به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه خبری سوسیال ورکر، در سال 2013 به طور متوسط از 70 بمب گذاری و تیراندازی در ماه، بیش از 7 هزار غیرنظامی عراقي كشته و هزاران نفر نيز زخمی شده اند.
موج جديد خشونت ها عراقی هاي زيادي را وادار به فرار از خانه های خود كرده است، به طوريكه حدود 4 میلیون آواره در طول جنگ داخلی بين "شیعه و سنی" بین سال های 2006 و 2008 از اين سناريو به بار آمده بود.
به گزارش نیویورک تایمز، بغداد دوباره در شرايط "حملات فرقه ای" به مانند زمان حضور نيروهاي اشغالگر قرار گرفته است.
افزایش شدید خشونت ها- عمدتا توسط خودروهای بمب گذاری شده توسط القاعده شاخه عراقي عليه اهل تشیع- و شرايط كنوني شاخص امنیت در محله های سنی نشین عراق - حالت بالکانیزه شدن را به این کشور داده است! نیروهای امنیتی عراق نيز به طور فزاینده حركت عراقی ها به داخل و خارج از مناطق اهل تسنن را محدود ساخته اند.
قطبهای فرقهای در سراسر خاورمیانه، از جمله در سوریه، به عراق منتقل شده و کشور را به سمت یک جنگ داخلی دیگر نيز سوق داده است.
مارتین كوپلر، نماینده اسبق ویژه سازمان ملل متحد برای امور عراق، اعلام داشت:"جبهه عراق و سوریه در حال ادغام است و این امر امنیت منطقه را به مخاطره خواهد انداخت."
همان قدرتهايي كه حمایت نیروهای فرقهای در سوریه را بر عهده دارند، سناريوي مشابهي را در عراق انجام ميدهند. به گزارش اکونومیست، "عربستان سعودی تامین مالی برخی از گروه های شبهنظامی را در اين دو كشور بر عهده دارد".
مقامات عراقی می گویند که ترکیه و دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، از جمله قطر، در گسترش ناآرامي ها و تامين مالي اين گروه ها، نيز فعاليت دارند.
بنابراين همانند سوريه،عراق نيز ظرفيت گسترش ناآراميها و متعاقبا شعلهور شدن يك جنگ داخلي-توسط نيروهاي پروكسي- را دارد!؟ برپايي يك جنگ فرقهاي و داخلي در عراق، توسط كشورهايي كه از نوسانات قيمت نفت بهرهمند خواهند شد،حمايت مي گردد.
*** افسانه فرقهگرایی ابدی
در آستانه سفر نوری مالکی به واشنگتن در ماه نوامبر، رسانههای بزرگ در جنگي رسانهاي،خشونتهای فرقهای در عراق را با شعار "درگیری تاريخي میان سنی و شیعه " به افكار عمومي تزريق كردند. "دیوید بروکس" مقالهنویس نیویورکتایمز به نقل از "آنتونی کوردزمن"، تحلیلگر این روزنامه چنين ادعا مي كند که: "تحولات اخیر در جهان اسلام و عرب به يك درگیری در درون یک تمدن می ماند، تا برخورد بین تمدنها."
در واقع، این مورد ريشههايي با عوامل خارجي دارد!! آمریکا مقصر اصلی و بازیگر پشت پرده گسترش درگیری های فرقه ای در عراق و منطقه است. در اين راستا "نیر روزن"، نویسنده کتاب " خونريزي جنگ هاي آمریکا در جهان اسلام"، مینویسد:
"هیچ سابقهای از جنگ داخلی بین سنی ها و شیعیان تا زمان تهاجم آمریکا به عراق در تاریخ وجود نداشته،بلكه احياي بين المللي "درگيري هاي فرقه گرایی از طریق رسانه ها و اظهارات سیاستمداران غربگرا" به وجود آمده است!؟ اما از زماني كه اشغالگري آمریکا، یک جنگ خونین داخلی را به راه انداخت، روابط بین شیعه و سنی در منطقه تحت اشغال نيروهاي آمريكايي،رو به وخامت گذاشت بطوريکه اگر عراقي ها با یک غریبه ملاقات داشته باشند، اولین چیزی که مي پرسند در مورد سنی و شیعه بودن وي است!"
دولت بوش 10 سال پیش برای به دست گرفتن کنترل کشور و تحمیل یک رژیم دست نشانده به جنگ عراق رفت. تیم بوش براي جابجايي نظام سرمایهداری صدام حسین و صنعت نفت ملی عراق ،با يك دولت نئولیبرالی که امكان ورود شرکت های نفتی چند ملیتی به بازارهاي اقتصادي عراق را باز مهیا می سازد،به اين كشور حمله كردند.
بر اساس "دکترین بوش،" حمله به عراق اولين گام براي پياده سازي سناريوي تغيير رژیم محسوب ميشد که سوریه و ایران در مرحله بعد مي باشند". بر حسب ماهيت خود منطقه و ذخایر انرژی آن تحت هژموني آمريكا، ایالات متحده می تواند از بقیه قدرت های جهان، به خصوص رقیب خود ،چین، که به نفت و واردات گاز طبیعی اين منطقه وابستگي شديد دارد،باج گیری كند.
زماني که عراقی ها در بحبوحه خوشحالي سرنگوني ديكتاتور خود (صدام حسین) بودند، جوامع شیعه و سنی عراق حضور ایالات متحده آمریکا را به عنوان یک منجی آزادي تلقي نمي كردند. فقط کردهاي شمال از ورود نظاميان اشغالگر آمريكايي خوشحال بودند.بوش طبقه حاکم سنی و توده ها را به جرم عضویت در حزب بعث صدام حسین متهم ساخت و این پروژه بخش هاي سني نشين را مجبور به مقاومت مسلحانه علیه برخی گروه ها كرد!
بوش در روندي مشابه شیعه و توده ها را به مخالفت واداشت! دقيقا هنگامی که او انتخابات را به تعویق انداخت و اعلام داشت که ایالات متحده قصد دارد عراق را از طریق دولت موقت ائتلافي كنترل نمايد ،توانست شیعیان را نیز تحریک نماید! البته ترس آمریکایی ها پيروزي شيعيان و احتمال اتحاد با ايران و متعاقبا به خطر افتادن منافع آمريكا در منطقه بوده است!
*** تفرقه بینداز و حکومت كن
در سناريوي جنگ عراق، دولت بوش در جنگ استعماری علیه مقاومت، با اهل تسنن و شیعه درگير بوده است.
نیروهای آمریکایی مقاومت سنیها را با حداکثر توان سرکوب کردند،آنها با حمله به خانه ها،محاصره مردم عادی، شكنجه بازداشت شدگان در ابوغریب و اقدامات غير انساني كه در فلوجه انجام دادند،مورد هدف قرار دادند. همزمان، ایالات متحده، مقتدي صدر روحانی شیعه و ارتش مهدی (عج) را برای سرکوب شيعيان مورد هدف قرار داد.
برای مدت کوتاهی، مقاومت سنی و شیعه در مسير متحد شدن قرار گرفته بود. برای جلوگیری از این اتفاق ، واشنگتن به قدیمی ترین ترفند جهان سياست امپریالیستی - تفرقه بینداز و حکومت کن- متوسل گرديد. بنابراین، ایالات متحده براي گسترش شکاف های فرقه ای به منظور تحکیم حاکمیت خود بر عراق،بذر خشونت های فرقه اي را در عراق پاشيد.
دولت بوش با ابراز علاقه به پيروزي شيعيان بر سني ها در انتخابات آتي، تلاش داشتند شيعيان را اغوا و از سنيان عراق جدا سازند. همزمان، ایالات متحده برای جلوگیری از روي كار آمدن یک دولت شیعه و ترس از اتحاد آن با ایران برنامه هايي نیز از پيش داشت. قانون انتخابات اعمال شده بر قانون عراق،كه توسط اشغال آمریکا طراحی شده بود(همانگونه كه در لبنان در دهه قبل صورت پذيرفت) صرفا براي تقسيم قدرت بين سه ائتلاف مهم عراق برنامه ريزي شده بود: سنی، شیعه ها و کردها ،تا از این طریق قدرت سیاسی چند شاخه گردد!.
