از این پس در مجله شبانه باشگاه خبرنگاران به پرونده هایی می پردازیم که نشان دهنده نقض حقوق بشر در کشورهای مدعی غربی است. این کشورها که خود دم از حقوق بشر می زنند در موارد بسیاری آن را زیر پاگذاشته و خلافش رفتار کرده اند. برخی از این پرونده ها را برای شما هرشب بازنشر می کنیم.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، نقض حقوق بشر در سطح ملي و كشوري با نقض حقوق بشر در سطح بين المللي و جهاني يك رابطه مستقيم داشته است. به گونه اي كه مي توان نقض حقوق بشر توسط قدرت هاي استعماري بزرگ را يكي از علل ظهور ديكتاتوري ها در سطح ملي دانست.

تاريخ حقوق بشر در قاره هاي اروپا و امريكا فصلي تاريك در تاريخ تمدن بشر است. در طول دو قرن گذشته، كشورهاي استعماري غرب مانند انگليس، امريكا، هلند، اسپانيا، ايتاليا، آلمان، بلژيك و... هميشه از طريق اعمال سياست هاي استعماري و ظالمانه خود در رديف پايمال كنندگان حقوق بشر بوده اند.

كشتن مردم بومي و بي گناه امريكا (سرخپوستان) به دست مهاجران اروپايي و دولت ايالات متحده، نابود كردن زبان و فرهنگ مردم بومي امريكاي لاتين توسط اسپانيايي ها و پرتغالي ها، حمله وحشيانه هلندي ها به مردم جزاير اندونزي، ظلم و ستم انگليسي ها به مردم هند، قتل هزاران آفريقايي توسط اروپايي ها- به ويژه بلژيكي ها- در نتيجه اشغال كشورهاي آفريقايي مانند كنگو، تيرباران و كشتن هزاران مسلمان توسط استعمار فرانسه در شمال آفريقا، مغرب، تونس و الجزاير، حملات وحشيانه ايتاليايي ها در ليبي و ساير نقاط مسلمان نشين درياي مديترانه و نيز كشتار هزاران نفر از مردم فيليپين، كوبا، مكزيك و هاوايي در اواخر قرن نوزدهم توسط امريكايي ها فصول بسيار تاريكي از نقض حقوق بشر از سوي حكومت هاي اروپايي و امريكايي است.

سياست هاي استعماري غرب در قرن بيستم سبب شكل گيري بزرگترين ديوانگي تاريخ بشريت يعني برافروختن آتش دو جنگ جهاني و كشته شدن ده ها ميليون نفر گرديد. تا پيش از پايان جنگ جهاني دوم موضوع حقوق بشر هيچ گاه در دستور كار سازمان هاي بين المللي قرار نگرفت. كشورهاي غربي با شعار «متحد كردن شرق» بزرگترين جنايت ها را در آسيا، آفريقا و امريكاي لاتين مرتكب شدند و با وجود گذشت چند دهه از پايان جنگ جهاني دوم مسئله حقوق بشر را در سياست خارجي خود مطرح نكردند و اين در حالي بود كه مدت زيادي از تاسيس سازمان ملل متحد و تصويب منشور حقوق بشر در اين سازمان مي گذشت.

در 20 ژانويه 1977 يعني يك سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران «جيمي كارتر»، رئيس جمهور منتخب امريكا در سخنراني مراسم تحليف خود درباره حقوق بشر گفت: «ما آزاد هستيم و به همين دليل نمي توانيم نسبت به مسئله آزادي در نقاط ديگر دنيا بي اعتنا باشيم. تعهد به حقوق بشر يك اصل مسلم است.»

كارتر در حالي اين نطق را ايراد كرد كه هزاران دانشجوي ايراني در آمريكا به رژيم پهلوي اعتراض مي كردند و ايران در آستانه يك انقلاب بزرگ عليه نظام شاهنشاهي و سياست خارجي آمريكا در منطقه قرار داشت: در اين شرايط كارتر از سويي تا آخرين دقايق سقوط رژيم پهلوي به حمايت از اين رژيم پرداخت و از سوي ديگر از هيچ گونه كارشكني براي جلوگيري از وقوع انقلاب اسلامي ايران فروگذار نكرد. پيش از اين نه تنها آمريكايي ها، بلكه كشورهاي اروپايي نيز از حقوق بشر چيزي نمي دانستند و حتي يك سازمان بين المللي و منطقه اي درباره حقوق بشر در غرب وجود نداشت.

مفهوم حقوق طبيعي بشر در غرب در قرون گذشته و به ويژه در قرن هاي 17 و 18 ميلادي توسط متفكران اروپايي متداول شد. از سوي ديگر، مفهوم حقوق شهروندان در نتيجه انقلاب ضداستبدادي مردم فرانسه عليه حكومت استبدادي اين كشور در فرانسه و ديگر كشورهاي غربي معمول گرديد. با وجود اين، فرانسه و ديگر كشورهاي غربي هيچ گاه اين حقوق مسلم را در مستعمرات خود برقرار نكرده و به گواه تاريخ، فرانسوي ها تا اوايل سال 1960 ميلادي در مقابل مبارزه و مقاومت آزادي خواهان الجزايري از هيچ گونه ظلم و ستم و جنايت و شكنجه اي فروگذار نكردند.

حقوق بشر در آمريكا بيشتر به معناي حقوق مالكيت فردي است و نه حقوق شهروندي. جاي تعجب نيست كه تا دهه1920، زنان حق شركت در انتخابات عمومي آمريكا را نداشته و تا دهه 1970 بسياري از سياه پوستان به علت محروميت مالي از شركت در انتخابات منع شده بودند. بحران بزرگ اقتصادي آمريكا در دهه 1930 علاوه بر آشكار كردن شكاف طبقاتي در اين كشور تبعيضات نژادي، زباني، جغرافيايي و قومي جامعه آمريكا را نيز تشديد كرد. «فرانكلين روزولت»، رئيس جمهور وقت آمريكا، براي اولين بار قانون تأمين بيمه هاي اجتماعي را در قالب «طرح جديد» ملي براي جلوگيري از فاجعه هاي بزرگ مالي به تصويب كنگره آمريكا رساند.

طرح مفهوم حقوق بشر در دوره رياست جمهوري جيمي كارتر نتيجه دو حادثه بزرگ پيش از رياست جمهوري وي در تاريخ آمريكا بود. اولين حادثه مربوط به رسوايي اخلاقي واقدامات غيرقانوني ريچارد نيكسون در قضيه «واترگيت» (اوايل دهه 1970) است. با افشاي ربودن اسناد حزب مخالف توسط كاخ سفيد و آگاهي مردم آمريكا نسبت به حقوق ملي خود ريچارد نيكسون مجبور به استعفا شد. انتخاب كارتر در حقيقت براي بازگرداندن اعتماد و اعتبار از دست رفته نظام آمريكا بود. يك دهه قبل از انتخاب كارتر به رياست جمهوري، «ليندون جانسون»، رئيس جمهور آمريكا در دهه1960، «مبارزه با فقر در آمريكا» و برقرار كردن آزادي هاي مدني براي شهروندان، به ويژه سياه پوستان را در دستور كار دولت خود قرارداده بود. ولي تناقض در سياست هاي داخلي آمريكا در اين باره و سياست خارجي ايالات متحده به ويژه در جنگ ويتنام نشان داد كه آمريكا با وجود اينكه از حقوق شهروندان داد سخن مي دهد ولي در عمل هميشه طرفدار ديكتاتوري و دولت هاي فاسد و سرسپرده بوده است.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.