امشب اگرچه شاید فقط چند لحظه از شب های دیگر طولانی ترباشد، اما از فردا دیگر غروب خورشید ثانیه به ثانیه عقب می‌رود و طلوع آن ثانیه به ثانیه زود می‌شود

به گزارش باشگاه خبرنگاران کرمانشاه


حالا این شب بلند آخر را تا دیروقت به چشم انتظاری خورشید می‌گذرانند، به چشم انتظاری زایش و تولد خورشید و اسمش را هم "یلدا" گذاشتند.

پاییز که به روزهای آخرش می‌رسد همه جا شوق یلداست، بچه ها از یلدا ‌می‌گویند و بزرگ ها برنامه اش را می‌چینند. از روزها قبل هندوانه فروش ها همه جا بساط می‌کنند و هندوانه های دور سبز و دورن سرخ خود را به رخ مردم می‌کشند که آی بیایید و میوه سرخ شب یلداتان را ببرید و دلهره شکستن هندوانه و ترس از اینکه سفید و بی مزه باشد شیرین ترین چاشنی یلداست.

انار باید زیادتر باشد، یکی از قبل باید دانه اش کند، گلپر و گلاب رویش بریزد و بعد توی یک ظرف بزرگ روی سفره شب یلدا بگذارد تا هر کس نگاهش می‌کند سرخی رنگ خورشید را در دانه دانه‌ی انار ببیند و بعد کاسه‌ای دست بگیرد و هزاران دانه خورشید کوچک بخورد.

شب یلدا آجیل خاص خودش را دارد، آجیل چهار مغرپسته و بادام و تخمه. تخمه کدو، تخمه ژاپنی و حتی برگه خشک آلو و خلاصه هرچیز دیگری که بشود ساعتی با خوردنش سرگرم بود و شب طولانی سال را به صبح گذارند.

خوردنی‌ها که مهیا شد نوبت کنارهم جمع شدن کوچک و بزرگ فامیل است، آن هم در خانه بزرگ فامیل. بچه ها به بازی می‌گذرانند و بزرگ ها تفالی به خواجه شیراز می‌زنند و از غزل هایش بد و خوب راز دلشان را می‌پرسند.

قدیم ها که کرسی بود همه خوردنی ها را روی کرسی می‌چیدند و کتابی از فردوسی و داستان رستم و سهرابش بر کرسی باز می‌کردند و شاهنامه می‌خوانند، گاهی هم به جز شاهنامه نقل و متل های عامیانه را بازگو می‌کردند.

امروز که کرسی نیست خوردنی ها را روی سفره یا میزی می‌چییند و همه رو در روی هم می ‍نشینند و گل می‌گویند و گل می‌شنوند.

سینی سینی استکان های کمر باریک پر از چای می‌شود و در یک چشم به هم زدن خالی می‌شود و چه دلچسب است داغی چای در سرمای زمستان تازه وارد.

قدیم ها شب یلدا که می‌شد تا کمر کوچه برف می‌نشت و اصلا شب یلدا را با آسمان سرخ و هوای سرد و برف فراوانش یاد می‌کردند. این روزها شاید شب یلدا زیر کرسی نباشد و برفی نبارد که بشود از پشت پنجره نگاهش کرد اما یلدا با آجیل و هندوانه و انار گلپری و فال حاظ همیشه هست.

از فردا سه ماه آخر سال شروع می‌شد، روزهای نارنجی و قرمز پاییز با روزهای سفید زمستان جاعوض می‌کنند، آدمها را بیشتر با شال گردن و دستکش و پالتو و چکمه می‌بینیم، سرما شدیدتر تا مغز استخوان‌هایمان نفوذ می‌کند، اما در عوض یلدا که بگذرد شب های طولانی و غروب های زودرس و سحر دیررس کم کم می گذرد و ثانیه به ثانیه به عمر روز اضافه می‌شود.

کاش تا شب یلدای سال آینده لحظه به لحظه زندگی آدمها به شیرینی هندوانه باشد، کاش زندگی همه به داغی و گرمای چای های استکان کمرباریک باشد، کاش روزی همه به فراوانی دانه های انار باشد، کاش لب‌های همه مثل پسته های آجیل شب یلدا بخندد و کاش دور هم بودن ها به همین چند ثاینه اضافه شب یلدا ختم نشود.

کاش امشب هرکسی که از خواجه شیراز صلاح و مشورت می‌گیرد و فال می زند از شوق آنچه در فال برایش آمده قند توی دلش آب شود و چشمهایش برق بزند. کاش یلدا رسمی هر روزه شود که همه تاریکی ها وسردی‌ها را کنار هم و زیر یک کرسی گرم بگذرانیم.

در همین شب یلدایی که ما یک عالمه خوردنی خوشمزه داریم شاید برای خیلی ها گرسنگی این شب طولانی دردآور باشد، شاید در همین شبی که بزرگ و کوچک دور هم به گپ و گفت مشغولند و خانه پدربزرگ و مادربزرگ ها پر از صدای خنده و شلوغی بچه هاست کلی آدم تنهای تنهای چمشهاشان به راه کسی باشد که چند لحظه ای تنهایی شان را پر کند.

شاید وقتی از حافظ غزل می خوانیم و فال می‌گیریم خیلی ها چشمان به راه دعایی برای سلامتی کودک مریضشان باشد، شاید خیلی ها کرسی و جای گرم برای رهایی از سرمای زمستن نداشته باشند./س

برچسب ها: کرمانشاه ، ثانیه ، بیشتر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.