به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، شهید استاد مرتضی مطهری: در مدینه برای حضرت امالبنین سلام الله علیها خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن علی علیه السلام شهید شدند. برای این پسرها ندبه و گریه میکرد. گاهی سر راه عراق و گاهی در بقیع می نشست و ندبههای جانسوزی میکرد. زنها هم دور او جمع میشدند. مروان حکم که حاکم مدینه بود، با آن همه دشمنی و قساوت گاهی به آنجا میآمد و میایستاد و میگریست. از جمله ندبههایش این است:
لا تدعونی ویک ام البنین /تذکرینی بلیوث العرین/کانت بنون لی ادعی بهم/و الیوم اصبحت و لا من بنین
ای زنان!من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب ام البنین نخوانید(چون ام البنین یعنی مادر پسران،مادر شیر پسران)،دیگر مرا به این اسم نخوانید. وقتی شما مرا به این اسم می خوانید،به یاد فرزندان شجاعم می افتم و دلم آتش می گیرد.زمانی من ام البنین بودم ولی اکنون ام البنین و مادر پسران نیستم.
مرثیهای دارد راجع به خصوص اباالفضل العباس:یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد/ و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد/ انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید/ ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد/ لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد
می گوید: ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظره ای که عباس من، شیر بچه من، حمله میکرد میدیدی و دیدهای! ای مردمی که آنجا حاضر بودهاید! برای من داستانی نقل کردهاند، نمیدانم این داستان راست است یا نه. یک خبر خیلی جانگداز به من دادهاند، نمیدانم راست است یا نه. به من گفتهاند که اولا دستهای پسرت بریده شد، بعد در حالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد. وای بر من که می گویند بر سر شیر بچهام عمود آهنین فرود آمد.
بعد میگوید: عباس جانم! فرزند عزیزم! من خودم میدانم که اگر دست در بدن داشتی هیچ کس جرات نزدیک شدن به تو را نمیکرد.