به گزارش خبرنگار خيمه گاه؛حجة الاسلام ادیب یزدی گفت : بواسطه ی یکی از دوستانم مطلع شدم که یک مرتاض از هند به ایران آمده است . از او خواستم قراری را معین کند تا این مرتاض را ببینم . یک روز ، قراری را معین کرد .
در یک ساختمان یک کارخانه ی متروکه در جاده قدیم تهران کرج .
رفتم تا این مرتاض را ببینم .
اصالتا ایرانی بود و شیعه و سالها به ریاضت در هندوستان مشغول بود .
کمی صحبت کردیم .
به من گفت : آقای حاج شیخ آیا بلدی روضه بخوانی ؟
گفتم: بله
گفت : برایم یک روضه ی علی اکبر بخوان
و من هم شروع کردم به روضه خواندن .
در طول روضه می دیدم که به شیوه ی خاصی از مراتب گریه ، ناله می کند .
ناله ای که همانند زوزه کشیدن بود .
وقتی روضه ام تمام شد نگاهی به من کرد و گفت :
آقای حاج شیخ ! می خواهم یک مطلبی را بگویم :
من حدود ۷۰ سال سخت ترین ریاضت ها را کشیدم تا بتوانم به مراحلی از سیر معنوی دست پیدا کنم و به جایی برسم .
اما می خواهم تجربه ای بس بزرگ را برایت بگویم :
یک قطره ی اشک بر امام حسین یک طرف و این هفتاد سال ریاضت هم یک طرف .
سرعت سیری که در یک قطره اشک بر امام حسین نهفته است ، از این هفتاد سال ریاضت کاری تر است .