به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، فارنپاليسي در مقاله اي به قلم پرفسور «روزا بروكس» استاد دانشگاه جورج تاون امريكا به سران ايالات متحده توصيه كرده است اكنون زمان نزديكي به ايران فرا رسيده زيرا ايران در حال حاضر توانمندي هستهاي بالایی دارد، تحريمهاي جديد تاثيري نخواهند داشت واقدام نظامي عليه ايران بسيار احمقانه است .
اين استاد حقوق مقاله خود را با اين جمله شروع كرده است كه «دوستانت را به خودت نزديك كن، اما دشمنانت را نزديكتر» و گفته است در حالي كه مذاكرات امريكا با ايران از سر گرفته شده؛ ما ميتوانيم از اين فلسفه به خوبي بهره ببريم.
در ادامه اين مقاله آمده است، بيش از سه دهه است كه ايالات متحده هر كار ممكني را براي حاشيهنشين كردن، مهار و در كل برهم زدن اوضاع ايران انجام داده است با اين وجود توانمندي هستهاي ايران پيشرفت كرده است-و توانمندي اش در سنگ اندازي بر سر راه جاه طلبي هاي امريكا در خاورميانه بدون خللي همچنان ادامه دارد. زمان آن است كه بپذيريم تلاش بيشتر براي منزوي كردن و مهار ايران بعيد است راه به جايي ببرد. در اين مقطع ما نيازمند مناسبات نظامي،اقتصادي و فرهنگي بيشتري با ايران هستيم. وقت آن است ايران را به خود نزديكتر كنيم.
سپس ،نويسنده مقاله واقعيتهايي را براي نزديكي ايالات متحده به ايران ذكر كرده و به تشريح آنها پرداخته است.
واقعيت اول:ايران در حال حاضر توانمندي هستهاي بالایی دارد.
(هر چند نويسنده به اين واقعيت اشاره كرده اما به اين مسئله نيز اذعان كرده كه رهبران ايران افرادي منطقي هستند و به دنبال ساخت سلاح هسته اي نيستند)
او مي نويسد: همانطور كه گراهام آليسون از دانشگاه هاروارد در مقاله ماه اوت خود نوشت« ايران بر مهمترين موانع ساخت سلاح هسته اي فايق آمده است: ايران به فناوريهاي غني سازي اورانيوم به طور بومي دست يافته است.خطوط توليد اورانيوم كمتر غنيشده را راهاندازي كرده است. از سال 2010 ايران به غني سازي 20 درصدي اورانيوم پرداخته است.به عنوان يك واقعيت فني، اين به آن معني است كه ايران 90درصد از كار مورد نياز براي توليد اورانيوم بسيار غني شده را كه براي ساخت سلاح هستهاي لازم است انجام داده. اگر ايران تصميم بگيرد سلاح هستهاي بسازد، در حال حاضر توانايي انجام كار اين را دارد. تنها سئوال باقي مانده اين است كه اين فرايند چقدر به طول مي انجامد. بعضي از كارشناسان معتقدند اين فرايند چند هفته و برخي ديگر بر اين باورند كه نزديك به يك سال طول مي كشد.
اين مقاله مي افزايد اين خبر خوبي نيست.اما سران ايران نشان داده اند كه بازيگران منطقي هستند. آنها هرگز اين فناوري هاي هسته اي را در اختيار تروريستها قرار نمي دهند.همانطور كه استفان والت استاد دانشگاه هاروارد مي گويد«چرا بايد كشوري ميليون ها دلار و چندين دهه تلاش كند و به بمب دست پيدا كند و سپس آنها را در اختيار كساني بگذارد كه كنترلي روي آنها ندارد»
واقعيت دوم: در اين مقطع، تحريمهاي بيشتر به احتمال فراوان به اهداف امريكا لطمه ميزند.
كاملا روشن است كه سالها تحريم ايران را از پيشرفت در برنامه هستهاي خود بازنداشته است:برعكس،ايران در دو دهه گذشته ازموانع يكي پس از ديگري عبور مي كند.
تحريمها اقتصاد ايران را تضعيف كرده اما در اينجا هم تاثير تحريم ها متفاوت بوده است. این در حالیست که برخي تحليلگران معتقدند كه با محدود كردن ايران در توليد نفت،بنزين و گاز طبيعي رهبران ايران بيش از پيش متقاعد مي شوند كه توسعه انرژي هسته اي براي تامين نياز مردم لازم و ضروري است.»
همچنين تحريمها به مردم عادي ايران لطمه ميزند.اين مسئلهاي انساني است،اما براي امنيت امريكا نيز تاثيراتي دارد.نظر سنجي موسسه گالوپ نشان مي دهد كه تحريم ها احساسات ضدامريكايي را در ايران تشديد كرده است.47درصد مردم ايران امريكا را در مشكلات اقتصادي خود مقصر ميدانند.
بدتر از اين،به نظر مي رسد تحريم ها باعث افزايش حمايت مردمي از برنامه هسته اي شده است:با وجود آثار تحريمها، اكنون 68 درصد از ايرانيان- بيشتر از آمار آخر گالوپ-از ادامه برنامه هستهاي حمايت مي كنند. حتي يهوديان ايران اخيرا در حمايت از برنامه هستهاي راهپيمايي كردند.بسياري از ايرانيان برنامه هسته اي كشور را غرور ملي نگاه مي كنند:آنها مي گويند چرابايد چند كشور معدود به باشگاه هسته اي نزديك شوند؟ اگر جهان مي تواند قبول كند اسرائيل،پاكستان و هند برنامه هستهاي داشته باشند، چرا ايران نداشته باشد.
