به گزارش باشگاه خبرنگاران کرمانشاه
خرید میوه و آجیل شب یلدا سنتی بود که باید مثل همه سالهای برگزاری این جشن انجام می شد و شرایط جنگ هم تاثیر روی این قضیه نداشت.
میدان وزیری کرمانشاه که هنوز هم مرکز خرید میوه و تره بار است آن روزها نیز محل تجمع بسیاری از مردم برای خرید میوه شب یلدا شده بود...
روز آخر آذر سال 65 بود، آن زمان من به عنوان معاون امداد جمعیت هلال احمر کرمانشاه فعالیت می کردم...
ساعت به 12.5 ظهر نرسیده بود که اعلام کردند میدان وزیری بمباران شده، تیم های امدادی به محض شنیدن خبر سریع حرکت کردند، یک تیم از میدان فردوسی اعزام کردیم و یک تیم هم خودمان بودیم که از میدان آزادی راهی شدیم...
وقتی به محل رسیدیم میدان وزیری برایمان غیر قابل تصور شده بود، میدانیکه همیشه بوی میوه و تره بار می داد حالا رنگ و بوی دود و خون گرفته بود، وضعیت اسفباری بود، بیشتر شهدا و مجروحین زن ها و بچه هایی بودند که برای خرید شب یلدا آنجا رفته بودند.
ساعت 3.5 ظهر کارمان تقریبا تمام شد و همه بچه های امداد خسته به پایگاه ها برگشتند، هنوز نفس تازه نکرده بودیم که راس ساعت 4.45 اعلام دوباره بمباران میدان وزیری را شنیدیم!
این بار فقط وزیری نبود، تمام محلات اطراف وزیری را هم زده بود. آن زمان کوچه ای بود به اسم کوچه یخچال که نزدیکی های میدان وزیری قرار داشت، یادم هست کوچه یخچال درست مثل سردخانه شده بود و جنازه گوشه به گوشه آن افتاده بود.
شهدا تا آن لحظه 100 نفری می شدند و 300 نفری هم مجروح به بیمارستانها منتقل کردیم. خوب یادم هست بیمارستان طالقانی که بیشتر مجروحین را آنجا انتقال دادیم، حتی زیر زمین هایش را هم اتاق عمل کرده بود...
خستگی و غم خاطرات تلخ آن روز هنوز به جان تمام بچه های امدادگر بود که به پایگاه رسیدیم، داشتیم لباسهامان را عوض می کردیم که مدیر عامل آن وقت هلال احمر از ما خواست تا جهت اطمینان از اوضاع میدان وزیری باز هم به آنجا برویم و مطمئن شویم کسی آنجانیاز به کمک ندارد.
ساعت حدود 11.5 شب بود که به میدان وزیری رسیدیم...کورسوی چند چراغ در همان اطراف توجه مان را جلب کرد نزدیکتر که رفتیم دیدیم عده ای از مردم تجمع کرده اند، کنجکاو شدیم و جلوتر رفتیم، باور کردنی نبود...
بعضی مغازه ها که قسمت هایی از آنها سالم مانده بود چراغ روشن کرده بودند و به مردمی که برای خرید میوه شب یلدا آمده بودند میوه های سالم مانده از بمباران ها را می دادند.»
... حالا هفت هزار سالی می شود که آمدنش را جشن می گیریم. جشنی برای تولد دوباره خورشید که از فردا قرار است هر روز که می گذرد کمی بیشتر پیشمان بماند، جشنی برای یلدا.../س