به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، اين امر به خودي خود جاي تعجب نيست،چرا كه رئیس جمهور ایالات متحده مانند همتایان سابق خود در وعدههاي خود پايبند نبوده است.
حامد کرزای، رئیس جمهور افغانستان نيز در تلاش است تا ماه آوریل سال آینده توافق نامه نظامی با آمریکا به تصويب نرسد.حامد کرزای به خوبي ميداند كه اگر تا ماه ژانويه توافقنامهاي با آمريكا حاصل نشود، ایالات متحده به احتمال زیاد برای خروج کامل از کشور تا پایان سال 2014 دست به كار خواهد شد.
حامد كرزاي به خوبي ميداند كه یک قرارداد طولانی مدت با واشنگتن در بين عموم منفور است و به نظر میرسد با درخواست توقف حملات بیشتر به خانههای افغان و رسیدن به چارچوب اصولی مذاکرات صلح با طالبان،به يك افغان وطنپرست شناخته شود.
توضیح رسمی کاخ سفید برای "چرايي اصرار ایالات متحده براي ماندن در افغانستان" چیزی شبیه به این ادعا است: "القاعده هنوز هم در نزدیکی مرزهاي پاکستان فعال است و تهدیدی براي منافع آمريكا و ثبات منطقه است كه بايد با آن مقابله كرد! این مورد تنها در زماني عملی است كه برای انجام این کار پایگاههای داخل افغانستان و هواپیماهای بدون سرنشین و منابع عملیات ویژه را در اختيار داشت".
علاوه بر پايگاه اصلی آمریکا در بگرام و چند پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین دیگر در سراسر کشور افغانستان جهت تضمين امکانات دیپلماتیک ایالات متحده در کابل، تعدادی از پایگاههای سيا در افغانستان و همچنین مجموعهاي از سایتهای فنی در امتداد مرز وجود دارند که رصد اطلاعاتي انجام میدهند اما آنها در مقابل مسئله "ادامه حضور نظامي در افغانستان" نسبتا ناچیز است.
واحدهای باقی مانده ارتش آمريكا توانایی شروع هرگونه عملیات بزرگ زمیني را نخواهند داشت، نیروهای نظامی باقی مانده تنها به حفاظت از سازمانهایی که در افغانستان فعال خواهند بود،مشغول خواهند شد،به عبارتي ديگر امکانات سیا، هواپیماهای بدون سرنشین و همچنین وظیفه ماموریت دیپلماتیکي آنها با خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا متاثر خواهد شد. پایگاههای سیا، به دلایل امنیتی و مخفيانه، به طور کلی در درون تأسیسات نظامی فعاليت دارند ،كه با اين اوصاف مجبور به تغییر دکترین نظامی خود در منطقه خواهند شد. بدون شک حضور نظامی قوی در داخل افغانستان برای نظارت بر پاکستان و ادامه عملیات هواپیماهای بدون سرنشین،خواسته اصلی سيا است. در واقع،سيا –با حضور نظامی امریکا در افغانستان- در اين دو مورد از توانايي بيشتري برخوردار خواهد بود از طرفی سازمان سيا در پاكستان نيز حضور قابل توجهي دارد.
سفارت ایالات متحده در کابل و هر کنسولگری ديگري كه به كار خود ادامه خواهند داد،هزاران نفر از پیمانکاران مسلح را به عنوان نیروی امنیتی به كار خواهند گرفت،مانند سفارت بغداد که پس از ترك ارتش ایالات متحده از عراق به استخدام نیروهای امنیتی روی آورد.
دلیل دوم برای ماندن در افغانستان، که فقط گهگاهي به آن اشاره شده است،حمایت از دولت افغانستان ، با نیروهای نظامی ایالات متحده در برابر شورشیان و یا دیگر مخالفان داخلی است! ژنرال رابرت فلس، دلایلی را برای ماندن در افغانستان ميشمارد:بنا بر پيشبيني وي اگر نیروهای ناتو کشور افغانستان را ترک کنند،به شلعهور شدن دامنه "هرج و مرج ها" شبیه به آنچه در عراق پس از خروج آمریکا به وقوع پيوست،خواهد انجاميد.بنابراین سربازان آمریکایی به عنوان پادزهر هرج و مرج وارد عمل خواهند شد (!)، حال آنكه حضور چندين ساله آمريكايي ها در افغانستان تنها به ایجاد فاسدترين دولت جهان در کابل انجاميد!
از همه مهتر-از دلايل تراشيده شده براي حضور آمريكاييها در افغانستان- بر تهدید بودن القاعده در کشور همسایه پاکستان از همه موارد بيشتر مانور داده شده است. این گروه، در واقع، توسط اقدام نظامی ایالات متحده و پاکستان پس از حادثه يازده سپتامبر ضربات سنگيني ديد و حتي سناريوي كشتن اسامه بن لادن را نيز در اين دوره شاهد بودهايم.
در جديدترين گزارش ساليانه وزارت امور خارجه آمريكا درخصوص تروریسم،از اين گروه به عنوان يك دشمن قدرتمند و کینه توز،ياد شده است.بنابر اين گزارش:قدرت القاعده (AQ)، تحت رهبری ایمن الظواهری،به طور قابل توجهی و در نتیجه تلاشهای مداوم جهاني علیه این سازمان،تنزل كرده است.در این گزارش از مرگ اسامه بن لادن به عنوان مهمترین نقطه عطف در مبارزه با القاعده قلمداد شده است.
آمريكاييها موفقیتهای دیگري را در سايه عمليات برون مرزي خود در افغانستان برای خود قائل هستند،كشتهشدن دهها تن از رهبران ارشد القاعده در منطقه افغانستان و پاکستان بخشي از اين موفقيتها است. الیاس کشمیری، یکی از عوامل اصلي القاعده در جنوب آسیا، و عطيه عبدالرحمن، در سال 2011 در پاكستان کشته شدند. رهبران القاعده ابویحیی اللیبی و ابوزید الکویتي نيز در سال 2012 کشته شدند. با توجه به ضربات سنگين به دامنه رهبری القاعده، فعالیتها و حملات القاعده کاهش چشمگیری یافته است،در نتيجه رهبران آن بيشتر بر بقای گروه تمركز يافته اند تا حملات تروریستی!. اين دست عمليات-كشتن رهبران القاعده در بحبوحههاي زماني خاص-صرفا توجيهي براي موفقيت آميز بودن فعاليتهاي برون مرزي آمريكا و تلاشي براي توجيه حضور نظامي خود در راه مبارزه با تروريست در منطقه است.
در واقع، عملیات برون مرزی آمریکا در پنج سال گذشته در حمله به طالبان در پاکستان، گروهي که هیچ برنامه و یا حتی توانایی انجام اعمال تروریستی در ایالات متحده ندارند، متمرکز شده است. بنابراین خطر بازگشت القاعده خيالپردازي بيش نيست.
آیا ایالات متحده آمریکا با حمله به بقایای القاعده در پاکستان امنتر خواهد شد؟ زماني كه حمايت آمريكا و اعراب از شاخههاي القاعده در كشورهايي مانند یمن، شرق آفریقا، عراق و به طور فزاینده سوریه را مورد توجه قرار ميدهيم، بهانه بودن القاعده و امثال آن براي توجيه حضور امپراليسم در مناطق هدف را كاملا درك خواهيم كرد.
آنچه در مورد افغانستان مسلم است اينكه،كسي بر اين باور نيست كه با مهندسي مجدد ارتش و پلیس افغانستان ،افغانستان قادر به شكست هر رقيبي يا مخالفي در درون كشورش باشد. كساني كه از اين برنامه حمايت ميكنند بر حضور موقت نيروهاي نظامي آمريكا معتقدند. دليل توجيهي آنان حضور نيروهاي خارجي برای آموزش نیروهای امنیتی محلی و دادن فضای تنفس به دولت براي اصلاحات مدنظر است. بر اين اساس، فرایند آموزش برای بیش از ده سال توجيهپذير خواهد بود و احتمال تمديد آن بنا به شرايط احتمالي نيز وجود دارد. از طرفي،فساد دولتی آنقدر نهادینه شده است که اصلاحات افغانستان در حال حاضر یک فانتزی مطلق است.
دلیل آخر برای ماندن در افغانستان،آبروداري واشنگتن برای كشتن هزاران نفر از مردم و صدها میلیارد دلاري كه در اين راه هدر داده است. اينكه اوباما و مقامات آمريكايي در تلاشند جنگ افغانستان را-بنا به دست آوردهاي منفی آن-يك جنگ خوب نشان دهند. ميتوان هدف از اين كار را جلوگيري از انتقادات داخلي و بين المللي -مانند جنگ عراق-و مديريت افكار عمومي مردم آمريكا دانست،تا از این طریق برنامههای جنگافروزی آمریکا در سایه مبارزه با تروریسم،همچنان ادامه یابد.
انتهای پیام/