در اين مقطع، تشديد تحريمها هم بيتاثير و هم خطرناك است، بخصوص در زماني كه مذاكرات در جريان است.
اين كار مي تواند ايران را از ميز مذاكره دور كند.اين مسئله هم به نوبه خود مي تواتد احتمال رويارويي نظامي فاجعه بار ميان ايران و غرب را افزايش دهد.
واقعيت سوم: رويارويي نظامي با ايران بيتاثير و خطرناك خواهد بود.
ايران، ارتش امريكا، كاخ سفيد و سرويس اطلاعات اسرائيل هم اين مسئله را مي داند. تنها كساني كه به نظر ميرسد اين حقيقت را نميدانند بنيامين نتانياهو و جمهوري خواهان كنگره هستند.
تاسيسات هسته اي ايران اهداف آساني نيستند. بيشتر تحليلگران معتقدند كه حملات امريكا يا اسرائيل به تاسيسات هستهاي ايران توانمنديهاي اين کشور را نابود نمي كند بلكه فقط چند سالي به تعويق مياندازد. بنا به گزارش ويلسون سنتر-تهيه شده توسط ديپلمات ها و مقامات نظامي ارشد سابق –در سال 2012،به احتمال فراوان «حمله امريكا به ايران انگيزه ايران براي ساخت سلاح را افزايش ميدهد زيرا 1) ايران بيشتراز قبل مطمئن مي شود كه هدف سياست امريكا تغيير رژيم است 2) ساخت بمب راهي است براي جلوگيري از حملات آينده .
ممكن است امريكا و اسرائيل براي حمله وسيعتر به اهداف نظامي و نيز تاسيسات هسته اي ايران وسوسه شوند و يا حتي به دنبال تغيير نظام باشند.اما اين راه هوشمندانه اي نيست .اقدام نظامي پرهزينه و غير قابل پيش بيني است و حمله به ايران ميتواند منجر به تلافي مستقيم ايران يا افزايش حملات ضد امريكايي يا ضد اسرائيلي و گسترش درگيري منطقه اي شود.رابرت گيتس وزير دفاع سابق امريكا در اواخر سال 2012گفت« نتايج حمله امريكا يا اسرائيل به ايران مي تواند چندين نسل براي ما در آن نقطه از جهان فاجعهآميز باشد و ذهن ما را مشغول كند»(يا همانطور كه ژنرال آنتوني زيني رئيس فرماندهي مركزي ارتش امريكا گفت«من به دوستانم مي گويم اگر عراق و افغانستان را دوست داريد ايران را هم دوست خواهيد داشت»)
بروكس در ادامه مي پرسد چه بايد كرد؟ و در پاسخ به اين سئوال مي گويد:
به نظر مي رسد ايران به دنبال روشهايي معقول براي دستيابي به توافق است.بياييد به آنها كمك كنيم.ما بايد ايران را در همكاريهاي اقتصادي و فرهنگي با امريكا و جامعه بين الملل درگير كنيم تا دشمني هاي آينده غيرقابل باور شود.
وي ميافزايد در ازاي مصالحه ايران بر سر غني سازي اورانيوم ما بايد نه تنها پايان تحريمها را مطرح كنيم بلكه بايد نقشه عادي سازي روابط ايران-امريكا را ارائه كنيم.اين كار را نميتوان يك شبه انجام داد. عادي سازي روابط بايد زود شروع شود، در مقياس كوچك و با اقدامات اعتمادساز مورد احترام دوجانبه كه فراتر از مسائل مربوط به برنامه هستهاي ايران باشد.
اين امر ممكن است شامل تلاش مشترك ايران –امريكا براي ارائه كمك هاي بشر دوستانه به سوريه باشد-يا تلاش مشترك براي يافتن راه حل سياسي براي جنگ سوريه. نشانه هايي ازافزايش تمايل ايران براي حمايت از انتقال سياسي قدرت در سوريه وجود دارد.
همچنين اقدامات اعتمادساز ميتواند شامل همكاريهاي دريايي گارد ساحلي ميان ايران و امريكا و نيز تلاش مشترك براي ارسال كمكهاي بشر دوستانه و ميانجيگري در حصول توافقات سياسي درنقاط مشكلدار منطقه از عراق گرفته تا افغانستان باشد .ايرانيان غرور ملي زيادي دارند و رفتار با ايران به عنوان شريكي مهم در افزايش ثبات منطقهاي، نگراني هاي امنيتي در مورد برنامه هستهاي اين كشور را مرتفع مي سازد.
نهايتا اين كه ما نبايد ارزش همكاريها و تبادلات فرهنگي و آموزشي را ناديده بگيريم.به عنوان بخشي از نقشه راه عادي سازي روابط ،چرا نبايد همكاري هاي علمي و پزشكي در مورد امور غير مرتبط با فناوري هاي هستهاي را ترغيب و ترويج كنيم.؟بايد برنامه اي براي آوردن جوانان ايراني به امريكا ،جهت تحصيل و كار و متقابلا برنامه هايي هم براي جوانان امريكايي جهت تحصيل و كاردر ايران تهيه كنيم.
افزايش ارتباطات انگيزه هاي درگيري را كاهش مي دهد و انگيزه همكاري را بالا مي برد.همچنين افزايش ارتباطات وشفافيت ، باعث درك توانمندي ها و انگيزه هاي كشور مقابل مي شود و سوئتفاهمات و چالش ها را كمتر ميسازد.
انتهای پیام/