روايت كيانوش عياري از روزهايي كه دور از سينما و با دلزدگي و كدري مي‌گذراند.

به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ وقتي مديران دچار ترس مي‌شوند و براي حفظ موقعيتشان عدالت را لگدمال مي‌كنند، قطعا فيلم شريف را تاب نمي‌آورند و ترجيح مي‌دهند به بهانه حفظ ارزش‌هاي ديني كه در غالب موارد صادقانه نيست، اين سينما را خفه كنند. اين دسته از مديران تصميم گيرنده به شدت به كارخانه روياسازي هاليوود و باليوود توجه دارند. اگرچه مي‌كوشند اين توجه و اعتقاد پنهان بماند.

وقتي مي‌گويم كه مي‌خواهم درباره سينماي اين روزها گفت وگو كنم، جواب مي‌دهد كه خانم، من خيلي وقت است كه سينماي ايران را دنبال نمي كنم، چه حرفي بزنم؟! مي‌گويم همين كه دنبال نمي‌كنيد، سوژه خوبي است، به جز آن مي‌خواهم درباره سينماي اجتماعي حرف بزنم، سينمايي كه شما هم جزوي از كارگردانان آن هستيد، از چه كسي بپرسم بهتر از شما؟! بازهم جواب مي‌دهد: بهتر از من كه زياد است، اما مي‌شود درباره سينماي اجتماعي هم حرف زد، بيا. قبول مي‌كند، البته با بي حوصلگي كه از لحن صدايش آن طرف خط كاملاپيداست و انگار همان «سينماي اجتماعي» تنها انگيزه اش براي راه دادن به خلوتي است كه خودش تعريف مي كند، دوسال است درگيرش شده. توي خانه يي در حوالي ميرداماد، چاي سبز جلويم مي گذارد و به شكل پدرانه يي مواظب است كه وسط حرف هاي جدي درباره سينماي اجتماعي و وظيفه اش براي روايت از حال و روز مردمان جامعه، از چاي سبز خوشم بيايد و از ظرف ميوه روي ميز ميوه بردارم و شيريني كرماني را بخورم كه از كرج آمده. دقيق تر بخواهم تعريف كنم، روبه رويم كارگرداني نشسته كه در كارنامه كاري‌اش بيشتر از انگشتان يك دست، فيلم خوب دارد، اما دو سال است كه در خانه نشسته و در شرايطي كه حاضر نشده تن به اصلاحيه هاي فيلم «خانه پدري» بدهد، اين مقاومت را به شرايط زندگي اش نسبت مي دهد و مواظب است لابه لاي حرف هايش، تصويري متفاوت از آنچه هست، براي من و آنهايي كه اين مصاحبه را مي‌خوانند، ندهد. كارگرداني كه كيانوش عياري نام دارد و از سينماي اجتماعي و كارگرداني كه مي‌خواهد راوي جامعه‌اش باشد، يك تنه دفاع مي‌كند تا در روزهايي كه او را اميدوارتر از قبل كرده، دريچه‌اي براي بازگشت به سينمايي امانتدار و شريف براي جامعه باز شود.
     
گفته بوديد: چند سالي است سينماي ايران را دنبال نمي كنيد، دليل خاصي دارد اين اتفاق؟
    همه اش به خاطر نازل شدن وجه غالب سينماي ايران نيست. به من هم برمي گردد. به بي حوصله بودن و نداشتن انگيزه. هنوز فيلم هاي ارزشمند ساخته مي شوند و موفقيت هاي جهاني هم بر آن صحه مي گذارند. انتظار ندارم در كفه سنگين ترازو اين گونه فيلم ها را ببينم. كفه سنگين درهمه كشورها به سود فيلم هايي است كه ماموريت اصلي آنها صرفا سرگرمي است و اين جايگاه هرگز در زمره گناهان كبيره نيست. اگر اين كفه سبك تر از كفه ديگر ترازو باشد حتما قورباغه ابوعطا خوانده و آب هم سربالاجاري شده.
     
دليل اين عدم توازن چيست؟
    اوايل دهه 60 كه سينماي جديد ايران در حال شكل گيري بود هم فيلم هاي خوب توليد مي شدند و هم فيلم هاي بد و هم فيلم هاي بينابين. در دوران اصلاحات اگرچه سينما تكان خورد و گرايش به سمت تعقل در فيلمنامه ها افزايش يافت اما باز هم آثار نازل ساخته مي شدند و اين بار فيلمسازاني كه هميشه به مرعوب ساختن تماشاگران متمايل بودند، كوشيدند از طريق شعارهاي هيجاني روز كه هميشه باب ميل جوانان است به روش هاي كاسب‌كارانه خود ادامه دهند. در فاصله سال هاي 84 تا 92 با توجه به شكل مديريتي وزارت ارشاد، سينما به سرعت به سوي جلب نظر صرف تماشاگر خيز برداشت و همزمان سينماي موجه پشت درهاي بسته ماند. توليدات سينماي بنجل كه چيزي تهي مغزانه‌تر از سينماي تجاري است كار را به جايي رسانده كه براي احياي مجدد شرف سينما و جان‌گيري مجدد آن زمان زيادي لازم است. اگرچه در چند ماه اخير بارقه هايي از اميد ديده شده و فعلانكته‌اي براي بدبيني وجود ندارد اما بايد هوشيار باشيم كه كوشندگان نوع سخيف سينما هميشه بيدارند.
     
دليل توجه به اين سينماي بنجل از كجا مي آيد؟
    وقتي مديران دچار ترس مي شوند و براي حفظ موقعيت شان عدالت را لگدمال مي كنند، قطعا فيلم شريف را تاب نمي آورند و ترجيح مي دهند به بهانه حفظ ارزش ها كه در غالب موارد صادقانه نيست، اين سينما را خفه كنند. اين دسته از مديران تصميم گيرنده به شدت به كارخانه روياسازي هاليوود و باليوود توجه دارند. اگرچه مي كوشند اين توجه و اعتقاد پنهان بماند، اما در عمل روش هاي آنها را براي مصادره ذهن و عواطف و چشم مخاطب تقليد مي كنند تا مبادا تماشاگر چيزي جز تفكر آنها عايدش شود. شكل گيري كارخانه روياسازي بومي سال هاست كه شروع شده و برآيند اين تفكر منجمد چيزي جز خمودگي تماشاگران نيست. سينماي بنجل در مقاطعي به ارزش تبديل شد و ديديم كه تعدادي فيلم به صرف فروش بالا، الگو شدند.
    
و در راستاي حمايت، بليت هاي رايگان و سوبسيدها و... هم نصيب بعضي از فيلم ها مي‌شد.
    طبعا، اما تمامش اين نبود. آن فيلم ها به دليل امكانات مالي و حرفه يي فراوان واجد صحنه هايي بود و هست كه تماشاگر را جذب مي كند. چنين فضاسازي هايي اگر ادامه دار باشد ادراك تماشاگر را ويران مي كند. اين ويژگي ابتذال است. سال ها پيش كسي گفته بود ابتذال مثل زخمي است كه در اثر خارش هاي پي در پي كارش به جاي باريك مي كشد. البته نبايد ناديده گرفت كه هر وقت يك فيلم خوب امكان ارتباط خوب با تماشاگر را يافته به فروش خوب هم رسيده و به اين خوشبيني دامن زده كه سينما هنوز زنده و بخش هايي از تماشاگران هم در كمين چنين بزنگاهي هستند.
     
اما به هرحال فروش بالاي سينما نشانه‌اي از استقبال است و تماشاگر به ديدن فيلم هاي بدنه يا تجاري عادت كرده.
    در جامعه يي كه آمار بي سوادي كم نيست و برخي مردم محروميت هايي هم دارند طبيعي است كه حوزه هاي فرهنگي هم متاثر از شرايط پيراموني باشند. مگر مي شود فعاليت هاي فرهنگي و هنري را جدا از متغيرهاي اجتماعي دانست و براي درك چنين توليداتي در برج عاج نشست؟ نه همه چيز كاملادر هم تنيده و سينماي ايران هم طي آن سال ها تابعي از شرايط خودش بوده.
    


آن فيلم هايي كه شما را اميدوار مي كردند، كدام است؟
    «جدايي نادر از سيمين» و در گونه يي ديگر «سوپراستار» يا «خوابم مياد» و تعدادي فيلم ديگر.     تعداد اين فيلم ها خيلي كم است.
   
در مقابل فيلمسازهاي زيادي را داريم كه يا كار نمي كنند يا فيلم هايشان اكران نشده، مثل خود شما كه فيلم تان اكران نشده...
    چرا از واژه اكران نشدن استفاده مي كنيد و به جايش نمي گوييد توقيف شده.
     
اين واژه توقيف را براي «خانه پدري» از كي قبول كرديد؟
    از بهمن ماه سال 1389 كه فيلم براي جشنواره فجر انگار ديده هم نشد.
     
پذيرش اين توقيف برايتان سخت بود؟
    ترجيح هر فيلمسازي، ديده شدن فيلمش پس از آماده شدن آن است. اگرچه فيلم خوب هرگز بيات و كهنه نمي شود اما اين دلزدگي ها فيلمساز را بيات مي كند. شما مي توانيد به جاي واژه بيات بگوييد خسته و دلزده. اما نتيجه هر چه باشد چيزي نيست جز تلف شدن عمر گرانبها كه هر ساعت آن ارزشمند است برخي فيلمسازان ايراني سال هاي طلايي زيادي را در دايره كج فهمي ها و تنگ نظري ها و مصلحت ها از دست داده اند.
     
پس به خاطر اين دوران‌هاي سپري شده است كه مي شنيديم كيانوش عياري برخلاف خيلي از فيلمسازها تن به اصلاحيه ها نداده؟
    خلوت دو سال اخير زندگي ام شايد وسيله و امكاني براي از سر گذراندن مشكلات توقيف فيلم «خانه پدري» بود. ضمن اينكه نه انگيزه‌اي داشتم و نه ميل و حوصله‌اي. اما بهتر است به من به عنوان يك فيلمساز مقاوم، صبور و سرسخت نگاه نكنيد.
     
فكر نمي كنيد كه بخشي از اين سينمايي كه اين روزها مي بينيم و حتي ديگر مديران هم از اوضاع و احوال نامساعد آن مي گويند، نتيجه جاي خالي فيلمسازهاي قديمي مثل شماست كه حالايا فيلم نمي سازند يا فيلم هايي ساختند كه به نمايش نرسيده؟
    جاي باتجربه ترها حتما خالي است اما نيروهاي جوان و تازه نفس هم بسيار اميدواركننده هستند.
     
چه چيزي لازم است تا شما فيلم بسازيد؟
    بايد در شرايط ساخت فيلم قرار گرفت. ضمنا در حال دورخيز هم هستم.
     
فكر مي كنيد اين صبر و هيچ كار نكردن شما ارزشمند است؟ چقدر اين شرايطي كه الان شما داريد از حيثيت آن سينماي مولف دفاع مي كند؟
    من از چيزي يا كاري يا جايي عقب نشيني نكرده ام. شرايط كار كردن مهيا نبوده ولاجرم سه سال است كه فيلم نساخته ام. نگران هم نيستم كه مبادا فيلم بعدي ام خوب از كار درنيايد و سرافكنده شوم. فيلم ساختن حرفه ما است و نبايد خودمان را لوس كنيم كه فيلم مان بايد شاهكار باشد. در هر حال اگر شرايط مهيا باشد همين فردا فيلم مي سازم.
     
آن شرايط چيست؟
    آماده شدن فيلمنامه ام كه بايد شبيه به ايده اوليه‌اي باشد كه در مغزم رسوب كرده است.     
    در كنار اين فيلمنامه، درگير تكميل فيلمنامه مجموعه‌اي به نام «هشتادو هشت متر» هستم.
     
پس شما به آينده اميدوار هستيد و اميدواريد كه فيلم ديگري بسازيد كه به سرنوشت «خانه پدري» دچار نشود و آن را روي پرده ببينيم؟
    باتوجه به رويدادهاي اخير انتظاري غير از فيلم ساختن تعدادي از كارگردانان كم كار سال هاي گذشته نيست.
     
به هر حال براي همه ما سابقه داشته كه در روزهاي اولي صحبت هايي بشنويم وبعد اتفاق هايي متفاوت از آن حرف ها ببينيم. شما اميدواريد و فكر مي كنيد آن اتفاق مي افتد؟
    بله، ما هم منتظر گام هاي بعدي هستيم. مسوولان جديد سينمايي فعلابايد به بازسازي ويرانه يي كه تحويل گرفته اند بپردازند.
     
فكر مي كنيد اين ويرانه آباد مي شود؟
    تماشاگران آتش زير خاكستر هستند. بارها شاهد بوده ايم كه در غرقاب ابتذال ناگهان فيلمي خوش درخشيده و مسير سينما را ترميم كرده است.
    تماشاگر هميشه آمادگي دارد. فقط كافي است لرزشي كوچك رخ دهد.
     
چقدر مهم است كه سينما تصويري از جامعه خودش باشد؟
    ممكن است براي سرمايه گذار كارخانه روياسازي سرگرم كردن تماشاگر و به قول خودش دور كردن موقت او از كوه مشكلات زندگي مهم ترين هدف باشد، اما چشمپوشي از واقعيت ها و بدتر از آن قلب واقعيت ها، سينما را پوشالي مي كند. البته بد نيست گفته شود كه به بهانه اين نظر، نبايد فيلم هاي سرگرم كننده شريف را تكفير كرد و يا به درك فرستاد. اين گونه سينمايي هم بايد به دم و بازدم سينما كمك كند.
     
پس اشكال اين كارخانه روياسازي كجاست؟
    فراموشي زندگي پيرامون هم حد و حدودي دارد. تن سپردن به بي خبري و نديدن و نشنيدن ناهنجارها و دردها عين دائم الخمري است.
     
پس فكر مي كنيد كه چه سينمايي خوب است؟
    سينمايي كه ساختمانش استاندارد و امن باشد، صندلي هايش راحت باشند، نور پروژكتور كافي باشد، سيستم صوتي اش و...
     
نه نه. سوال ام را تكرار مي كنم. پس فكر مي كنيد چه فيلمي خوب است؟
    آهان، از اين نظر. هر فكري بايد از طريق بارهاي عاطفي به تماشاگر منتقل شود و او را دلزده نكند.اگر چيزي به او نمي دهد شعورش را هم به بازي نگيرد و از تكنيك و صحنه پردازي هاي مشعشع بسان وسمه و بزك استفاده نكند.
     
اگر فرض كنيم كه همين الان، بخواهيد از يكي از فيلمنامه هايتان براي ساخت انتخاب كنيد، كدام را انتخاب مي كنيد كه هم جراحي جامعه نباشد و هم جنسي از زمانه باشد؟
    اگر داستان فيلمي در اتاقي بگذرد كه نه پنجره يي دارد و نه تلفني، آن داستان به هر حال متاثر از جامعه يي است كه خارج از آن اتاق در خروش است. به اين ترتيب فكر مي كنم و البته حتم دارم وقتي به زندگي مي پردازم، به جامعه هم پرداخته ام.


     
اين سال 92 كه از بهارش تا همين حالا، اتفاق‌هاي زيادي در آن افتاده را چطور نگاه مي‌كنيد؟
    ديده شدن اثرات دولت نو در زندگي مردم تدريجي است اما به نظر مي‌رسد دشواري‌ها و ناكامي‌هاي قبلي به اين زودي ها دست از سر مردم بر نخواهند داشت.
     
يعني مي‌خواهيد از ناكامي‌هاي قبلي بگوييد؟
    نه، از ناكامي ها نخواهم گفت. مي خواهم از انساني بگويم كه در يك جامعه دشوار زندگي مي كند. انساني كه توشه اش از روياهايش آكنده نيست.
     
فكر مي كنيد بتوانيد درباره همه اين‌ها در فيلمتان بگوييد و گرفتار مميزي و...نشويد به هر حال درباره خيلي از اتفاق ها نمي‌شود راحت حرف زد.
    از يك سو براي تصوير ناگواري ها راه هاي زيادي هست همه چيز كه نبايد مستقيم گفته شود. اما از سوي ديگر فيلم ساختن يك جدال هميشگي است. دولتي موافق هست و دولتي مخالف. گاهي اوقات لابه لاي دعواي دو قدرت، در شرايطي كه حواس شان به ما نيست، موفق مي شويم فيلمي را بسازيم كه دو طرف هم آن را دوست ندارند. عيارپيشگي بخش مهمي از فيلمسازي است.
     
