به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،شبکه وبلاگی استان کردستان نوشت:
تهاجم فرهنگی یعنی مورد حمله قرار دادن فرهنگ،ارزش ها و اعتقادات یک ملت و تغییر آن ها به سمت و سوی دلخواه...
درکشوری مانند ایران با مذهب رسمی شیعه،اعتقادات مردم مانند سدی محکم در برابر همه ی ضربه ها ایستاده است.باتوجه به اینکه دین مبین اسلام دینی جامع و کامل است و تمام جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد و فرهنگ،هویت،شخصیت و تمام ارمان های یک مسلمان واقعی را می سازد،به همین خاطر تلاش برای کمرنگ کردن اعتقادات دینی مهم ترین هدف برای تخریب شخصیت و هویت مردم است.زیرا وقتی مردم اعتقادات خود را باختند به راحتی تغییر شخصیت می دهند
تهاجم های فرهنگی صورت گرفته روی کشور ما به شکل فرهنگ برهنگی کاملا ملموس است.متاسفانه دشمن به مرور زمان به شکل چشم گیری روی این مسئله موفقیت کسب کرده است.افکار آزادی طلبی از طریق ماهواره،انواع فیلم ها و فضای سایبری به حدی روی ذهن جوانان تاثیر گذار بوده است که امروزه بدحجابی و حتی بی حجابی نشانه ی روشن فکری برخی تلقی میگردد و حجاب(به خصوص چادر) نشانه ی افکاری مهجور و عقب مانده...
رهبر فرزانه ی انقلاب می فرمایند: "دشمن از راه اشاعه ی فرهنگ غلط فساد و فحشا سعی می کند جوان های مارا از دست ما بگیرد.فساد قلب یک مملکت را می پوساند و تمام فضایل و کمالات انسانی را در خود غرق می کند و به دنبال آن تمام پیوندهای اجتماعی و روابط خانوداگی و افتخارات یک جامعه را در کام خود فرو می برد، و نیروهای مجهزی که بتوانند بااین سیل بنیان کن مقابله کنند،پیدا نمی شود"
افرادی که تا حدودی تحت تاثیرات تبلیغات بی حجابی قرار گرفته اند و از طرفی هنوز می خواهند به اعتقادات دینی خود پایبند بمانند،این مسئله را به شیوه های گوناگون توجیه می کنند.مثلا :"بیرون بودن موها مهم نیست،آدم باید خودش اراده ی قوی داشته باشد! و یا دل آدم مهم است،نه ظاهرش.... وامثال این ها!"
روزی در همین کشور با زور تفنگ نتوانستند حجاب را از سر زنان ما بردارند،امروز چه آسوده پاروی خون های ریخته شده میگذاریم و تمام هستی زن را در معرض نمایش گرگ صفتان می گذاریم نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسئولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب میکند که او ناظر و مراقب اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد.
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان میفرماید:«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی از منکر میکنند، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و خدا و رسولش را اطاعت میکنند.به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر هستند، پیوند سرنوشتها موجب میشود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد، چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر میاندازد.
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است. بنیانگذار کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری هم سخنان ارزشمندی را در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر داشتهاند که در زیر به آنها اشاره شده است.
امام خمینی (ره)
ـ اگر امر به معروف و نهی از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگی برقرار خواهد شد. امر به معروف و نهی از منکر مهمترین واجبات و اشرف آنهاست.
ـ سیدالشهدا(ع) از همان روز اول که قیام کردند، انگیزهشان این بود که معروف را اقامه کنند و منکر را از بین ببرند.
ـ از آنجا که دایره فکر عدهای از دایره همین مسجد تجاوز نمیکند و جولان و گسترش ندارد، وقتی گفته میشود «اکل سحت»، یعنی حرامخواری فقط بقال سر کوچه به نظرشان میآید که، العیاذ بالله، کم فروشی میکند! دیگر آن دایره بزرگ حرامخواری وغارتگری به نظر نمیآید که یک سرمایه بزرگ را میبلعند؛ بیتالمال را اختلاس میکنند؛.... این یک «اکل سحت» و حرامخواری در مقیاس وسیع و در مقیاس بینآلمللی است «منکر» وحشتناک و خطرناکترین مذاکرات همین است. شما اوضاع جامعه و کارهای دولت و دستگاهها را دقیقا مطالعه کنید تا معلوم شود چه «اکل سحت»های وحشتناکی صورت میگیرد.
ـ انحرافات همه از منکرات است. جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است.
مقام معظم رهبری:ـ قوام حکومت اسلامی و بقای حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امر به معروف و نهی از منکر باشد.
