَّ» تکلیفی است که همه زنان باید مورد توجه قرار دهند. این آیه مبیِّن یک حقیقت است و آن این که در جامعه همواره بیماردلانی هستند که باید مراقب آنان بود.
 
در قسمتی از آیه 31 سوره مبارکه احزاب نیز آمده است: «...وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ آنها هنگام راه رفتن پاى‏هاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود و همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
 
در عصر نزول قرآن، زنان مانند زنان امروزی که النگو و جواهرات زینتی به دست می­نمایند، خلخال و زیورآلاتی به پایشان می­بستند. قرآن کریم به آنان فرمان می­دهد که مواظب باشند در حال راه رفتن، پاهای خود را به زمین نکوبند. این فرمان برای آن است که سر و صدای زیورآلات آنان تحریک­کننده خواهد بود.
 
6. اصل داوری (حکمیت)
 
یکی دیگر از اصولی که قرآن کریم در حوزه خانواده به آن توجه داده است، اصل «حکمیت» است. حکمیت یا داوری ویژه مواردی است که در روابط خانوادگی، تفاهم جای خود را به شقاق و اختلاف داده است. توصیه قرآن در این مورد خاص، تشکیل «محکمه صلح خانوادگی» است.
 
 در آیه 35 سوره مبارکه نساء آمده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيرا»؛ و اگر از جدايى ميان آن دو ‏[‏ زن و شوهر‏]‏ بيم داريد پس داورى از خانواده آن ‏[‏شوهر‏]‏ و داورى از خانواده آن ‏[‏زن‏]‏ تعيين كنيد. اگر سرِ سازگارى دارند، خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد. آرى! خدا داناى آگاه است. بطور معمول، در صورت بروز اختلاف، طرفین راهی دادگاه می­شوند، ولی در این مورد خاص، توصیه قرآن اين است که به جای مراجعه زوجین به دادگاه و حلّ موضوع از طریق رسیدگی­های قضایی، با انتخاب داورانی از میان کسان طرفین، در رفع اختلاف و ایجاد صلح و سازش اقدام کنند. روشن است که در صورت انتخاب داوران واجد شرایط، این روش، بهتر از رسيدگي­هاي قضايي قداست خانواده را حفظ مي­نماید.
 
 
 
 
 
 
 
 
[1] . «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً».
 
[2] . «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ».
 
[3] . نوري طبرسي، مستدرك الوسائل، ج14، ص153.
 
[4] . نور (24): 32.
 
[5] . نور (24): 33.
 
[6] . بقره (2(: 223.
 
[7] . تحریم (): 6.
 
[8] . «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ نمل (): 55.
 
[9] . «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»؛ اعراف (؟):81.
 
[10] . «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في‏ ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ * قالَ رَبِّ انْصُرْني‏ عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدينَ»؛ عنکبوت (): 29 و30.
 
[11] . «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمينَ»؛ همان:31.
 
[12] . ترجمه: «تلاش­کننده برای خانواده مانند مجاهد در راه خدا است»؛ کلینی، الكافي، ج5، ص88.
 
[13] . ترجمه: «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است»؛ همان، ج5، ص9.
 
[14] . بقره (2):187.
 
[15] . مانند آیه «و هم مِن الساعة مشفقون»؛ انبياء (21): 49.
 
[16] . شيخ طوسى، التيبان، پيشين، جلد 9، ص 410.
 
[17] . سيد محمدحسين طباطبايى، الميزان، پيشين، جلد 19، ص 15.
 
[18] . تغابن (64): 14. در مورد شأن نزول این آیه مراجعه شود به تفسیر نور الثقلین، ج5، 342.
 
[19] . سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص320 و 321؛ ناصر مکام شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، ص204 و 205.
 
[20] . مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص439.
 
[21] . ابراهیم امینی، آشنایی با وظایف و حقوق زن، ص44 و 45.
 
[22] . ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏14، ص437؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج15، ص111؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص473 و 474.
 
[23] . تفسير علي بن إبراهيم (القمي)، ج‏2، ص197.
 
[24] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج17، 428.
 
[25] . سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص339 و 340.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار