به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، مجيد واشقاني خيلي زود با حضور در سريال «هوش سياه (2)» تغيير ژانر داد تا توانايي هايش را در اين عرصه اثبات کند. او که اين روزها سريال «ماتادور» را (با نقش احسان ثامن) روي آنتن شبکه اول سيما دارد، در گفت و گو با «باني فيلم» از بدشانسي ها و خوش شانسي هايش در ايفاي بازيگري مي گويد:
فکر ميکنم وقتي که از هوش سياه صحبت ميکرديم، بازي تو در سريال «ماتادور» به پايان رسيده بود؟ـ بله ولي سه چهار ماه از هر دو کار همزمان بود،
نقش تو در هر دو سريال به رغم تفاوت در رنگ و لعاب يک شباهت داشت و آن هم اينکه در هر دو سريال ايفاگر کاراکترهاي آشنا به برنامه هاي کامپيوتري بوديـ بله ...
اين اتفاقي بود؟ـ بله...
به هيچ يک از دو پروژه نگفتي که من در آن سريال ديگر هم نقشي شبيه به اين را دارم تا تغييراتي حداقلي ايجاد شود؟ـ اگر ميگفتم گوش ميدادند؟!
مگر عوامل توليد به حرف بازيگران پروژه اهميتي نميدهند؟ـ کي به حرف بازيگر گوش مي کند؟! ضمن اينکه براي خودم هم اهميت نداشت.
اما من شنيده ام کارگردانان به صحبت برخي از بازيگران گوش مي دهند و حتي با پيشنهاد آنها تغيير دکوپاژ، ميزانسن و حتي قصه و فيلمنامه مي دهند؟ـ بله اين مخصوص بعضي از بازيگران است. آن دوستان قواعد و قوانيني را كه کارگردانان به حرفشان گوش کنند را بلد هستند ولي من هنوز ياد نگرفتم.
پس ممکن است يک روز تو هم ياد بگيري؟ـ خدا نکند، ببين برخي از بازيگران براي اينکه بازيگر بشوند بازيگري مي کنند برخي لابي گري مي کنند، اين دو مسئله با هم خيلي فرق داد.
و تو؟ـ من براي ديده شدن بازيگري مي کنم.
ولي به نظرم در اين سينما و تلويزيون قدري از دومي هم نياز است و گرنه كلاه هنرمند پس معركه است، (مگر در شرايطي خاص و استثنايي).ـ صد در صد قبول دارم ولي من اگر لابي گري را بلد بودم جايگاهم خيلي بهتر از اين چيزي بود که الان مي بيني! لابي گري در هر حرفه اي وجود دارد فوتبال، اداره جات و... ولي متاسفانه با روحيه من سازگار نيست هر بار که مي خواهم اين کار را انجام بدهم دست و دلم نميلرزد اگرهم انجام بدهم اوضاع را بدتر مي کنم... (مي خندد)
معلوم است که هنوز حرفهاي نشده ايـ نه علت اين است که حس من اصولاً با اين رفتار هم خواني ندارد اما خيلي از دوستان که اين كار را بلد هستند در کارشان هم موفق هستند، در نهايت ميشود هزار زدن سوزنگر و يک زدن آهنگر، حالا مدام برو تمرين کن و بازيگري کن، تلاش کن ولي با يک حرکت از سوي مقابل همه چيز ختم ميشود، چون سيستم، هواي او را خواهد داشت.
کم کم داري وارد حاشيه مي شوي...ـ (مي خندد)
معلوم است پتانسيل حاشيه را داري!ـ نه تو داري مرا به حاشيه ميبري...
بعد از سريال «ماتادور» پيشنهادي نداشتي؟ـ من بعد از «ماتادور» سه تا تله فيلم کار کردم.
منظورم ديده شدن سريال استـ به نظرم آن زمان گذشت که يک بازيگر مي آمد و با موفقيت در يک کار براي کارهاي ديگر انتخاب مي شد. (حالا چه در سينما و چه در تلويزيون) و حتي براي نقش هاي بهتر...
چرا فکر مي کني زمان اين اتفاق گذشته؟ (هر بازي خوب در يک کار عامل ديده شدن بازيگر و انتخاب او براي کارهاي ديگر است)ـ بعد از سريال «مسير انحرافي» نود و نه درصد معتقد بودند که من کمدين خوبي هستم. انتظار داشتم بعد از آن کار بتوانم چند کار کمدي بازي کنم.(البته علي رغم ميل باطني) اما بعد به اين نتيجه رسيدم که ما چند گروه كه در سينما و تلويزيون كار كمدي انجام ميدهند داريم.
که ورود به آنها غيرممکن است؟ـ دقيقاً، اين گروههاي موفق تنها با اعضاي گروه خودشان کار مي کنند. يعني اگر در عرصه کمدي در حد چارلي چاپلين هم که باشي براي اينها ديده نميشوي...
ضمن اينکه پس از «مسير انحرافي» توليدات تلويزيون هم افت محسوسي داشت.ـ دقيقاً، اولاً توليد نمي شد ثانيا اگر مي خواستي کار کني بايد مي رفتي در يک گروه ضعيف و يک تله فيلم بد کار مي کردي که اين اوضاع را بدتر مي کرد.
اما تو پس از سريال «مسير انحرافي» در همين اوضاع کم کاري تلويزيون دو سريال کار کردي و در دو نقش متفاوت ديده شدي و اين خوش شانسيات بود؟ـ بله من آدم خوش شانسي بودم، چون اگر بعد از «مسير انحرافي» يک سريال طنز کار مي کردم در اين ژانر مي ماندم و تبديل مي شدم به يک بازيگر طنز کار، که متعلق به هيچ گروهي هم نيست.
«هوش سياه» را کار کردم که مخاطب عام و خاص به من نمره قبولي داد، اينجا هم انتظار يک پيشنهاد خوب را داشتم و ديدم در ژانر جدي هم يکسري فرمول هايي وجود دارد که گويا در مورد تو جواب نمي دهد. به همين دليل است که مي گويم زمان اين ماجرا که تو خوب باشي ديده مي شوي و انتخاب مي شوي گذشته است. از سوي ديگر و از شانس بسيار خوب من، سه سريال من دقيقاً خورد به دوره اي که تلويزيون توليداتش تعطيل شد، سينما کاملاً ورشکسته و بازار ويدئويي هم کاملاً نابود شد... الان دارم به اين نتيجه مي رسم که اصلاً مهم نيست تو بازيگر خوبي باشي يا خير
يعني معتقد هستي فاکتورهاي ديگري هم وجود دارد؟ـ بله فاکتورهايي که خوشبختانه يا متاسفانه از بازيگر بودن تو مهمتر است.
و اما احسان ثامن سريال «ماتادور» و حضور تو در کنار چند بازيگر جوان اما چهره؟ـ بازي کردن کنار بازيگران شناخته شده هم خطرناک است و هم مي تواند فاکتور مثبت باشد. از اينکه کنار يکي دو بازيگر شناخته شده کار کنم نميترسيدم چون در سريال «مسير انحرافي» کنار 20 بازيگر شناخته شده کار کردم نه 3 نفر، در سريال «ماتادور» در کنار پوريا پورسرخ بودم که در هر کاري با هم بوديم رابطه تنگاتنگ و خوبي داشتيم و اصولاً حضور او برايم کمک است و در واقع نقطه مثبت قضيه بود. درمورد بقيه دوستان هم نظري ندارم ولي از همبازي بودن با اين دوستان ناراضي نيستم چون مي دانستم فرصت اين را دارم که گليم خودم را از آب بيرون بکشم.
احسان ثامن چه تعريفي در فيلمنامه «ماتادور» داشت؟ـ تنها گفته بودند که او يک متخصص سايبر است همين!
و اين کافي بود براي ايفاي يک نقش در سريال 10 ـ 12 قسمتي؟ـ نه
در واقع تو هم در دل قصه قرار گرفتي و با تيم توليد پيش رفتي؟ـ قرار گرفتم در دل قصه و شرايط توليد کار و فيلمنامهاي که دائماً بازنويسي مي شد. از اين مسئله هم ضربه خوردم و هم برد کردم. اصولاً در سريال اکشن اتفاقات سوار بر ماجرا هستند نه انسان ها به همين خاطر تو در اين ژانر در مقام بازيگر آنقدر ديده نخواهي شد که به ليست بازيگران ستاره اضافه شوي. من پس از اين سريال فهميدم که کار اکشن بازيگر خاص خودش را مي طلبد و کار هر کسي نيست.
اما شخصيت احسان فرصت ديده شدن بيشتري داشت؟ـ بله به شرط اينکه شخصيت پردازي اين مجال را بدهد که يک جاهايي بتواني شخصيت را سوار بر قطار کني و جا نماني!
خب اين ايراد به فيلمنامه «ماتادور» وارد است ولي بازيگر هم بايد يک جاهايي بتواند خلاقيتش را به شخصيت تزريق کند و...ـ صد در صد، من فکر مي کنم يک فرمول نانوشته وجود دارد و برخي بازيگران در طول مسير به اين مي رسند که چه نقش منفي بازي کنند و چه مثبت، چه اکشن، چه درام و ... هر شخصيتي را که بازي مي کنند براي بيننده آن را محبوب مي کنند. ما شخصيت هاي منفي و تلخي داشتيم که تماشاگر آنها را دوست دارد
سريال «هوش سياه»، «خواب و بيدار» و...-دقيقاً، من فكر مي كنم اگر بازيگر به اين فرمول دست پيدا كند هر خوراكي را كه به بيننده مي دهد مورد توجه و اقبال قرار مي گيرد.
البته اين مسئله به جنس بازي بازيگر، نوع نگاه، فيزيك صورت، لحن و بيان و... بستگي دارد.- به شدت موافق هستم. من دارم براي هر نقش تلاش ميكنم كه آن كاراكتر را اول محبوب كنم.
فرهاد نجفي در گفت و گويي كه داشتيم اظهار كرد هدف از انتخاب مجيد اين بود كه ميخواستيم كاراكتر احسان ثامن تا حدودي شيرين هم باشد، (ما كه چيزي نديديم)- به غير از يك سكانس آن هم خيلي ضعيف ما چنين چيزي از احسان نديديم و چون شرايط براي چنين بازي مهيا نبود. شما فرصتي ديدي كه من بتوانم نقش را شيرين كنم؟! چي بگم... تو در جريان توليد كار نبودي، باور كن گاهي الان كه سريال را ميبينم غبطه ميخورم كه اي كاش اينگونه بازي ميكردم و آنجا آن طور... زماني كه هيچ چيزي براي نقش در نظر نگرفته باشند تو هر كاري كني ميشود آيتم، مقطعي و نمي رود در دل شخصيت...وقتي اين شخصيت شيرين ميشود كه من شيريني را با كاراكتر همراه كنم، اگر يك جا جدي باشد و يك جا شيرين، كاراكتر ميشود بلاتكليف...
با نويسنده در تماس و ارتباط بودي؟- من با آرش قادري دو كار انجام دادم، به نظرم نويسنده فوق العاده باهوشي است، اما شرايط اين كار كاملا متفاوت بود، بازنويسيهاي سر صحنه و شرايط خاص كار جريان را كلا تغيير داد. شايد ايراداتي كه شما در فيلمنامه ميبينيد بر ميگردد به دو دستي كار...
و فرهاد نجفي جوان در ژانر سخت اكشن...-فرهاد اصولاً كار اكشن را دوست دارد و خودش را كارگردان اكشن مي داند. در اين زمينه بسيار مطالعه كرده، فيلم ديده و الگو برداري ميكند. ژانر را خوب مي شناسد. حالا اينكه چند درصد از كار درآمده يا نه تا يك درصدي در دست كارگردان است. نه فرهاد، از دست كارگرداني خارج است چون ما در ايران كار ميكنيم).
از حضور خودت در سريال «ماتادور» چقدر راضي هستي؟- من زمان ايفاي نقش به اين سؤال تو فكر مي كنم پس تمام تلاشم را مي كنم كه امروز بگويم از خودم ناراضي نيستم.