ـ این واجب به این عظمت را، که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایرهای محدود، در خیابانهای تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنی که وضع حجابشان مثلا درست نیست این است معنای امر به معروف؟!
ـ باید خطر را بشناسیم. باید نقاطی را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامی را تهدید میکند، درست بشناسیم. نمیشود این واجب بزرگ الهی را در دایرههای کوچک، محدود کرد. قضیه، بالاتر از این حرفهاست!
ـ امروز علیه ما، تهاجم نظامی نیست. در مقابل این تهاجم، این جامعه اسلامی، باید زنده، هوشیار، آسیبناپذیر، پرامید، آماده مقاومت، آماده ضربه زدن و به صورت یک موجود زنده مقاوم بماند و مقاومت کند. این چگونه ممکن است؟ این است که بنده موضوع امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردم.
ـ تخلفها یک اندازه و یک نوع نیست. تخلفها، تخلفهای فردی نیست.
ـ بالاترین تخلفها، آن تخلفها و جرایمی است که پایههای نظام را سست میکند.
ـ نومید کردن مردم، نومید کردن دلهای امیدوار، سوءاستفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامی،
ـ کجنشان دادن راه راست، گمراه کردن انسانهای مؤمن و بااخلاص،
ـ کمک کردن به دشمن، و تلاش برای به فساد کشاندن نسل مؤمن. مخالفت کردن با احکام اسلامی، ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران،
ـ اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن،
ـ توهین کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن
ـ امروز دستهایی تلاش میکنند تا فساد را به صورت نامحسوس ـ نه آن طو ی که شما در خیابان آن را ببینید و بفهمید و مشاهده کنید ـ به شکلهای گروهکی، ترویج کنند و جوانان را به فساد بکشانند؛ پسرها را به فساد بکشانند، مردم را به بیاعتنایی بکشانند. منکرات اینهاست؛ منکرات اخلاقی، منکرات سیاس، منکرات اقتصادی.
ـ نمیشود این واجب بزرگ الهی را در دایرههای کوچک، محدود کرد. باید خطر را بشناسیم. باید نقاطی را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامی ار تهدید میکند، درست بشناسیم. آن عبرتهای قضایای صدر اسلام را برای مردم و برای خودمان، باز کنیم؛ مهمترین وظیفهای که در صراط امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، این است که نیروهای مؤمن و آمر به معروف و ناهی از منکر و آنهایی که در نظام اسلامی انگیزه دارند، باید در صحنه باشند.
ـ در مسئله امر به معروف و نهی از منکر، فقط نهی از منکر نیست؛ امر به معروف و کارهای نیک هم هست. برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پنسدیده در زندگی، همه جزو اعمال خوب است. برای یک مردم، برای یک زن و برای یک خانواده، وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد. نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست. تا میگوییم نهی از منکر، فورا در ذهن مجسم میشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.
ـ نهی از منکر در همه زمینههای مهم وجود دارد؛ مثلا کارهایی که افراد توانا دستشان میرسد و انجام میدهند؛ همین سوء استفاده از منابع عمومی؛ همین رفیقبازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاه از منابع تولیدی و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سوی مسئولان.
ـ در محیط خانواده هم میشود نهی از منکر کرد. در بعضی از خانوادهها حقوق زنان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها، به خصوص حقوق کودکان رعایت نمیشود. اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبت نکند؛ نه سوء تربیتها، بیاهتتمامیها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از بین قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
ـ منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و میشود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلا این یک منکر است؛ یک منکر دینی است؛ یک منکر اقتصادی و اجتماعی؛ نهی از این منکر هم لازم است.
ـ گناهکار هم فقط بدحجاب نیست؛ که بعضی فقط به مسئله بدحجابی چسبیدهاند. این، یکی از گناهان است؛ و از خیلی از گناهان کوچکتر است، خلافهای فراوانی از طرف آدمهای لاابالی در جامعه وجود دارد، خلافهای سیاسی، خلافهای اقتصادی، خلاف در کسب و کار، خلاف در کار اداری، خلافهای فرهنگی، اینها همه خلاف است، کسی غیبت میکند، کسی دروغ میگوید، کسی توطئه میکند، کسی مسخره میکند، کسی کم کاری میکند، کسی ناراضی تراشی میکند، کسی مال مردم را میدزدد، کسی آبروی مردم را بر باد میدهد. اینها همه منکر است.