شیعه و احزاب طبقه حاکم کرد در آن زمان ،با تحريم انتخابات از سوي سني ها،برنده اين بازي سياسي بودند!به عبارتي ديگر سنيها طعمۀ بازیهای سیاسی شده بودند! در نتیجه، سني ها در فرايند تقسیم قدرت "دموکراتیک" در اولین دولت پس از سرنگوني صدام حسین بي نصيب ماند! در این شرایط، القاعده در میان اهل سنت به طور فزایندهای فعال شد، و متعاقبا حامیان خود را به پروژه پوچ " قتل شیعیان در مساجد و دسته های مذهبی" وارد عمل كرد.
در مقابل نيز،گروهي از شیعه را، از جمله ارتش مهدی(عج) مقتدي صدر، به تلاش براي راه اندازی یک جنگ داخلی فرقه ای در بغداد (ميان اهل تسنن) انگشتنما كردند! مرد رمز و راز آمریکا در عراق، جان نگروپونته سفیر آمریکا در عراق، و دستیارش استيل، هدف قرار دادن القاعده و مقاومت سنی را به شيعيان نسبت دادند!
بر خلاف تبلیغات آمریکا،برنامه نظامي به اصطلاح "موج" جورج بوش - که 30 هزار نیروي رزمی بیشتر را به عراق اعزام مي كرد- نتوانست صلح و امنيت را به بغداد بياورد! چرا كه اصلا چنين برنامه اي مد نظر امپریاليسم جهاني نبود. حقيقت اين بود كه پيش از اعزام نيروهاي كمكي جنگ داخلی تا حد زیادی با پیروزی شیعیان در انتخابات به پایان رسیده بود. اين افزايش نيروهاي كمكي نه تنها به كاهش تنشهاي قومي قبيله اي پايان نداد بلكه باعث افزایش فرقهگرایی نيز شد.
رهبری قبایل سنی با توجه به حملات القاعده به شیعه در مناطق سني نشين تحت تاثير قرار گرفتند. بنابراین، به طور مستقل از ایالات متحده، آنها تشکیل "شوراهای بیداری برای مبارزه با القاعده" را تشكيل دادند.
دولت بوش متعاقبا 100 هزار نفر از سنیها را از داخل این شوراهای بیداری به سمت خود كشاند (دستمزد آنها را نيز متقبل شدند)، به اين امید که از آنها به عنوان طعمه در روندهاي سیاسی آتی عراق استفاده كنند( به عنوان سدی در برابر دولت شیعه تحت سلطه مالکی ).
در بين طبقات حاکم در میان کردها، شیعه و سنی ها چنين باوري رشد كرده بود كه:آنها در بهترين موقعيت براي تصدي بر دولت - ثروت نفت -قرار دارند بنابراین اختلاف در راس طبقه حاکم نیز به چشم می خورد!
*** انتخاب مالكي و شورش سنیها!
احزاب سیاسی شیعه، با وجود برخی اختلافات دروني، بزرگترین بخش از جمعیت عراق را تشكيل ميدهند. احزاب با اتحاد خود،توانستند اكثريت پارلمان را به خود اختصاص بدهند و نوری مالكي را در قدرت حفظ نمايند. مالکی در ابتداي كار، تلاش زيادي براي خنثي كردن دخالت آمریکا و رقبای خود، به ویژه از سنی ها به كار برد تا از اين طريق موقعيت خود را تحكيم كند.
ائتلاف شیعه مالکی، اتحاد ملی، برنده انتخابات 2010 بود، با شكست حزب سني العراقیه، که توسط ایالات متحده و عربستان سعودی مورد حمایت بود، مالکی به قدرت رسید. وی در مذاکرات خود با دولت اوباما در مورد وضعیت توافقنامه نیروهای آمريكايي ،حاضر به اعطای مصونیت به سربازان آمریکایی در دادگاه هاي عراقي نشد!. تحقق این امر اوباما را مجبور ساخت تا اجراي برنامه ترك نيروهاي آمريكايي را- پس از وعدههاي داده شده خود- به تعويق بياندازد.
