به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، علیاکبر جوانفکر در گفتگویی با شرق انجام داده است میگوید: جنبش «والاستریت» نتیجه روشنگری احمدینژاد بود.
گوشههایی از این گفتگو را در زیر میخوانید: علت سکوت آقای احمدینژاد چیست؟ گفته است فعلا ششماه سکوت میکنیم. کجا چنین صحبتی را گفتهاند.
همه جا منتشر شده است. درواقع این مطلب را به ایشان نسبت دادهاند.
بههرحال نزدیکان ایشان هم این گفته را مبنی بر اینکه استراتژی ایشان و نزدیکانشان فعلا سکوت است تایید کردهاند. ایشان عملا ترجیح دادهاند که در برابر هوچیگریها و ادعاهایی که از سوی برخی افراد در دولت فعلی مطرح شده است سکوت کنند. اما رسما چنین چیزی را نگفتهاند و برای سکوتشان هم محدوده زمانی مشخص نکردهاند.
رسمی و غیررسمیاش خیلی مهم نیست. مهم این است که ما در عمل هم میبینیم که چنین روندی را در پیش گرفتهاند. بههرحال باید به دولت آقای روحانی هم فرصت داد تا آنچه در چنته فکری و برنامهریزیهایشان دارند عرضه کنند. پس از آن میتوان درباره نتیجه کارها و اقدامات صحبت کرد.
این مگر منافاتی دارد با اینکه ایشان صحبت کنند؟ آقای احمدینژاد چرا در برابر عملکرد گذشته و برخی سوالهایی که وجود دارد سکوت کردهاند؟ عملکرد گذشته قابل رصدکردن است و شما میتوانید این کار را انجام دهید و البته همه کارهای دولت آقای احمدینژاد قابل دفاع است و عملکرد هشتساله دولت ایشان نیز افتخارآمیز بوده است.
ولی یکسری بحث و ابهاماتی وجود دارد یا به وجود آمده است. مثلا ایشان قرار بود و قول داده بود که یکسری مسایل را بگوید که هیچوقت نگفت. بعدا بحث دانشگاه ایرانیان و حواشی آن، برداشت و برگرداندن 16میلیاردتومان پیش آمد که همه اینها پرسش ایجاد میکند. اگر سوال مشخصی باشد و بتوانم پاسخ بدهم در خدمتتان هستم. ولی آقای احمدینژاد فعلا بنا بر صحبت ندارند. بحث ششماه و اینها هم نیست.
درباره «حصر» چطور؟ دولت آقای احمدینژاد هیچگاه وارد قضیه نشدند؟ اینها هم برای رسانه قابل رصدکردن است.
اتفاقا مشکل آنجاست که اصلا قابل رصدکردن نیست. اگر قابل رصدکردن نیست چرا میخواهید پای آقای احمدینژاد را به میان بکشید. اگر ادعایی درخصوص شورایعالی امنیت ملی وجود دارد، بروید از آقای جلیلی که دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است بپرسید.
ایشان دبیر شورا و عضو دولت بودهاند؟ رییسجمهور وقت هم رییس شورا بوده است. اگر آقای جلیلی بداند، پس آقای احمدینژاد هم حتما میداند. اما آقای احمدینژاد این مساله را رد کرده است. باید سوالتان را از دبیر شورا بپرسید. ضمنا آقای جلیلی عضو دولت نبوده است.
یعنی دبیر شورا تصمیمی گرفته که رییس شورا از آن خبر ندارد؟ بههرحال اگر ادعایی در این خصوص وجود دارد، باید بروید از ایشان بپرسید که آیا شورا در این زمینه تصمیمی گرفته است یا خیر. اینکه الان شما میگویید یک فرضیه است. فرضیهای است که رییسجمهور وقت نیز از آن تبری جسته است. درخصوص ممنوعالخروجکردن افراد از جمله آقای خاتمی، ماده 133 آیین دادرسی مسوولیت این کار را متوجه دستگاه قضایی دانسته است که البته تصمیم به ممنوعالخروجکردن افراد هم طبق همین ماده قانونی در یک محدوده زمانی ششماهه اعتبار دارد.
از این بحث که بگذریم من میخواستم شما یک مقایسهای هم بین روند مذاکرات هستهای در دولت آقای احمدینژاد و روحانی انجام دهید و دیگر اینکه آقای احمدینژاد بارها اعلام کرده بود که آماده مذاکره با آمریکاست. نامه هم نوشت اما پاسخی نگرفت درحالی که ما میبینیم که الان این اوباماست که به روحانی تلفن میکند و ملاقاتی در آمریکا بین وزرای خارجه دو کشور صورت میگیرد. به اعتقاد شما این بهمعنای ناکامی سیاست تهاجمی آقای احمدینژاد بهویژه در زمینه هستهای نیست؟
نامه روشنگرانه آقای احمدینژاد هم هیچ نسبتی با مذاکره نداشت و ایشان با هدف مذاکره این نامه را برای اوباما نفرستاده بود. مذاکره با آمریکا را نظام جمهوری اسلامی هیچوقت رد نکرده اما شروطی برای انجام آن قایل بوده است. تاکید آقای احمدینژاد همواره به انجام مذاکره بر مبنای احترام متقابل بوده است. جمهوری اسلامی فرصتهای بهتری برای مذاکره داشت که از دست رفت.
چه زمانی؟ فرصتهایی که ما در موضع قویتری بودیم. مثل زمانی که آقای احمدینژاد به نیویورک سفر میکرد و از ظرفیت رسانههای آمریکایی به خوبی استفاده میجست و از این رهگذر دولت آمریکا را در افکار عمومی این کشور به چالش کشیده بود. بنده معتقدم اتفاقاتی که بعدا در آمریکا رخ داد و اعتراضات مردمی در «والاستریت» را برانگیخت نتیجه روشنگریهای آقای احمدینژاد بود. بهطوریکه این مساله به یک معضل اساسی برای دولت آمریکا تبدیل شده بود.
خب اگر معتقدید که آن زمان فرصتهای بهتری داشتیم چرا رخ نداد؟ این بهمعنای عدم اعتماد به دولت ایشان نبود؟تصمیم به گفتوگو باید در سطح بالاتری اتخاذ میشد. اما صرفا موضع برتر ملاک نیست، بلکه طرف مقابل ما باید به این نتیجه برسد که از موضع برابر و احترام متقابل مذاکره انجام شود نه اینکه آقای روحانی برود مذاکره کند و بعد اوباما بگوید که ایران بر اثر استیصال ناشی از تحریمها به مذاکره روی آورده است که البته بهانه آن را هم خود دولتمردان فعلی به دست آمریکا دادهاند. وقتی برخلاف واقع مدعی خالیبودن خزانه دولت میشوند، دقیقا در جهت اثبات سخنان آقای اوباما یعنی مذاکره بر اثر استیصال موضع گرفتهاند. بیان چنین سخنان نسنجیده و خلاف واقعای، طرف مقابل را کاملا جری میکند و من از کسی مانند آقای روحانی که یک دیپلمات باسابقه است، تکرار چنین اشتباه فاحشی را تعجببرانگیز میدانم.
انتهای پیام/