هر يک از ما به عنوان يک انسان، وظايف خاصي داريم که اگر از چيزي هم غفلت کرديم و به چيزي عمل نکرديم از خداي متعال ميخواهيم تا به وظايفمان درست عمل کنيم و اگر از محرمات دوري کرديم، دستکم از مشتبهات هم پرهيز کنيم. اين مسائل را هر انسان مکلفي بايد بداند، بشناسد و عمل کند. همانطور که ميدانيم وظايف منحصر به اينها نيست و سلسله وظايف ديگري نيز وجود دارد که افراد در آنها مساوي نيستند و نميشود يک دستورالعمل کلي براي همه ارائه کرد.
درس خواندن، منبر رفتن و شرکت در کارهاي اجتماعي، سياسي، اخلاقي و ارشاد ديگران چيزهايي نيست که براي همه يکسان باشد؛ بلکه تابع امکانات و نعمتهايي است که خدا به افراد داده است و بر اساس نعمتها و امکانات، تکاليف خاصي نيز به عهده افراد ميباشد. تکليفي که مراجع تقليد دارند ما نداريم. تکليفي هم که ما داريم ساير مردم ندارند؛ همچنانکه تکليفي که اغنيا دارند فقرا ندارند.
بنابراين، تکاليف تابع امکاناتي است که خداي متعال بهصورت تکويني يا اکتسابي در اختيار اشخاص گذاشته است. ما بايد ببينيم که خداي متعال چه چيزهايي را به ما داده و در مقابل چه چيزهايي از ما ميخواهد. حال، اندکي که از تکاليف فردي فراتر ميرويم، بايد ديد وظيفه ما نسبت به خانواده و همسر و فرزندانمان چيست؟ قدري فراتر، تکليف ما نسبت به همسايهها و خويشاوندان چيست؟ کمکم در مسئوليتهاي اجتماعي بايد ديد معلم نسبت به شاگردان چه تکليفي دارد؟ در اين موارد، هم امکانات افراد دخالت دارد و هم افق ديد آنان. گاهي توجه نداريم كه کارهايي وجود دارد که ميشود انجام داد ولي به دليل غفلت از آنها، نه خود را براي آنها آماده ميكنيم و نه به فكر انجام آنها ميافتيم. اگر ميدانستيم و توجه داشتيم، ميتوانستيم خود را آماده کنيم و تکاليفي در آن زمينهها را عهدهدار شويم. البته علت اين غفلت قابل بحث است.
موانع شناخت وظيفه
گاهي تعلقات قلبي و دلبستگيهاي انسان به چيزهايي بيشتر است و نسبت به آنها بيشتر توجه پيدا ميکند. وقتي اين تعلقات و دلبستگيها به چيزي کمتر باشد ممكن است از دايره افکار انسان خارج شود. يکي از آسيبهاي شناخت تکاليف اجتماعي و انجام آنها اين است که برخوردهايي که در اجتماع اتفاق ميافتد و مشکلي اعم از ضرر مالي، عرضي و آبرويي براي ما ايجاد ميکند، ذهن ما را به خود مشغول ميکند. اگر کسي در کوچه به ما فحش دهد يا به آخوندها بد بگويد، يا مقالهاي بنويسد يا مثلا کاريکاتوري بکشد که گوشه ما را نيز بگيرد، ناراحت ميشويم و توجه ما به آن معطوف ميشود؛ تا جايي كه حتي وقتي نماز ميخوانيم فکر همين هستيم که چرا با ما اينگونه رفتار شده است، بايد چه کار کنيم و چگونه با او برخورد کنيم. گاهي مدتي طولاني ميگذرد و اکثر وقت و نيروي انسان صرف ميشود که احمقي حرفي زده و من بايد با او چه کار کنم، در حالي که اين ضرر قابل توجه نيست و صرف وقت براي آن کار غلطي است.
مسئولان فرهنگی کشور بیدار شده و چشمانشان را باز کنند؛ در خیابانهای شهرهای بزرگ و به خصوص پایتخت چه خبر است. ایمان داریم که زنان و دختران ایران مظهر عفت و پاکدامنی هستند، اما کجای کار لنگ است که وضعیت پوشش زنان و دختران جامعه به اینجا رسیده است؟
اگر در گذشته در فصل گرما پوشش ضعیف دختران به مسأله تبدیل میشد امروز در سرمای صفر درجه پایتخت باید غصه بخوریم که برهنگی برخی زنان در جامعه بیداد میکند. همه ما مسئولیم هرکسی که نمیتواند به وظایفش عمل کند دست از میز و مدیریت بر دارد.بهبود وضعیت حجاب آغاز نخواهد شد مگر آنکه مسئولین پیشگام شوند و در ادارات خود ضوابطی برای حجاب وضع کنند.
فيلمی ماهوارهاي که نياز به دوبله ندارد!!
شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند... دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها...
اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد .میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود... حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.
گام دوم، گرفتن مقنعه بود... میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد.در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند.چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست که رسانههای دیداری و شنیداری میتوانند بر روح و روان مخاطبان خود تاثیرات شگرف و بزرگی داشته باشند تاثیراتی که هم میتواند جنبه مثبت داشته باشد و هم اینکه تاثیرات مخرب و منفی میتواند بر روی مخاطبان داشته باشد گاهی اوقات تاثیر یک برنامه نمایشی و دیداری میتواند مخاطب آن برنامه را تا سر حد امکان مسرور وسرزنده کند. در مقابل گاهی اتفاق میافتد که تماشای فیلم یا سریالی باعث ترس و اضطراب فردی شده و باعث بیماریهای شدید روحی و روانی میشود. تاجایی که فرد دچار جنونی آنی شده و دست به اعمال ناشایست و منفی به لحاظ جنبه اجتماعی و فردی میزند.
شاید بتوان گفت با توجه به پیشرفتهایی که امروزه در زمینه گسترش رسانههای دیداری و شنیداری صورت گرفته و تعداد شبکههای ماهوارهای و رادیویی افرایش چشمگیری را تجربه میکنند. تاثیرات شبکههای ماهوارهای را میتوان در غالب نوعی تهاجم فرهنگی به حساب آورد. تهاجمی که در آن کشتار یا ویرانی در ظاهر نیست اما کشته شدن و ویرانی اصلی زمانی صورت میگیرد که فرد به نوعی برنامههای شبکههای ماهوارهای را الگو سرمشقی برای زندگی خود قرار دهد درست اتفاق همین جا میافتد. تماشای فیلمها و سریالهای شبکههای ماهوارهای به بهانه نبود جذابیت و تازگی در تولیدات داخلی. کشته شدن فقط گرفتن جان کسی نیست. کشته شدن در تهاجم جدید (فرهنگی) یعنی افزایش بیرویه تماشای شبکههای رنگارنگ ماهوارهای و در نتیجه گرفتن، دین، اندیشه، آزادی فکری و روحی، دروغ پراکنی و پر کردن انواع و اقسام برنامههای مبتذل و بیخاصیت در فکر و دهن مخاطب تجربه ثابت کرده که تماشای شبکههای ماهوارهای در طولانی مدت باعث آسیبهای فردی، روحی، روانی، خانوادگی، اجتماعی، دینی واعتقادی در تک تک افراد یک جامعه میشود. در گذشته و در زمانی که استفاده از دستگاه ویدئو هم ممنوع بود. خانوادههای ایرانی با هزار دردسر و بدبختی میتوانستند فیلم خارجی و هندی و شوهای تلویزیونی خوانندههای مطرح ایرانی و خارجی را مخفیانه ببینند. این مخفی کاری، شاید در عمل نوعی ماجراجویی و حادثه آفرینی برای لذت بیشتر برای دیدن فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی بود. اما در باطن باعث حرمت و احترام خانواده در بین تک تک اعضای خود میشد. فرد در برابر والدین و حتی دوستان نوعی شرم و حیا را داشت و به خود اجازه نمیداد که به همراه خانواده راحت و بدون حجب و حیا به تماشای فیلمهای هندی و نوع حرکات موزون آنها بنشیند. اما امروزه با افزایش رسانههای دیداری و شنیداری و دسترسی آسان به انواع فیلمهای و سریالهای تلویزیونی مخاطبان نوجوان و جوان در کمال ناباوری و با توجه نوع زندگی و ازبین رفتن بسیاری از حد و حدودها، حرمتها و حیاها در بین خانوادههای شده است. تاجایی که برخی از برنامههای کلیشهای و تکراری امروز باعث بیانگیزگی زنان و مردان در زندگی خصوصی آن شده است.
سریالها و فیلمهای خارجی با افزایش شبکههای ماهوارهای آرام آرام در طی یک دهه گذشته نفود به درون خانواههای ایرانی را آغاز کردند و امروز برکسی اهداف ضد فرهنگی و اجتماعی آنها برضد خانوادههای ایرانی برکسی پوشیده نیست. اهدافی که در پس آن میتوان به مهمترین آنها یعنی از بین بردن تعصب، افزایش فساد خانوادگی و اجتماعی، کاهش قبح روابط غیر اخلاقی، سست شدن بنیان خانواده، اختلاف بین همسران، طلاق، جدایی، ترویج هوس خواهی، تنوع طلبی، ابتذال، بیحجابی و بیحیایی در بین مردم و نسلهای مختلف اجتماعی و مخصوصا در زندگی زناشویی زنان و مردان اشاره کرد.
برهیچ کس پوشیده نیست که در زندگی زناشویی زن و مرد به طور قطع باید مایه آرامش همدیگر باشند، اما امروز به دلیل از بین رفتن بسیاری از حرمتها میان مزدان زنان در زندگی خصوصی خود برخی از زنان و مردان خود را برای بیرون از کانون خانواده بزک کرده و به دنبال دلخوشیهای خود در محیطی خارج از نهاد خانواده هستند. در واقع در اثر تماشای بیش از اندازه برخی از برنامههای شبکههای ماهوارهای حیا، حجب و کم رویی که در این خصوص وجود داشته از بین رفته و فرد خود را مجاب میداند که به راحتی بر همه چیز پشت پا زده و خود را در معرض انواع گناهها قرار دهد در این گونه زندگیها و بر اثر رسیدن به نوعی بیخیالی در برابر عفیات جامعه برخی از زنان و مردان متأهل خود را ملزم به پایبندی به خانواده نمیدانند، در نتیجه تعهدات در حال رنگ باختن است. این درخالی است که همیشه در نهاد خانواده زنان و مردان مایه آرامش یکدیگر بودهاند اما در کمال تاسف امروز برخیها با تاثیر از برنامههای شبکههای ماهوارهای و الگو پذیرفتن از زندگی کارکترهای سریال و فیلمهای شبکههای ماهوارهای باعث شده که مثلا مرد محبتی را که باید صرف زن و فرزندان خود کند، به بیرون از نهاد خانواده برده و آن را در راه هوا و هوس خویش خرج کند و به همسر و فرزنداناش نگاه محبت آمیز نداشته باشد درست در همین جا است که طلاق عاطفی شکل میگیرد و در نتیجه رفته رفته منجر به روپاشی و متلاشی کانون خانوادهها میشود.
مجموعههای تلویزیونی شبکههای ماهوارهای که امروز در طول یک سال هر شب روی آنتن میروند و بالای ۱۵۰ قسمت هستند علاوه بر تاثیرات منفی بر روی تک تک خانوادهها در وسعتی بیشتر برروی جامعه نیز تاثیرات منفی داشته و باعث بروز بسیاری از ناهنجاری میشوند. مسالهای که در جامعه خودمان به راحتی نمادآن را میتوان در خیابانها امروز مشاهد کرد. مجموعههای تلویزیونی ماهوارهای با عادی سازی روابط نامشروع و غیر اخلاقی میان مردان و زنان متاهل و همچنین مجرد مدام در حال تاکید بر این نکته هستند که زنان هرچقدر به لحاظ ظاهری خود را بزک کنند، میتوانند نظرمردان را جلب کنند. باید واقعیتها را بپذیریم که امروز در خیابانها شاهد نوعی رواج بدحجابی و حضور برخی از دختران وپسران با چهرههای مانکن گونه هستیم. چهرههایی که صرفا برای خودنمایی و جلب نظر بزک شدهاند و کارکردی اجتماعی یا فرهنگی نمیتواند داشته باشند و بیشتر میتواند تهدیدی برای نهاد خانواده و افزایش ناهنجارهای اجتماعی و اخلافقی در جامعه باشد.
در سالهاي اخير و در ادامه روند جنگ نرم و تهاجم فرهنگي دشمنان قسمخورده انقلاب، شبکههاي ماهوارهاي متعددي نظير فارسي وان، جم کلاسيک، زمزمه و… به راه افتاده است که سريالهاي متنوع و جذابي را با هدف تضعيف نظام خانواده، قبحزدايي خيانت زن و شوهر به يکديگر، گسترش بيبندوباري و تبليغ سبک زندگي مدرن و… پخش ميکنند. اين شبکهها به دليل پخش اينگونه سريالها از سوي سياستگذاران فرهنگي کشور تکفير شدهاند و حتي از سوي بعضي از مراجع ديدن آنها حرام اعلام شده است. مضمون کلي اين سريالها روايت زندگي خانوادهها و زوجهاي جواني است که عليرغم تعهد به زندگي و خانواده، دچار عشقهاي ديگري ميشوند و عشق را دستمايه و توجيهگر خيانت به همسر قرار ميدهند.
سال گذشته فيلمهايي ساخته و برپرده سينما رفت که به لحاظ مضموني بيشباهت به سريالهاي فارسي وان نيستند و فقط براي گرفتن مجوز پخش در ايران، اقدام به چپاندن چند نکته مزخرف و سطحي اخلاقي در فيلم نمودهاند و سير کلي داستان فيلمها مملو از خيانت زن و شوهر، عشقهاي ضربدري، علايق و محبتهاي دوست دختر و دوست پسري، تمسخر و تحقير غيرت، قبحزدايي از بيحيايي و بيعفتي زنان و… است. حالا تيکهها و متلکهاي سياسي به مديران ارشد نظام و تحقير ارزشهاي سنتي و مذهبي جامعه ايران به جاي خود! تنها تفاوت اين فيلمها با سريالهاي شبکههاي ماهوارهاي اين است که نياز به دوبله ندارد!
اگرچه وضعيت مطلوب هنر و از جمله سينما در جامعه اسلامي اين است که سينما به مسئلههاي اولويتدار انقلاب و نظام اسلامي بپردازد و مفاهيم و ارزشهاي ديني را در قالب هنري و سينما به مخاطب منتقل نمايد، اما هيچکس اين انتظار را ندارد که همه توليدات سينمايي کشوربه سمت طرح مسائل انقلاب و نظام اسلامي پيش رفته و از منظر ديدگاه انقلاب و اسلام به پاسخگويي راجع به مسائل بپردازند، اما حداقل انتظار از سينماي ايران و يا سياستگذاران فرهنگي و سينمايي کشور اين است که بعد از گذشت بيش از ۳۰ سال از عمر پربرکت انقلاب، توليدات سينمايي ما به سمت تحقير و تمسخر ارزشهاي انقلاب گام برندارند و مفاهيم و ارزشهاي سبک زندگي مدرن و غربزده را در جامعه اسلامي تبليغ نکنند و با رسانههاي دشمن در جهت تضعيف نهاد خانواده و ايجاد تزلزل در روابط زناشويي همگام و همصدا نباشند.
به طور کلي فيلمهاي مانند پل چوبی,برف روي کاجها، يه عاشقانه ساده، شيرين قناري بود و… مضموني مشابه هم و همگام با سريالهاي ماهوارهاي در راستاي اهداف از قبل تعیین شده دشمن حرکت کردهاند و جاي تاسف است که يک چنين فيلمهايي با اين مضامين زننده در اين کشور اسلامي ، مجوز ميگيرند
شناخت وظيفه يك جهاد است
۶ عامل موثر در بی حجاب شدن زنان
پدیدهی حجاب با لایههای مختلف فرهنگ مرتبط است. دانش، آگاهی و معرفت ممکن است در درون فرد تبدیل به اعتقاد و باور شود. تا اینجا تحول در حیطهی ذهن اتفاق میافتد. بعد از اینکه تمایل برای انجام یک رفتار در درون فرد به وجود آمد، در صورتی که محیط مساعد باشد، آن رفتار شکل میگیرد و به مرور تثبیت میشود. وقتی آن رفتار به صورت الگو درآمد، میگوییم در وجود فرد نهادینه شده و به فرهنگ تبدیل شده است.
بنابراین اگر بخواهیم مقولهی پوشش زن و مرد در جامعه ماندگار و فرهنگی باشد و با عامل بیرونی شکل نگیرد، باید این لایههای فرهنگی را دنبال بکنیم. ابتدا باید ببینیم چه مشکلی در ایجاد معرفت و آگاهی در جامعه داریم و چرا نمیتوانیم این آگاهی و معرفتی که از راه سازمانها و نهادهای آموزشی و تربیتی به جوانان کشور القا میشود، تبدیل به اعتقاد و باور کنیم.
اولین عامل نارساییها و کاستیهایی است که در سازمانها و نهادهای مسئول فرهنگی میتوان آنها را شناسایی کرد. عامل دوم بیتوجهی به پیامدهای فرهنگی سازمانها و نهادهای غیرفرهنگی است. برای مثال، وقتی دربارهی مقولهی حجاب مطالعه میکنید، میبینید نقش اصناف در این زمینه مخرب بوده است. رفتار فروشندگان بعضاً به صورت ناخودآگاه مشوق بدحجابی است. در بسیاری مواقع، شکل ظاهری مغازههایی که برای فروش لباس خانمها و جلب مشتری سازماندهی میشوند زمینههای تخریب فرهنگ را به وجود میآورند.
بنابراین بخش اقتصادی هم میتواند بر فرهنگ مؤثر باشد. همین موضوع را در سازمانهای مختلف دولتی و غیردولتی هم میتوانیم ببینیم. باید بررسی کنیم که فضای عمومی داخل سازمانها، شرکتها و کارخانهها به زنان با وقار و محجبه بیشتر احترام میگذارد یا برعکس. میخواهم توجهتان را جلب کنم به این موضوع که اگر سازمانهای فرهنگی هم کارشان را به خوبی انجام بدهند، تا زمانی که سازمانهای غیرفرهنگی درک درستی از تأثیرگذاریهای خودشان بر فرهنگ نداشته باشند، مسئله حلشدنی نیست.