از آن زمان به بعد، مالکی بیش از پيش به تثبیت یک دولت شیعه فكر مي كرد و همين امر اهل تسنن را برانگيخت. فرافكني هاي غربي (تلاش شيعه بر تسلط كامل بر عراق) نيز بر آتش آن افزود.
بيشتر تلاش غرب بر شهر سنينشين بغداد معطوف شده بود،با تحريك آنها و القاي ترس از تسلط شيعه بر اين شهر تقريبا سني نشين- برنامه هاي تفرقه انگيز خود را پيش مي راندند.
پس از پایان اشغال ایالات متحده، مالکی در اقدامي به دستگیری طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور اهل سنت به اتهام حمایت از تروریسم،دست زد كه همين امر بهانه اي مناسب براي متهم ساختن وي به سركوب سني ها گرديد. هاشمی از کشور گریخته بود، اما غیابا به اعدام محکوم شد.
سپس، در تاریخ 20 دسامبر سال گذشته،با دستگيري رافع العیساوی وزیر دارایی، یک رهبر سیاسی اهل سنت، كم كم اين سناريو(مالکی در پی گسترش فرقه گرایی) كليد خورد. اين دست اقدامات اتهام "تلاش براي سركوب اهل تسنن " در عراق را دامن زد. متعاقبا شاهد آغاز جنبش اعتراضی مسالمت آمیز در شهر فلوجه - العیساوی - و سپس در سراسر مراكز سني نشين بوديم. اشغال بزرگراهي در رمادی ، اعتراضات نینوا، صلاح الدین، کرکوک و دیالی، و همچنین محله های سنینشین در بغداد از اتفاقات بعدي بود. مالکی در پاسخ ارتش را براي سرکوب اعتراضات به اين مناطق فرستاد!
در ابتدا برخی از رهبران شیعه و کرد در مقابل اين حركت دولت ملي موضعگيري كردند. شورای صدری و عالی اسلامی عراق (ISCI) نيز تهدید به تظاهرات تودهای علیه مالکی در جنوب مناطق عمدتا شیعهنشين کردند. سنی ها، کردها و بخشی از نمایندگان شیعه در مجلس در تلاش برآمدند تا با تصویب یک قانون ،دو دوره را براي هر نخست وزير تعيين كنند، و با اين اقدام انتخاب مالكي براي سال 2014 و دور سوم به چالش كشيده شد.
*** در آستانه جنگ داخلي
مالكي نيز معتقد بود كه اين نوع ناآراميهاي مدني، اصولا جبهه اي برای تروریست های القاعده است.
در این حركت اعتراض آميز سه گروه به چشم مي خوردند: رهبري اهل سنی كه یک دوره اصلاحات ميانه رو را در روند سیاسی كشور مد نظر داشتند. فعاليت حزب اسلامی اخوان المسلمین در عراق (منطقه خودمختار سنی)، شبیه به گروه کردها در شمال و در نهایت، سربازان سابق در نقشبندی و اسلام گرایان در "ارتش اسلامي" از اقدام مسلحانه علیه دولت برای تغییر نظام،حمايت ميکردند.
شاخه نظامی جنبش نفوذ قابل توجهي را در میان جوانان سنی، که امید كسب نفوذ و قدرت را در پارلمان و یا منطقه خودمختار از دست داده بودند، به دست آورد. آنها به ارتش نقشبندی و اسلامی روي آوردند،در نتيجه شاهد افزايش حملات به نیروهای دولتی و پلیس بوديم. بنابراین،جنبش صلح آمیز به یک مبارزه چریکی سنی علیه دولت شیعه تبدل شد،همان چيزي كه انتظارش را داشتند!
در اوج درگيري ها، دولت اسلامی عراق و سوریه (ISIS)، وابسته به القاعده ، تشدید حملات فرقه ای خود بر مساجد شیعه و دسته های مذهبی و خانه ها را در دستور كار قرار داد. این حملات ارتجاعی امکان اضافه شدن ديگر گروه هايي كه از مالكي ناراضي بودند را تقويت ميكرد.
با تحرك گروه هاي سني شاهد گروه بندي مجدد شيعيان نيز بوديم كه در نتیجه اين خشونت هاي فرقه اي، به طور متوسط هزار نفر در ماه، در بمب گذاری و تیراندازیها کشته ميشوند.