مشكل خانه پدري چيست؟
    درباره «خانه پدري» همه چيز شوخي است. مديران قبلي مي گفتند صحنه قتل دختر توسط پدر و برادرش خشن و دلخراش است و به خاطر روان تماشاگر بايد حذف شود. اين همه شفقت و رافت متعلق به زماني است كه چند فيلم با صحنه هايي به مراتب خشن تر اكران شدند و آب توي دل تماشاگران تكان نخورد. ظاهرا «خانه پدري» مشكلي دارد كه كسي به درستي نمي داند آن مشكل چيست! سال گذشته آقاي سجادپور اين فيلم را براي اهالي رسانه نمايش دادند و در پايان نمايش هم خيلي ها علت توقيف اين فيلم را پرسيدند و البته جواب درستي هم عايد كسي نشد. اين فيلم سنت هايي را نقد مي كند كه قانون هم از آنها حمايت نمي كند.
     
پس مقوله سينما و جامعه، خيلي پيچيده شده و هميشه درگيري هايي وجود دارد كه هيچ كس نمي داند چيست؟
    چرا، همه مي دانيم چيست، اما به زبان نمي آوريم. فيلمساز اجازه ندارد موضوعي را از جامعه به امانت بگيرد و پس از پالايش به تصوير كشانده و مجددا به جامعه بازگرداند. فيلم «آباداني ها» توسط وزير وقت ارشاد و به بهانه نمايش سيه روزي هاي يك جنگزده آباداني از جشنواره كن برگردانده شد و با اكراني به عمد بد و بسيار رقت بار و مفلوك، به خاك سياه نشست.
    فيلم «شبح كژدم» در معرض اين اتهام قرار گرفت كه سينماي نوپاي بعد از انقلاب را به سخره گرفته است. فيلم مظلوم «بودن يا نبودن» متهم بود كه مسلمانان را عقب مانده و مسيحي ها را متمدن نشان مي دهد. فيلم «آن سوي آتش» براي جشنواره كن فيپا انتخاب شد اما دو نفر از مديران يا نمايندگان وقت تلويزيون، آقاي جوزي و هندي معتقد بودند كه اگر «آن سوي آتش» از كشور خارج شود، روزنامه هايي چون اومانيته و فيگارو... از اين فيلم مشتي آهنين خواهند ساخت تا عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي كوبيده شود. اين فيلم دو سال در بايگاني ماند و بالاخره با وساطت بنياد فارابي به كن رفت وجايزه اول فيپا را گرفت و مهم ترين روزنامه صبح فرانسه كه در صفحه اولش و با درشت ترين حروف نوشت، كن در تسخير سينماي آيت الله ها. آقاي جوزي و آقاي هندي و مسوولان وقت تلويزيون! با چند ميليون دلار مي شد چنين تيتر و تيترهاي ديگري را كه به ستايش سينماي ايران پرداخته بودند خريد. اما صدمه اصلي اين تصميم تنگ نظرانه متوجه فيلم «آن سوي آتش» بود كه از جريانات سينمايي جهان دور ماند و در نهايت هم از بين بيشتر كشورهاي جهان كه خواهان خريد فيلم بودند، تنها شبكه هفت فرانسه موفق شد امتياز نمايش فيلم را بخرد و بقيه كشورها با جواب رد مواجه شدند. به راستي بايد گفت نيش عقرب نه از ره كين است...
     
با اين روايت هاي شما از فيلم هاي قبلي، بايد همچنان به راه ادامه داد و منتظر ماند تا فيلم ها خودشان را پيدا كنند؟
    بله، نمي شود كه ماند و فيلم نساخت.
     
ممكن است شما هم خسته شويد؟
    مگر دل پرم و لحن ام نشان نمي دهد كه خسته ام كرده اند؟
     
بنابراين جنس سينمايتان را عوض خواهيد كرد؟
    نمي‌دانم شرايط در آن روز چطور خواهد بود. اما باز هم با سماجت مي‌كوشم به بيراهه كشانده نشوم. شرايط اميدواركننده جديد كه اين طور مي گويد.

منبع: روزنامه اعتماد/ نويسنده: نازنين متين نيا

انتهای پیام/ اس
   
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.