باید به توسعهی شهرها و شکلی که از غرب اقتباس کردهایم توجه کنیم. به عنوان نمونه، ۵۰۰ خانه در یک برج میسازیم و هیچ نهاد فرهنگی در درون آن پیشبینی نمیکنیم. در صورتی که اگر این ۵۰۰ خانه روی زمین قرار داشت، چندین مسجد و نهاد فرهنگی در بین آنها بود. بنابراین پیشرفت، توسعه ای که در معماری شهرها و جابهجایی جمعیت اتفاق میافتد تأثیرات فرهنگی به دنبال دارد.
اینجا اهمیت پیوست فرهنگی که مقام معظم رهبری فرمودند، مشخص میشود. عزیزانی که سرمایهگذاری میکنند و یک پاساژ با ۲۰۰ یا ۳۰۰ مغازه میسازند، میتوانند یک نفر را بیاورند تا مطالعه کند و بگوید که فضای فرهنگی این پاساژ چه ارزشهایی را به جوانان ما القا میکند. آیا ارزشهای بومی و اصیل دینی ما را به جوانان منتقل میکند؟ باید همهی جوانب، از جمله آرایش ظاهری فروشندگان و حرف زدن آنها، را مد نظر داشته باشیم. ممکن است، در کنار بعضی از پیامدهای منفی، پیامدهای مثبتی هم شناسایی شود. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، نمیتوانیم تکتک کارکردهای فرهنگی درون جامعه را به نفع ارزشهای خودمان اصلاح کنیم.
عامل سوم، نفس تحولات، پیشرفت و توسعهای است که در کشور اتفاق میافتد. باید به توسعهی شهرها و شکلی که از غرب اقتباس کردهایم توجه کنیم. به عنوان نمونه، ۵۰۰ خانه در یک برج میسازیم و هیچ نهاد فرهنگی در درون آن پیشبینی نمیکنیم. در صورتی که اگر این ۵۰۰ خانه روی زمین قرار داشت، چندین مسجد و نهاد فرهنگی در بین آنها بود. بنابراین پیشرفت، توسعه و تغییر و تحولاتی که در معماری شهرها و جابهجایی جمعیت اتفاق میافتد تأثیرات فرهنگی به دنبال دارد. در گذشته چون شهرسازی از فرهنگ و داشتههای خودمان الگو میگرفت، به طور طبیعی به مسائل فرهنگی جامعه توجه داشت. به همین دلیل ما امروز میراث فرهنگی ماندگاری داریم.
اما متأسفانه هرچه با تمدن غرب آشنا میشویم و تغییر و تحولات در کشور ما شکل میگیرد، به پیامدهای فرهنگی این تحولات توجه نمیشود. برای مثال، در ۲۰۰ متری حرم حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) دارند پاساژهای مدرن غربی میسازند، در حالی که در شهرهایی مثل مشهد و قم باید معماری اصیل اسلامی تجلی پیدا کند و گرایشهای اخلاقی و دینی آدمها تقویت شود. شکل این پاساژها تلویحاً این موضوع را به افراد مذهبی منتقل میکند که آنجا جای این افراد نیست.
بنابراین سه عامل داخلی بر این موضوع تأثیر دارند:
۱. کارکردهای ناقص سازمانهای فرهنگی؛
۲. کارکردها و پیامدهای فرهنگی سازمانها و نهادهایی که در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضایی، نظامی و... کار میکنند؛
۳. نفس تحولات و توسعهای که در کشورمان با الگوگیری از غرب تعقیب میکنیم.
در کنار این ۳ عامل داخلی، ۳ عامل دیگر از سوی غرب ما را تحت فشار گذاشته است:
۱. تهاجم فرهنگی؛
یعنی، دشمن به صورت آگاهانه و مدیریت شده در جهت متلاشی کردن نهاد خانواده در ایران تلاش میکند. از آنجایی که خانواده در جوامع غربی متلاشی شده است، به طور طبیعی آنها بحرانهای زیادی در روابط اجتماعیشان دارند، اما چون دنیا را استثمار میکنند، کشورشان ثروتمند است و بنابراین اجازه نمیدهند بحرانهایشان به مرحلهی انفجار برسد. برای آنها راهحلهای مقطعی پیدا میکنند.
آنها وقتی جوامع ما را مطالعه میکنند تا بفهمند چگونه کشوری با ۷۰ میلیون جمعیت در مقابل استکبار جهانی ایستاده است، به این نقطه میرسند که مذهب در اینجا عنصر کلیدی مقاومت است. دنبال این را میگیرند و متوجه میشوند که مفهومی به نام نهاد خانواده در اینجا بسیار قدرتمند عمل میکند و تخم دینباوری در خانوادهها شکل میگیرد. بنابراین وقتی آنها به کارکرد نهاد خانواده در کشور ما پی میبرند، سیاست محوریشان را معطوف به تخریب خانواده میکنند. به طور طبیعی یکی از عوامل کلیدی تخریب خانواده این است که روابط جنسی را از درون خانواده به سطح جامعه بکشانند. به این ترتیب طلاقها زیاد میشود، مهر و محبت افراد به محیط خانواده کاهش مییابد، بچهها از خانه فرار میکنند و محیط خانواده پر از تشنج میشود.
