به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران ؛بعد از اينکه تروريست هاي مستقر در افغانستان حمله تروريستي يازدهم سپتامبر را سازماندهي کردند، واشنگتن به اين کشور آسياي ميانه حمله کرد. دولت جرج بوش رئيس جمهور آمريکا چاره اي به غير از تشکيل دادن دولتي مشابه رژيم طالبان و هدف قرار دادن القاعده نداشت. در اين دولت کساني که به عاملان حمله به آمريکا پناه مي دادند جاي نداشتند. اما اين درس دوازده سال پيش و زماني ارائه شد که نيروهاي آمريکايي به مخالفان بومي طالبان براي کنترل کابل کمک کردند. دولت بوش تمرکز خود را از عراق تغيير داد.
جنگ افغانستان به اندازه جنگ عراق پرهزينه نبود اما اين جنگ منطق راهبردي جدي نداشت. با گذشت سال ها از حملات يازدهم سپتامبر، تعداد افرادي در آمريکا که نظريه اي درباره اين جنگ و ماهيت آن داشتند کاهش يافت. باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا با مخالفت با حمله به عراق روي کار آمد اما تعداد نيروهاي آمريکايي را در افغانستان دو برابر کرد. با اين حال وي وعده داد نيروهاي آمريکايي به خانه بازمي گردند. جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريکا سال گذشته اعلام کرد:« ما اين کشور را ترک مي کنيم ما در سال دو هزار و چهارده مي رويم.»
اما اکنون دولت آمريکا مي خواهد تعدادي از نيروهاي آمريکايي را براي چندين سال -- اگر قصدش حضور هميشگي نباشد -- در افغانستان نگاه دارد. توافقنامه امنيتي دوجانبه که به تازگي درباره آن مذاکره شده است از پانزده شانزده سال دو هزار و پانزده اجرايي مي شود و تا پايان سال دو هزار و بيست و چهار و فراي آن اعتبار دارد. دولت آمريکا ظاهرا اميدوار است بين هشت هزار تا پانزده هزار تن از نيروهايش را در افغانستان نگاه دارد. رئيس جمهور آمريکا جنگ افغانستان را به جنگ خود تبديل کرده است.
چرا؟ برگرديد به زمانيکه حتي برخي از جمهوري خواهان به انتقاد از اين جنگ پرداختند، باکر اسپرينگ از موسسه هريتيج اعلام کرد جنگ افغانستان قطعا به شکست منافع حياتي آمريکا منتهي مي شود.
افغانستان هرگز براي آمريکا مهم و حياتي نبوده است. بعد از حمله شوروي به افغانستان در دسامبر سال هزار و نهصد و هفتاد و نه، اين مناقشه فرصتي مناسب را براي واشنگتن و نه مردم افغانستان فراهم کرد تا نهايت استفاده را از مسکو ببرد. کمتر از يک دهه بعد از اين حادثه، نيروهاي شوروي از افغانستان عقب نشيني کردند. دولت آمريکا به سبب از دست دادن منافع خود در اين کشمکش مورد انتقاد قرار گرفت. جنگ داخلي در اين کشور ادامه يافت. هيچ صلحي برقرار نشد و تنها مداخله نظامي مستقيم مي توانست صلح را برقرار کند. آمريکا نه دليلي و نه توانمندي براي انجام اين کار داشت.
اسامه بن لادن سرکرده سابق القاعده يک بار ديگر توجه آمريکا را به افغانستان جلب کرد اما اين ارتباط تروريستي گذرا، کنترل کابل را براي آمريکا به موضوعي مهم بدل کرد. بعد از هدف قرار دادن القاعده و مجازات طالبان، اهميت افغانستان رو به کاهش گذاشت. بايدن گفته بود:« ما به يک دليل در اينجا هستيم. از بين بردن کساني که آمريکايي ها را کشتند؛ القاعده. ما کانون القاعده را از بين برديم و اسامه بن لادن را کشتيم. اين هدف ما بود.»
با اين حساب، الان واشنگتن در افغانستان چه مي کند؟ فعاليت هاي بازسازي، ترويج دموکراسي و مداخله بشردوستانه از جمله دلائل حضور آمريکا در افغانستان است. جيمز دابينز نماينده ويژه وزارت امور خارجه آمريکا در افغانستان و پاکستان هشدار داد اگر آمريکا نتواند حضور خود را در افغانستان حفظ کند بي ثباتي مشابه دهه نود در آستانه انتخابات رياست جمهوري اين کشور ، افغانستان را فرامي گيرد.
با اين حال اگر نظام سياسي افغانستان به رغم سال ها حمايت مالي و نظامي آنطور که دابينز مي گويد سست و شکننده است، تداوم حضور آمريکا که گزينه مورد توجه چندين هزار تن از افراد در دولت آمريکاست تفاوت زيادي را به وجود نمي آورد. در حقيقت مهندسي اجتماعي در افغانستان شکست خورده است. همزمان با مذاکره درباره توافقنامه امنيتي با آمريکا، وزارت دادگستري افغانستان پيش نويس قانوني را ارائه کرد که بر اساس آن مرتکبان زناي محصنه سنگسار مي شوند. اين مجازات دقيقا مجازاتي است که دولت قبلي طالبان اجرا مي کرد.
علاوه بر اين جنگ يک ابزار بشردوستانه مشکوک است. تلفات غيرنظاميان به هزاران نفر مي رسد. طالبان قاتلان اصلي هستند اما اين مناقشه زمينه را براي آنها فراهم کرده است. علاوه بر اين آمريکا مسئول حملات هوايي اشتباه، حملات خانگي خشونت آميز و خسارات جنبي ديگر است. در نتيجه اين جنگ، صدها هزار افغان بي خانمان شده اند و بسياري نيز به پاکستان فرار کرده اند.
با اين حال، چرا واشنگتن بايد در افغانستان بماند؟ تحولات افغانستان باعث بي ثباتي در همسايگان اين کشور به ويژه پاکستان شده است اما اين مناقشه خود زيانبارترين عامل است. متاسفانه، مشارکت آمريکا در اين جنگ مشکل را دوچندان کرده است. رويارويي مستمري با اسلام آباد درباره حوادث فرامرزي، حملات هواپيماهاي بدون سرنشين، عرضه تدارکات و غيره وجود دارد.
مجله اکونوميست درباره جنگ داخلي که احتمالا قدرت هاي منطقه اي از جمله ايران، پاکستان، هند و روسيه را درگير مي کند هشدار داد؛ درگيري که احتمالا به ضرر آمريکا تمام مي شود. با اين حال هزينه اين مناقشه بدون آمريکا احتمالا مضرات بسيار کمتري براي اين کشور دارد. نه تاريخ ( سه دهه جنگ در افغانستان) و نه موقعيت جغرافيايي (مرزهاي پرمنفذ اين کشور) اميدواري چنداني را براي از بين بردن طالبان و برقراري ثبات در اين منطقه به وجود نياورده است.
برخي مقامات آمريکايي مي خواهند سربازانشان را براي تامين امنيت سفارت خانه اين کشور در افغانستان نگاه دارند. با اين حال اکثريت اين نيروها در سراسر اين کشور پخش مي شوند و براي حفاظت از مکان هاي ديپلماتيک دردسترس نيستند. واشنگتن با دورماندن از اين درگيري ها و کاهش تعداد تاسيسات و محدود کردن جاه طلبي هاي خود، آسيب پذيري اش را نيز کاهش مي دهد.آخرين موضع مقامات آمريکايي مبارزه با تروريسم است. فرماندهان و مقامات رسمي آمريکا و متحدانش مرتبا حضور غرب را به عنوان ضرورتي براي جلوگيري از حيات مجدد القاعده توجيه مي کردند. جان بولتون نماينده سابق آمريکا در سازمان ملل متحد گفته بود طالبان و القاعده بايد از بين بروند تا نتوانند افغانستان را فتح کنند و اين کشور را به پايگاهي براي تروريسم بين المللي تبديل کنند.
با اين حال اين سناريو بعيد به نظر مي رسد. القاعده در سطح جهان ضعيف است و مبارزات آنها بيشتر جنبه نمادين دارد. لئون پانتا مدير سيا سه سال پيش گفت:« تعداد جنگجويان القاعده در افغانستان بين پنجاه الي صد نفر است.»در حالي که تروريست ها مي توانند در پاکستان و بسياري از کشورهاي ديگر فعاليت هاي خود را دنبال کنند، نيازي به اسکان در افغانستان ندارند.به نظر مي رسد وابستگان القاعده بيشتر در يمن، سوريه و عراق فعالند تا افغانستان.
علاوه بر اين حتي روي کار آمدن طالبان نيز به معناي استقبال از القاعده نخواهد بود. مدراکي وجود دارد که نشان مي دهد رهبران ارشد طالبان از رفتار ميهمان خود در سال دو هزار و يک خرسند نبودند.در واقع واشنگتن بايد تاکيد کند که درس يازدهم سپتامبر همچنان کاربرد دارد: کمک به تروريست هاي مخالف آمريکا و تحمل پيامدهاي آنها.
همچنين پشتون هاي طالبان علاقه اي به مشارکت در مبارزات گسترده تر ندارند. اين افراد با اشغال زمين هايشان مخالفند. واشنگتن پست در مقاله اي درباره عقب نشيني کامل آمريکا از افغانستان نوشت:« بسياري از گروههايي که نيروهاي آمريکا در افغانستان هدف قرار مي دهند علاقه اي به حمله به آمريکا يا منافع اين کشور در خارج از افغانستان ندارند.»
قوي ترين استدلال درباره عدم حضور سربازان آمريکايي در افغانستان اين است که اين اقدام توانمندي واشنگتن را براي حمله به مکان هاي ديگر به ويژه در پاکستان محدود مي کند.با اينکه حمايت افغانستان براي ادامه حضور آمريکا در اين کشور ضروري است اما حضور آمريکا در افغانستان بايد به نفع واشنگتن باشد و منافع آمريکا را تامين کند. تضمين هاي امنيتي آمريکا در سراسر جهان شهرت دارد: اروپايي ها، استراليايي ها، ژاپني ها و کره جنوبي از دهه پنجاه مسئوليت دفاع از خود را به واشنگتن واگذار کرده اند و هيچ يک از آنها از اين کمک خسته نشده اند.عدم اجراي توافقنامه امنيتي آمريکا و افغانستان به نفع آمريکاست. سربازان آمريکايي احتمالا آسياي ميانه را طبق برنامه ريزي قبلي ترک مي کنند.
چه اتفاقي بعد از اين مي افتد؟ قطعا يک جامعه دموکراتيک و ليبرال مورد نظر غرب در افغانستان حاکم نمي شود. با اين حال اکثريت مردم افغانستان که تجربه وحشي گري و حکومت غلط طالبان را دارند اشتياقي براي تکرار گذشته نخواهند داشت. درحقيقت رژيم موجود احتمالا منعطف تر از حد انتظار خواهد بودآمريکايي ها بيش مدت زمان جنگ داخلي اين کشور، جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم در افغانستان جنگيده اند. آمريکا بيش از اندازه در افغانستان حضور داشته و اکنون زمان آن رسيده است که به خانه بازگردد.
انتهای پیام /