*** قدرتهای منطقهای و فرقهگرایی
واكنشهاي فرقهای از سوي طبقات حاکم منطقه به بهار عربی(بیداری اسلامی)، ناآرامي هاي عراق را به سوی يك جنگ داخلی تسريع كرد. هنگامی که مردم تونس و مصر توانستند حاکمان مستبد خود را سرنگون كنند، طبقات حاکم در کشورهای دیگر نيز با استراتژی تقسیم و تسخیر تهديد ميشدند(فرقه گرایی ایالات متحده آمریکا).
در لیبی، معمر القذافی موفق به درهم شکستن شورش مردمی نشد،در نتیجه از طريق جنگ هوایی ناتو رژیم ليبي منحل گرديد. در مقابل، رژیم های ارتجاعی عرب مورد علاقه واشنگتن به دنبال درهم شکستن همه مخالفان خود برآمدند. برای مثال، در بحرین، نیروهای مورد حمايت عربستان سعودی معترضان شیعه را قتل عام كرد.
میدان نبرد از آن زمان به بعد به سوریه منتقل گرديد،در حاليكه جبهه تروریست های سنی مورد حمایت آمریکا و عربستان سعودی،تماميت و جان و مال سوري ها را هدف قرار داده بود.!
بقیه بازیکنان کلیدی منطقه نيز عناصر گسترش ناآرامي هاي فرقه ای در سوریه را، تقویت كردند.(تركيه قطر)
در طرف ديگر، دولت شیعه در ایران و متحد آن در لبنان، حزب الله، حمایت از اسد را مصرانه اعلام ميداشتند( در كنار روسيه). در طرف دیگر، حكومت عربستان سعودی و قطر حمایت از گروه هاي افراطي را براي گسترش اختلافات فرقه ای در دستور كار داشتند(دشمني ريشه دار وهابيت عربستان عليه ايران و شيعيان).
فرقه گرایی در سوریه، به نوبه خود، به عراق نيز كشيده شد.
اخيرا مالکی با اوباما در واشنگتن (در اوایل این ماه) ديدار و گفتگو داشت. مالکی آمادگی دولت عراق را برای همکاری در پروژه "جنگ علیه ترور" علیه القاعده اعلام داشت.
در عوض، مالکی خواستار افزایش حمایت نظامی ( بالگرد و هواپیماهای بدون سرنشین) از سوي آمريكا برای حمله به القاعده شد.
در اين مورد الیوت انگل، نماينده دموکرات کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان،اظهار داشت: به نظر مي رسد ايران در عراق نفوذ قابل توجهي دارد و اين براي آمريكا كه وقت و هزينه زيادي را در عراق صرف كرده،بسيار آزار دهنده است.
واقعيت اين است كه با عقبه ضعيف آمريكا در عراق و افغانستان، آمریکا در موقعیت دیکته كردن شرایط به مالکی قرار ندارد.
اوباما نيز به قراردادهای تسلیحاتی با عراق برای فروش ( F-16 )هواپیماهای جنگی و سیستم دفاع موشکی،براي کنترل حریم هوایی عراق و رهگیری هوایی محموله های ایران از کمک های نظامی به اسد،اشاره داشت! (اما دولت آمريكا تقاضا برای فروش بالگرد را رد کرد).
واشنگتن در نظر دارد از سنی ها و کردها به عنوان ابزاري براي كاهش نفوذ ايران در عراق استفاده نمايد.
پيش بيني انتهاي بازي درگيري هاي فرقه اي آمريكا در عراق غير قابل پيش بيني است.
در اين بين جدايي طلبي كردها از عراق -و منطقه تركيه و سوريه- از ديگر چالش هاي پيش روي اين كشور محسوب مي گردد. برخی از نخبگان سنی نيز به ايجاد منطقه خود مختار خود گرايش دارند.
در هر صورت، فرقه گرایی و خشونت های فرقهای براي امنيت و صلح هر كشوري به مثابه طاعون ميباشد و بایست منتظر ماند دید که بعد از داستان سوریه کدام کشور قربانی بازیهای سیاسی امپریالیسم خواهد شد!!؟
انتهای پیام/