به هر حال این تهاجم فرهنگی در کشور ما بسیار جدّی است و تلاش میشود که این تخریب فرهنگی، به خصوص از راه دعوت به بدحجابی، در نسل جوان صورت گیرد. به همین دلیل هم بیش از ۱۱۰ شبکهی ماهوارهای فارسی زبان داریم که اگر مستقیم هم بدحجابی را تبلیغ نکنند، نفس برنامههایشان قبح موضوع را میشکند. قصههایی که در سریالهای این شبکهها روایت میشود در پی متزلزلکردن نهاد خانواده است. تقریباً همهی سریالهای این شبکهها مضامین اینچنینی دارند. بنابراین همهی آنها نمیتوانند اتفاقی باشند.
۲. علوم انسانی غربی که در فرآیند جهانی شدن و توسعهی ارتباطات به طور طبیعی وارد فضای ذهنی جامعهی ما میشود؛برای مثال، دانشجویی که جامعهشناسی میخواند، نیاز دارد بداند نظر دانشمندان غربی چیست؟ وقتی نظرهای آنها را میخواند، طبیعتاً اندیشهها، اعتقادها و جهانبینی آنها وارد ضمیر دانشجو میشود و او را تحت تأثیر قرار میدهد.
بعضی وقتها ما به این جمعبندی میرسیم که اثر تخریبی علوم انسانی غرب از تهاجم فرهنگی بیشتر است. در مقابل تهاجم فرهنگی افراد مقداری مقاومت میکنند، چون میدانند دشمن در حال برنامهریزی است. اما در مقابل علوم انسانی مقاومتی وجود ندارد، چون افراد به ظاهر دنبال علم هستند. این علوم وارد فضای ذهنی ما میشوند و طبیعتاً بسیاری از آنها با اندیشههای بنیادین ما در تضاد است.
۳. پیشرفت علم و تکنولوژی در سطح جهان.
همان طور که میدانید، علم و تکنولوژی مرز نمیشناسد و با یک تأخیر فاز از محل تولدش به سایر کشورها منتقل میشود. از آنجا که محوریت این علوم تأمین نیازهای حیوانی انسان است، کمتر به نیازهای انسانی افراد میپردازد. ما هم به طور طبیعی تحت تأثیر علم و تکنولوژی بیهویت غربی قرار میگیریم.
در مجموع این ۶ متغیر داخلی و خارجی در جامعهی ما نقشآفرینی میکنند. خوشبختانه مقام معظم رهبری با شناخت کامل، جامع و عمیق این پدیدهها، رهنمودهایی ارائه میدهند که حلّال این مشکلات هستند. منتها متأسفانه به دلایلی مدیران اجرایی جامعه این رهنمودها را مد نظر قرار نمیدهند.
اينکه انسان ببيند چه کارهايي ميشود کرد، چه کارهايي بايد کرد و چه وظايفي ممکن است متوجه ما بشود و سپس با توجه به امکانات، ظرفيتها و قدرتهاي خدادادي گزينهاي را انتخاب کند و درنهايت براي رعايت اولويتها در مقام عمل تلاش کند، خود نوعي جهاد است. يکي از نکتههايي که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکيد دارند اين است که مواظب باشيد دشمنان کاري نکنند که شما را از کار مهمتر باز بدارند؛ افق ديدتان را باز کنيد و مصالح کلان را در نظر داشته باشيد. خيليها هستند که واقعا انگيزه پيدا ميکنند که کار خوبي انجام بدهند؛ آن کار نيز کار خوبي است و نيرو نيز صرف ميکنند، اما توجه ندارند که پرداختن به اين کار، آنها را از کار مهمتر باز ميدارد. البته صورت بدتر جايي است که پرداختن به اين کار، مانع کار بزرگتر حتي از طرف ديگران شود؛ البته تکيه رهبر معظم انقلاب بيشتر روي اختلافات مذهبي و مطرح کردن بعضي از مطالب اختصاصي شيعه، توهين به مقدسات ساير مذاهب و امثال آن است، ولي منحصر به اين موارد نيست و ما بايد توجه داشته باشيم و واقعبينانه به دنبال اين باشيم ازميان کارهايي که از ما ساخته است کدام مهمتر است.