تابستان سال 1389 حضراتِ مقیم در کنگره مصوبهای را به کاخ سفید فرستادند که برپایۀ بندی از آن واردات هرگونه فرش ایرانی از هر کشوری به آمریکا ممنوع شد. چندی بعد باراک اوباما متن تحریمهای مصوب کنگره را امضا کرد و از هفتم مهرماه همان سال فرش ایرانی از هیچ کشوری اجازۀ ورود به ایالات متحده را نیافت و حتا فرشهایی نیز که پیش از آن تاریخ در گمرک آن کشور مانده بودند اجازۀ ترخیص و ورود نیافتند.
مهر تأیید زدن رئیسجمهور آمریکا بر این قانون و پایبند ماندن به آن چهرۀ آمریکا را در جهان خدشهدار ساخت و از سویی شهروندان آمریکایی نیز از داشتن بهترین و نفیسترین دستبافتههای دنیا محروم شدند.
بهدور از جانبداری سیاسی، از دو سویه میتوان به تحریمها نگریست:
الف) تحریم شهروندان آمریکایی
فرش دستباف ایران کالایی هنری، اصیل، پربها و نامدار است که شهروندان آمریکایی از دیرباز شیفته و خواهان آن بودهاند. هماکنون برخی از مشهورترین موزههای آمریکا ازجمله موزۀ منسوجات واشنگتن، موزۀ متروپولیتن نیویورک، همچنین مجموعهداران خصوصی این کشور با داشتن فرشهایی از ایرانزمین به خود میبالند.
آمارهای صادراتی فرش ایران در واپسین سالهای پیش از اعمال تحریم نشان میدهد که حدود 7درصد از مجموع صادرات فرش ایران به بیش از 80 کشور دنیا یکجا و مستقیم به آمریکا میرفته و این کشور مهمترین خریدار به شمار میآمده است.
ممنوعشدن ورود فرش ایرانی به آمریکا در نخستین گام محرومساختن آمریکاییان از این آثار هنری فاخر و گرانبهاست و موجب میشود شهروندان آن کشور دیگر به چنین کالای نابی دسترسی نداشته باشند. تنها پیامد چنین اقدامی ورود و جایگزینی فرشهای بیکیفیت، بدل و تقلبی از دیگر کشورها به خانههای شهروندان آمریکایی یا گسترش پدیدۀ قاچاق در آن کشور خواهد بود.
ب) تحریم هنرمندان ایرانی
از سوی دیگر، کنگرهنشینان آمریکایی و مدعی دفاع از حقوق بشر با چنین اقدامی چشمشان را بر ایرانیان هنرمندی که به تولید و عرضۀ فرش دستباف اشتغال دارند میبندند و گویا نمیدانند که فرش ایرانی را مردم ایران و بخش خصوصی تولید و صادر میکنند و دولت کوچکترین نقشی در این فرایند ندارد.
اکنون تنها نهاد وابسته به دولت که به تولید و عرضۀ فرش دستباف اشتغال دارد «شرکت سهامی فرش ایران» است که روند واگذاری آن به بخش خصوصی آغاز شده است و بهزودی از حیطۀ نظارت و تصدیگری دولت خارج می شود. «مرکز ملی فرش ایران» نیز صرفاً جایگاه حمایتی و سیاستگذاری دارد و خود بهصورت مستقیم در فرایند تولید، فروش و صادرات فرش فعالیتی ندارد.
ازاینرو، اِعمال چنین قانونی رویارویی با صدهاهزار بافنده و هزاران شهروند ایرانی فعال در چرخۀ تولید تا صدور فرش دستباف است. این تحریم شعارهای فریبندۀ دولت آمریکا مبنیبر احترام به حقوق شهروندان ایرانی را نقش بر آب می سازد و نشانگر چهرۀ واقعی دولتمردان آن کشور نزد افکار عمومی است.
هنرمندان طراح، رنگرز، بافنده و مرمتکار ایرانی را چه نسبتی است با مضامینی که دولتمردان آمریکا برای اثرگذاری بر آنها بر طبل تحریم میکوبند؟!
چه باید کرد؟
سوا از اینکه انتظار میرود اهالی کنگره و کاخ سفید از این بیداد آشکار به شهروندان خود و هنرمندان ایرانی دست بردارند، جامعۀ فرش ایران نیز باید راهکاری بیندیشد، بهویژه که با روی کار آمدن دولت نو بوی بهبود ز اوضاع به مشام میرسد.
برعهدۀ همۀ کنشگران حوزۀ تولید و تجارت فرش و همۀ دوستداران و دلسوزان این هنرـصنعت است که به گوش جهانیان برسانند: «اعمال تحریم بر فرش ایرانی فشاری بر دولت ایران نیست، بلکه فشار بر شهروندان ایرانی است» و آنها را آگاه سازند که «دولت در تولید و فروش فرش نقشی ندارد و این چرخه در دست بخش خصوصی است.»
حمید کارگر صاحب
امتیاز و مدیرمسوول نشریه "طره"