* موسى‌بن‌جعفر يقيناً يك دورانى را در خفا زندگى مى‌كرده. اصلاً زندگى زيرزمينى كه معلوم نبوده كجاست كه در آن زمان، خليفه‌ى وقت افراد را مى‌خواست، از آنها تحقيق مى‌كرد كه موسى‌بن‌جعفر را شما نديديد، نمى‌دانيد كجاست؟ ....

به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir ، کلیپی صوتی از بیانات رهبر انقلاب با عنوان " امام كاظم علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه" منتشر کرده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این کلیپ می‌فرمایند: زندگى موسى‌بن‌جعفر يك زندگى شگفت‌آور و عجيبى است. اولاً: در زندگى خصوصى موسى‌بن‌جعفر مطلب براى نزديكان آن حضرت روشن بود. هيچ كس از نزديكان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود كه نداند موسى‌بن‌جعفر براى چى دارد تلاش مى‌كند، و خود موسى‌بن‌جعفر در اظهارات و اشارات خود و كارهاى رمزى‌اى كه انجام مى‌داد، اين را به ديگران نشان مى‌داد. حتى در محل سكونت، آن اتاق مخصوصى كه موسى‌بن‌جعفر در آن اتاق مى‌نشستند؛ اين‌جورى بود كه راوى كه از نزديكان امام هست مى‌گويد من وارد شدم، ديدم در اتاق موسى‌بن‌جعفر سه چيز است: يكى يك لباس خشن، يك لباسى كه از وضع معمولى مرفه عادى دور هست، يعنى به تعبير امروز ما مى‌شود فهميد، و مى‌شود گفت لباس جنگ، اين لباس را موسى‌بن‌جعفر آن‌جا گذاشتند، نپوشيدند، به صورت يك چيز سمبوليك، بعد «و سيفٌ معلق» شمشيرى را آويختند، معلق كردند يا از سقف يا از ديوار «و مصحف» و يك قرآن. ببينيد چه چيز سمبليك و چه نشانه‌ى زيبائى است، در اتاق خصوصى حضرت كه جز اصحاب خاص آن حضرت كسى به آن اتاق دسترسى ندارد، نشانه‌هاى يك آدم جنگىِ مكتبى، مشاهده مى‌شود. شمشيرى هست كه نشان مى‌دهد هدف، جهاد است. لباس خشنى هست كه نشان مى‌دهد وسيله، زندگى خشونت‌بارِ رزمى و انقلابى است و قرآنى هست كه نشان مى‌دهد هدف، اين است؛ مى‌خواهيم به زندگى قرآن برسيم با اين وسائل و اين سختيها را هم تحمل كنيم. 



* موسى‌بن‌جعفر يقيناً يك دورانى را در خفا زندگى مى‌كرده. اصلاً زندگى زيرزمينى كه معلوم نبوده كجاست كه در آن زمان، خليفه‌ى وقت افراد را مى‌خواست، از آنها تحقيق مى‌كرد كه موسى‌بن‌جعفر را شما نديديد، نمى‌دانيد كجاست؟ و آنها اظهار مى‌كردند، كه نه حتى يكى از افراد را آن‌طور كه در روايت هست موسى‌بن‌جعفر به او گفتند كه تو را خواهند خواست. از من، راجع به من از تو سؤال خواهند كرد كه تو كجا ديدى موسى‌بن‌جعفر را، به كلى منكر بشو، بگو من نديدم؛ همين‌جور هم شد. زندانش كردند، بردند براى اين‌كه از او بپرسند موسى‌بن‌جعفر كجاست. شما ببينيد زندگى يك انسان اين‌جورى، زندگى كيست. يك آدمى كه فقط مسأله مى‌گويد، معارف اسلامى بيان مى‌كند، هيچ كارى به كار حكومت ندارد، مبارزه‌ى سياسى نمى‌كند كه زير چنين فشارهايى قرار نمى‌گيرد. حتى در يك روايتى من ديدم كه موسى‌بن‌جعفر عليه‌السّلام در حال فرار و در حال اختفاء در دهات شام مى‌گشته «وقع موسى‌بن‌جعفر فى بعض قرى الشام حارباً متنكراً فوقع فى غار» كه توى حديث هست، روايت هست. كه موسى‌بن‌جعفر مدتى اصلاً در مدينه نبوده در روستاهاى شام تحت تعقيب دستگاههاى حاكمِ وقت و مورد تجسس جاسوسها، از اين دِه به آن ده،از آن ده به آن ده، با لباس مبدل و ناشناش كه در يك غارى حضرت به يك غارى مى‌رسند و در آن غار وارد مى‌شوند و يك فرد نصرانى در آن‌جا است. حضرت با او بحث مى‌كنند، در همان وقت هم از وظيفه و تكليف الهى خودشان كه تبيين حقيقت هست، غافل نيستند با آن نصرانى صحبت مى‌كنند و نصرانى را مسلمان مى‌كنند. اين زندگى پرماجراى موسى‌بن‌جعفر يك چنين زندگى است كه شما ببينيد اين زندگى چقدر زندگى پرشور و پرهيجانى است. ما امروز نگاه مى‌كنيم موسى‌بن‌جعفر، خيال مى‌كنيم يك آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زيرى در مدينه بود و رفتند مأمورين اين را كشيدند آوردند در بغداد، يا در كوفه، در فلان جا، در بصره زندانى كردند، بعد هم مسموم كردند، از دنيا رفت، همين و بس، قضيه اين نبود. قضيه يك مبارزه‌ى طولانى، يك مبارزه‌ى تشكيلاتى، يك مبارزه‌اى با داشتن افراد زياد در تمام آفاق اسلامى موسى‌بن جعفر كسانى داشت كه به او علاقه‌مند بودند. آن وقتى كه پسر عمو، پسر برادر ناخلف موسى‌بن‌جعفر كه جزو افراد وابسته‌ى به دستگاه بود درباره‌ى موسى‌بن‌جعفر با هارون حرف مى‌زد، تعبيرش اين بود كه «خليفتان يجبى اليه ما الخراج» گفت: هارون تو خيال نكن فقط تو هستى كه خليفه در روى زمين هستى در جامعه‌ى اسلامى و مردم به تو خراج مى‌دهند، ماليات مى‌دهند. دو تا خليفه هست؛ يكى تويى، يكى موسى‌بن‌جعفر. به تو هم مردم ماليات مى‌دهند، پول مى‌دهند، به موسى‌بن‌جعفر هم ماليات مى‌دهند، پول مى‌دهند و اين يك واقعيت بود. او از روى خباثت مى‌گفت؛ او مى‌خواهد سعايت كند. اما يك واقعيت بود، از تمام اقطار اسلامى كسانى بودند كه با موسى‌بن‌جعفر ارتباط داشتند. منتها اين ارتباطات در حدى نبود كه موسى‌بن‌جعفر بتوانند به يك حركت مبارزه‌ى مسلحانه‌ى آشكارى دست بزنند.
 
* يك چنين شخصيتى مبارز، مجاهد، متصل به خدا، متوكل به خدا، داراى دوستانى در سراسر جهان اسلام و داراى نقشه‌اى براى اين‌كه حكومت و نظام اسلامى را پياده بكند، اين بزرگترين خطر براى حكومت هارونى است. لذا هارون تصميم گرفت كه اين خطر را از پيش پاى خودش بردارد. البته مرد سياست‌مدارى بود، اين كار را دفعتاً انجام نداد. اوّل مايل بود كه به يك شكل غيرمستقيم اين كار را انجام بدهد. بعد ديد بهتر اين است كه موسى‌بن‌جعفر را به زندان بيندازد، شايد در زندان بتواند با او معامله بكند، به او امتياز بدهد، زير فشارها او را وادار به قبول و تسليم بكند، لذا بود كه موسى‌بن‌جعفر را از مدينه دستور داد دستگير كردند، منتها جورى كه احساسات مردم مدينه هم جريحه‌دار نشود و نفهمند كه موسى‌بن‌جعفر چگونه شد. لذا دو تا مركب و محمل درست كردند يكى به طرف عراق، يكى به طرف شام كه مردم ندانند كه موسى‌بن‌جعفر را به كجا بردند. و موسى‌بن‌جعفر را آوردند در مركز خلافت و در بغداد آن‌جا زندانى كردند و اين زندان، زندان طولانى‌اى بود. البته احتمال دارد كه مسلّم نيست كه حضرت را از زندان يكبار آزاد كرده باشند، مجدداً دستگير كرده باشند، آنچه مسلّم است بار آخرى كه حضرت را دستگير كردند، به قصد اين دستگير كردند كه امام عليه‌السّلام را در زندان به قتل برسانند و همين كار را هم كردند. البته شخصيت موسى‌بن‌جعفر در داخل زندان هم همان شخصيت مشعل روشنگرى است كه تمام اطراف خودش را روشن مى‌كند، ببينيد حق اين است. حركت فكر اسلامى و جهاد متكى به قرآن يك چنين حركتى است، هيچ وقت متوقف نمى‌ماند حتى در سخت‌ترين شرائط. كه ما در زمان خودمان هم، در دوران اختناق شديد رژيم ديديم كسانى بودند در تبعيد، در زندان، زير شكنجه، در شرائط سخت، بلكه در سخت‌ترين شرائط، اما در همان حال هم نه فقط نمى‌شكستند خودشان، بلكه دشمنشان را مى‌شكستند. نه فقط تحت تأثير قرار نمى‌گرفتند بلكه زندان‌بانها را تحت تأثير قرار مى‌دادند و اين همان كارى بود كه موسى‌بن‌جعفر كرد كه در اين‌باره داستانهاى زيادى و روايات متعددى هست.
 
خطبه‌های نماز جمعه تهران 1364.01.23

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار