به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران؛ در يكي از شب هاي سرد زمستاني كارآگاهان دايرة مبارزه با قتل، در محل كار سرگرم جمع بندي آخرين کار هاي يك پروندة جنايي و طرح فرضيه هاي جديد براي تداوم تحقيقات در روز بعد بودند كه تلفن دايره زنگ مي زند و افسر نگهبان آگاهي اعلام مي كند كه يک مورد تيراندازی منجر به قتل سه نفر از اعضای يک خانواده در نشاني معلوم واقع در شهرستان اروميه واقع شده است.
رئيس دايره جنايي بلافاصله به اتفاق ساير همكارانش و يكي از كارشناسان بررسیِ صحنة جرمِ دايرة تشخيص هويت، در محل اعلامی حاضرشدند و مشاهده كردند كه صحنه مملو از جمعيت است و از نظر پليسی کاملاً آلوده بوده و حضور خانواده هاي قربانيان نيز بر اين امر افزوده است.
رئیس اداره جنائی در محل متوجه شد، مقتولين اعضاي خانوادة فردي هستند كه در ماه هاي نخستين سال در جلوي منزلش به قتل رسيده و قاتل او نيز در كمتر از ٧٢ ساعت شناسايي و به عدالت سپرده شده بود و بر اين اساس تعدادي از بستگان مقتولين صحنة جنايت را مي شناخت. رئیس اداره به محض ورود به صحنه جنايت ديد مادر، برادر، خواهر و دايي مرد خانواده (يكي از مقتولين) بر بالين جنازه ها نشسته و صحنه واقعاً دلخراش بود.
آنها هم رئیس اداره را به خوبي مي شناختند و فكر مي كردند چون در پرونده قبلي قاتل را دستگير و معرفي كرده اند؛ خاطره خوبي از آشنايي تلخ گذشته شان داشته باشند. ولي رفتار آنان در محل چيز ديگري را نشان داد.
برادر مقتول به محض ديدن رئیس اداره جنایی به سویش حمله ور شده و او را زير مشت گرفته و مابقي نيز هر چه فحش بلد بودند، نثار رئیس اداره جنایی و همكارانش كردند. مانده بود چرا و چكار بايد بكند. چيزي نگفت و از همكارانش خواست تا چيزي نگويند. آنها با وساطت همكاران قضايي و پزشكي قانوني كمي آرام شدند.ميگفتند در پروندة قبلي اگر به غير از قاتل، برادرهاي او را نيز بازداشت مي كرديد، آنان الآن جرأت اين جنايت را به خود نميدادند (از ابتدا به خانوادة قاتلِ پدر خانواده مظنون بودند) به هر حال صحنه را بررسي كردند.
در ورودي داخل ساختمان، اجساد خون آلوده اعضای خانوادة سه نفری ديده مي شد؛ ابتدا جسد زن خانواده ٢٥ ساله، ملبس به مانتو و روسری بر سر رويت گرديد که در جلو در ورودی هال به حالت طاق باز افتاده و آثار اصابت گلوله به ناحيه گردن و سر او مشهود بود. متعاقب آن در گوشة ديگر هال روي مبل راحتی جسد مرد خانواده ٢٥ ساله که آن هم مورد اصابت سه تير واقع شده بود، به صورت خون آلود با لباس راحتی و بالاخره در قسمت ديگری از هال، جسد به خون آغشتة کودک خردسالی كه بيشتر از دو سال نداشت و حکايت از عمق جنايت داشته و دل هر فردي را متأثر میساخت، در حالی که در کنار اسباب بازی هاي کودکانه اش به هنگام بازی مورد اصابت يک تير آنهم از پشت قفسه سينه واقع شده بود به چشم می خورد.
بررسی صحنة قتل انتقال اجساد تا حوالی ساعت ٠٢٠٠ بامداد به طول انجاميد؛ ليکن تحقيقات اوليه از ساکنين محل که اولين شاهدين صحنه جرم و اطلاع دهندگان به پليس بودند، بسيار حائز اهميت بود. در تحقيقات اوليه از آنان مشخص شد خودروي مقتول از حوالی ساعت ١٣٠٠ روز جنايت در جلو خانه پارک و حرکت نکرده است و اعضای خانواده نيز اعلام می کردند آخرين تماس آنان با مقتولين حوالی ساعت ١٥٠٠ همان روز از طريق تلفن بوده است و از حوالی ساعت ١٦٠٠ به بعد به تماس ها جوابگو نبوده و تلفن همراه او نيز خاموش بوده است.
به نظر میرسيد زمان قتل مابين ساعت ١٥٠٠ تا ١٦٠٠ باشد. در تحقيقات از همسايگان و ساکنين محلی هيچ گونه توفيقی در مورد مشاهدة احتمالی فرد يا افرادی در فاصله زمانی مذکور در محل سکونت مقتولين به دست نيامد. از اولين لحظة اطلاع از وقوع جنايت به لحاظ حساسيت ويژه و شرايط خاص منطقه اي و بحرانی بودن وضعيت، با توجه به اينکه پدر مقتول به علت اختلافات قومی و خانوادگیِ پيش آمده، در سال ٦٥ با خانواده هاي تعدادي از افراد ساکن در روستای محل زادگاهش واقع در حومة شهرستان اروميه به قتل رسيده بود و سه روز بعد از وقوع قتل، قاتل او که از همان طايفه بوده دستگير شده و به قتل اعتراف كرده بود و در نهايت به قصاص محکوم و با تأييد از سوی ديوان عالی كشور برای اجرا به شعب اجرای احکام دادسرای شهرستان اروميه احاله داده شده بود؛ در نتيجه خانوادة قاتل که مجازات اعدام در انتظار او بود، از اخذ رضايت به طريق ريش سفيدی نااميد شده و با تماس هاي تلفنی مکرر با خانواده مقتول و ايجاد ترس و ارعاب و تهديد و پيامد هاي ناشی از اجرای حکم اعدام آنان را وادار به رضايت مي كردند.
با توجه به اينکه تهديد ها در روز هاي پاياني منتهی به جنايت اخير به اوج خود رسيده بود و از طرفی ديگر اکثر خانوادة مقتول با دادن رضايت برای خاتمه دادن به اختلافات قومی ٢٠ ساله گذشته تقريباً راضی شده بودند و برحسب تحقيقات به عمل آمده، تنها مقتول حاضر به بخشش قاتل پدرش نبود و به قصاص قاتل اصرار می ورزيد؛ در نتيجه فرضيه اي طرح شد که احتمال وقوع جنايت از سوي بستگان قاتل زندانی متصور است؛ ليکن تيم هاي اطلاعاتی و عملياتی تشکيل شده و به منظور جلوگيری از هرگونه تبانی احتمالی و محو يا از بين بردن اموال مسروقة مقتولين (گوشی همراه، طلاجات زنانه، وجه نقد و اسلحه کمری) با هماهنگی بازپرس پرونده در اقدامی هماهنگ هفت مورد بازرسی خانه از محل سکونت مظنونين موضوعِ فرضية مطروحه معمول شد؛ و تعداد ١١ نفر با مشخصات معلوم که همگی به نوعی از وقايع اختلافات قومی ٢٠ سال گذشته متضرر شده بودند و يا در وقايع مذکور دخالت داشتند؛ شناسايی و دستگير شدند و برای انجام تحقيقات تحت اختيار قرار گرفتند.
در تحقيقات شبانه روزی، هر چند نامبردگان به تهديد و ارعاب خانواده مقتولين با هدف ترساندن آنان برای اخذ رضايت معترف شدند؛ ليکن از وقوع قتل اظهار بی اطلاعی كردند؛ و ارتکاب بزه مذکور را منکر می شدند.
نظر به اينکه اکثر افراد و بستگان دور و نزديک قربانيان از اختلاف شديد آنان با خانواده ديگری علم و آگاهي داشتند؛ ليکن احتمال سوءاستفاده از موقعيت و فرصت پيش آمده که به نظر خودشان میتوانست از ديد ريزبينانه پليس و چنگال پهن گستر عدالت مخفی باشد، نيز متصور بود.
(ضرب المثل معروف از آب گل آلود ماهی گرفتن) در بررسی فرضيه مذکور نظر به اين که به استثنای مقتوله، اعضای خانه به هنگام وقوع جنايت با لباس راحتی بودند؛ ولی او ملبس به مانتو و روسری بود؛ در نتيجه دوباره مأمورين به سراغ خانوادة قربانيان رفته و از نظر پوششِ لباسِ عروس خانواده (مقتوله) در بين اعضای خانواده تحقيق و معلوم شد که نامبرده در نزد بستگان درجه ١و ٢ خود و شوهرش راحت بوده و حتی روسری نيز به سر نمي کرده است؛ و در صورت مصداق دخالت افراد آشنا در قتلِ مذکور، مظنونين و عاملين جنايت که مقتوله در مواجه با آنها مانتو و روسری به تن کرده بود، می توانستند از بستگان و يا آشنايان درجه سه و يا دورتر باشد.
با اين فرضيه، تحقيقات در مسير ديگر و به گونه اي که تعلل و رکودی در پيگيری فرضيه اول حاصل نگردد، آغاز شد. رفت و آمد ها و روابط خانوادگی مقتولين با اين طيف از بستگان و آشنايان بررسي گرديد و مورد به مورد شماره هاي تماس مقتولين اعم از تلفن هاي ثابت و همراه خصوصاً در ٤٨ ساعت قبل از جنايت مورد بررسي قرار گرفته و مشخص شد که مقتول برای يكي از آشنايان و بستگان دور همسرش، دنبال خانة اجاره اي بوده و حتی به هنگام تماس با يکی از آشنايان خود كه اتفاقاً قصد اجاره دادن يكي از واحدهاي خانة خود را داشته و بسيار صريح بيان داشته که آنها خانواده اي سه نفره بوده و دارای يک فرزند هستند و با او قرار مي گذارد که نامبردگان را برای ديدن خانه و اجاره کردن خانه با او آشنا كند تا از خانه ديدن كنند؛ که هيچ موقع اين كار انجام نمي گيرد. با کسب اطلاعات اخير تحقيقات پيرامون موارد بالا با جديت و ظرافت خاصی معمول و مشخص شد که شخصی به هويت معلوم كه داراي همسر و يک فرزند می باشد؛ مدتی قبل به خانة مقتولين رفته و خانمِ خانه، موضوع رفتن آنها را قبل از به قتل رسيدن براي مادر شوهر خودش تعريف کرده است.
با دستيابي به اطلاعات ارزشمندِ مذكور، تلاش پلیس با محوريت انجام تحقيقات پيرامون موضوع به صورت کاملاً محرمانه در دستور كار قرار گرفته و محل هاي سكونت و کار زن و شوهر مظنون مورد شناسايی واقع شد؛ و تحقيقات از کارفرمايان و صاحب خانة نامبردگان با ظرافت خاص معمول و مشخص شد، مرد مظنون در ساعت ١٣٠٠ روز جنايت با اخذ مرخصی ساعتی از محل کار (شركت تريلي سازي) خارج شده و به مدت ٤ روز به محل كار مراجعت نکرده است و پس از مراجعت نيز رفتار و حرکات او نامتعادل و غيرعادي بوده و او كه از نظر مالی وضعيت نامطلوبی داشته و اکثراً حقوق ماهيانه خود را به صورت مساعده و قبل از پايان هر ماه اخذ مي كرده و اکثراً به محل کار خود بدهکار بوده بعد از اين چهار روز وضعيت مالي اش بهبود پيدا كرده است.
با استماع اظهارات همکارانِ مظنون، ظن مأمورين نسبت به او بيشتر و تحقيقات از صاحب خانه او نيز دليل ديگری در توجه اتهام و ظن مأمورين به او بوده و آن اينکه نامبرده با وجود اينکه در طول چند ماهه گذشته هميشه اجارة خانه خود را با تأخير پرداخت می کرده است؛ در يک مرحله اقدام به پرداخت چهار ماه اجاره خانة ماه هاي گذشته و يك ماه آينده کرده است و در روز هاي اخير مقداری اسباب و اثاث خانه نيز خريداری کرده است.
متهمان بعد از حضور در يگان، به صورت جداگانه مورد تحقيق و بازجويی فنی قرار گرفته و نظر به اينکه از تحقيقات انجام گرفته در محل کار و سکونت خود و همچنين خانوادة مقتولين اطلاعی نداشتند؛ اظهارات ضد و نقيض فراوانی بيان كردند که برای ماموران ريزبين که با حوصله و ظرافت خاصی اقدام به جمع آوری دلايل کرده بودند؛ مدارک ارزشمند و خوبی در کشف راز پرونده به حساب مي آمد. پس از انجام تحقيقات از متهمان و تناقض گويی نامبردگان تيم پي جو اندوخته ها و داشته هاي خود در پرونده را که ماحصل کار هاي فنی و محرمانه آنان بود به صورت مستند به متهم تفهيم كردند.
متهم با شنيدن موارد مذکور، خيس عرق شده و نگرانی بر چهره اش مستولی گشت و ديگر حرفی برای گفتن نداشت. او فهميده بود ديگر هيچگونه راه فراری ندارد. در سکوت فرو رفته بود. مورد ارشاد و توجيه قرار گرفت و ديد که چاره اي جز بيان حقيقت ندارد؛ پس راز جنايت را چنين فاش کرد:
"با طرح و نقشة قبلی از حدود يک ماه پيش با هدف سرقت و قتل به خانة آنها رفتم. مقتوله دخترعموي باجناقم بود و زندگی نسبتاً مرفهی داشتند و در مهمانیها ما را برای نداری و فقر مال مورد تمسخر قرار می دادند؛ به همين دليل هم تصميم به قتل آنان گرفتيم؛ و چون اطلاع داشتيم که نامبردگان با خانوادة ديگری به شدت اختلاف داشته و مدام مورد تهديد قرار مي گيرند؛ در نتيجه در روز جنايت، ساعت ١٣٠٠ ، از محل کار خودم مرخصی گرفته و به خانه رفتم. بعد از صرف نهار و برداشتن اسلحة کمری که مجهز به خفه کن بود، برای اجرای نقشة خود با همسرم به خانة مقتولين رفتيم. پس از دق الباب و گشودن در، مورد استقبال خانوادة مذکور قرار گرفتيم. به داخل خانه رفتيم بعد از چند دقيقه صحبت کردن وانمود کرديم که کماکان دنبال خانه استيجاری می گرديم. مقتوله برای آماده کردن چايی به آشپزخانه واقع در طبقه زيرين ساختمان رفت. همسرم نيز به دنبال او به پايين رفت. فرصت را مناسب ديدم؛ اسلحه را که از قبل آماده کرده و در زير کت مخفی کرده بودم، در حالی که در روي مبل و کنار مقتول نشسته بودم، به بهانه در آوردن کت از جای خود بلند شده و حدود ٢ متر به جلو حرکت کرده و در حالی که او همچنان بر روي مبل نشسته و به تلويزيون نگاه می كرد سه تير به ناحيه سينه و سر او شليک كردم و در يک لحظه او را به قتل رساندم. کودک خردسال که مشغول بازی کودکانه بود با مشاهده پيكر خونين پدرش شروع به گريه و زاری کرد که بلافاصله از پشت او را نيز مورد اصابت يک تير قرار دادم؛ او نيز در دم جان سپرد. برای اينکه مادرش به هنگام ورود به داخل هال ساختمان جسد کودکش را نبيند، جسد او را به گوشة ديگر هال کشيده و رها کردم. سپس به طرف در ورودی رفته و در کمين زنِ خانه ماندم. او که متوجه صدا شده بود سراسيمه به داخل هال آمد که در قسمت ورودی ساختمان، او را نيز با شليک دو گلوله از ناحيه گردن و سر هدف قرار داده و به قتل رساندم. با کمک همسرم جسد او را به داخل هال کشيده و سپس شروع به تفتيش خانه کرديم و برای اين که ردی از خود به جا نگذاريم، پوکه ها را برداشتيم. از خانة مقتولين مبلغ ٢٥٠ هزار تومان وجه نقد،يک قبضه اسلحه کمری، يک دستگاه گوشی تلفن همراه، مقداری طلاجات، حتی دستبند بچه گانه اي که در مچ دست کودک بود باز کرده و سرقت کرديم. سپس با بستن در هاي خانة مذکور به طرف خانه خود رفتيم. به محض حضور در منزلمان، موضوع را به صورت تلفنی به باجناقم اطلاع دادم. او نيز به سرعت به خانة ما آمد. برای اين که شاهدی در آينده، برای حضور خودم در جای ديگر داشته باشم، به شهرستان مياندواب رفتم و با فردی که از او ٣٠ هزار تومان طلب داشتم ملاقات کردم و سپس به اروميه برگشتم. به منظور جلوگيری از هرگونه رديابی احتمالی گوشی مسروقه را شکسته و در مسير خانه به دور انداختم و طلاجات مسروقه را بعد از چند روز سپری شدن از قتل، همسرم به اتفاق باجناقم در شهرستان مهاباد به فروش رساندند و برای اينکه هيچ گونه مدرکی در نزد خودم نگه ندارم هر دو قبضه اسلحه کمری را (يکی از سلاح ها متعلق به مقتول بوده که از سوی قاتل به سرقت رفته بود) در خانة پدر خانمم و در زير زمين ساختمان به اتفاق برادر خانمم مخفی کردم."
با تکميل تحقيقات متهمان با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان گرديدند.
انتهای پیام/
یعنی خدا نابودش کنه
آخه حیوون اون بچه بی گناه چه گناهی کرده
اصلن چقدر بی رحم بوده این شیطان صفت که 3 تا آدم رو کشته
یعنی دست شمر رو از پشت بسته
اون زنش که دیگه از خودش بدتر
خدا لعنتشون کنه
اخه مرد نا حسابی لااقل پدر و مادر رو که کشتی رفت انتقام یا هر چیزی اون بچه دو ساله معصوم گناهش چی بود ؟ لابد ترسیده بزرگ شه انتقام بگیره
واقعا این مورد جنایات تو ارومیه از انگشتان دست هم فراتر نمیره واقعا ...
اینا ادم نیستند چون وای آخه اون بچه چیکارکرده جون نداره حتی در بره بعد کشتنش؟؟
اینا ادم نیستند چون وای آخه اون بچه چیکارکرده جون نداره حتی در بره بعد کشتنش؟؟
یکی نیست یه این بی ناموس ،حیوان صفت ،بی شرف ،بی همه چیز، بگه آخه حيوان چرا اومدی تو لباس ادمیت ؟!!! گرگ هم هیچ موقع همچین رفتار وحشیانه ای نمیکنه حرومزاده .
نظرم رو سانسور کنید دیگه براتون نظر نمیذارم