جود وودروف، مجري خبر شبکه تلويزيوني پي بي اس آمريکا گفت: از روز شنبه بودجه بيمه بيکاري برخي از بيکاران آمريکايي به پايان مي رسد و پرداخت چکهاي هفتگي آنان در ايام کريسمس و تعطيلات سال نو، قطع ميشود. از همينرو، نگرانيها درباره افزايش نابرابريهاي درآمدي و همچنين نبود فرصتهاي برابر اشتغال و رفاه اجتماعي در آمريکا افزايش يافته است.
خبرنگار اين شبکه گفت، بيش از چهار سال پس از پيدايش رکود شديد اقتصادي در آمريکا، ميزان بيکاري در اين کشور به صورت مزمن، همچنان بالاي هفت درصد باقي مانده است. مزيد بر علت اين است که از شنبه به بعد، بيمه بيکاري يک و سه دهم ميليون بيکار بلندمدت آمريکايي که بيش از شش ماه بيکار بودهاند، پايان مييابد. معمولاً دولتهاي ايالتي و همچنين دولت فدرال آمريکا، بيمه بيکاري بيکاران آمريکا را فقط تا بيست و شش هفته تأمين ميکنند. با اين حال، پس از وقوع رکود اقتصادي، اين بيمه بارها تمديد شد و در اوج خود، تا نود و نه هفته (حدود دو سال) بيمه بيکاري به بيکاران بلندمدت پرداخت ميشد.
با وجودي که در پنج سال گذشته کنگره آمريکا برنامه بيمه بيکاري را چند بار تمديد کرده است، اينبار اعضاي کنگره آمريکا، پيش از رفتن به خانههايشان براي تعطيلات کريسمس و سال نو، بودجه مزاياي بيمه بيکاران بلندمدت را تمديد نکردند.
نهضت اشغال در آمريکا با شعار نياز به کاهش نابرابريهاي اقتصادي در اين کشور آغاز شد. به زودي شمار زيادي از بيکاران بلندمدت آمريکايي به جمع فقراي آسيبپذير در اين کشور خواهند پيوست. اگر اين افراد نتوانند اقساط ماهانه وامهاي مسکن و خودروهاي خود را به موقع بپردازند، بانکها منازل و خودروهاي آنان را مصادره خواهند کرد که به معناي افزايش جمعيت بيخانمانان در آمريکا خواهد بود.
باراک اوباما، رييس جمهور آمريکا، گفت: هنگامي که اعضاي کنگره در 7 ژانويه به سرکار خود بازگردند، من از آنان خواهم خواست برنامه بيمه بيکاري بيکاران بلندمدت را سه ماه ديگر تمديد کنند و بودجه لازم را به آن تخصيص دهند. خبرنگار افزود، امسال بسياري از کارکنان در رستورانهاي زنجيرهايِ «فست فود» در سراسر آمريکا اعتصاب و تظاهرات گسترده اي برپا کردند تا به دستمزدهاي حداقلي خود اعتراض کنند. يکي از مشکلات فزاينده فقرا و حتي طبقه متوسط در آمريکا اين است که بالا رفتن از نردبان ترقي اقتصادي در اين کشور، اکنون به مراتب دشوارتر از گذشته شده است.
حتي باراک اوباما اخيراً تأکيد کرده است که روند تلفيقي افزايش نابرابريها و کاهش قابليت تحرک (در نردبان ترقي اقتصادي)، تهديدي بنيادين براي رؤياي آمريکايي، روش زندگي ما (در آمريکا) و همچنين ارزشهايي است که ما از آن در سراسر جهان دفاع مي کنيم.
برخي از سياستمداران محافظهکار با نحوه ارزيابي اوباما مخالفند و ميگويند روندهاي منفي اقتصادي و اجتماعي که ليبرالها ادعا ميکنند به علت نابرابريهاي درآمدي در آمريکا بهوجود آمده است، آنقدر هم روشن و قطعي نيست. از همين رو، هنوز هيچگونه اجماع سياسي براي رفع اين مشکل اساسي در آمريکا ميان دو حزب اصلي اين کشور ايجاد نشده است.
دکتر رابرت رايش استاد علوم سياستگذاري عمومي در دانشگاه برکلي در ايالت کاليفرنيا و وزير اسبق دارايي آمريکا در دوران رياست جمهوري بيل کلينتون، که فيلمي مستند با عنوان «نابرابري براي همه» توليد کرده است، در گفتگوي اختصاصي با هاري سِرينيواسان، ديگر مجري اين شبکه گفت، قطع شدن چکهاي هفتگي بيکاران بلندمدت آمريکايي، فقط به زيان آنان و خانوادههايشان تمام نخواهد شد، بلکه اين مسئله به کليت اقتصاد آمريکا ضربه خواهد زد.
اين افراد که از طبقه هاي متوسط يا نسبتاً پايين جامعه محسوب ميشوند، تمامي مقادير بيمه بيکاري خود را که دريافت ميکنند در اقتصاد آمريکا خرج ميکنند که براي گردش چرخه اقتصادي اين کشور بسيار مفيد است. اگر اين افراد از طبقه هاي مرفه بودند، ممکن بود بخشي از اين مزايا را پس انداز يا آن را از چرخه اقتصادي خارج کنند. در هر صورت، بخش خردهفروشي در اقتصاد آمريکا که به خريدهاي مردم وابسته است، به اين نوع خريدهاي شهروندان شاغل يا بيکار آمريکايي نيازمند است. در حقيقت، کنگره آمريکا با تأييد بودجه برنامه بيمه بيکاري در آمريکا، اين بودجه را عملاً در بخشهاي کالاها و خدماتِ اقتصاد اين کشور تزريق ميکند که سياستي صحيح است.
اسکات وينشيپ، تحليلگر اقتصادي محافظهکار از انديشکده انستيتوي منهتن گفت، هرچند اساساً تمديد بدون محدوديت بيمه بيکاري براي بازار کار و اقتصاد آمريکا چندان مفيد نيست، از آنجايي که بيکاران بلندمدت آمريکايي فقط سه درصد از کل نيروي کار آمريکا را تشکيل مي دهند، تمديد سه ماهه بودجه برنامه بيمه بيکاري ايدهاي چندان هولناک نخواهد بود. وي افزود، به خصوص در شرايط کنوني که هنوز ميزان بيکاري در آمريکا کماکان بالا است، تمديد مجدد بيمه بيکاري براي مدتي کوتاه (سه ماهه)، پيشنهاد بدي نيست.
رابرت رايش درباره روند تشديد نابرابريهاي اقتصادي در جامعه آمريکا گفت اکثر نابرابريهايي که ما در اين کشور ظرف بيست و پنج تا سي سال گذشته تجربه کردهايم، ميان اشخاص در طبقه هاي بسيار بالاي جامعه و بقيه شهروندان آمريکايي بوده است. اين ابرثروتمندان آمريکايي يک دهم درصد، يا براساس برخي محاسبات، سه تا پنج درصد از طبقه بالاي جامعه آمريکا را تشکيل ميدهند.
وي افزود، ميانگين درآمد خانوارهاي طبقات متوسط و فقير آمريکا همچنان ثابت مانده و بر اساس برخي محاسبات، با توجه به افزايش ميزان تورم، در آمد آنان حتي کاهش نيز يافته است. اين در حالي است که طبقه هاي بسيار ثروتمند و مرفه جامعه، نود و پنج درصد از تمامي عوايد و منافع اقتصادي در آمريکا را در پي بروز بحران رکود اقتصادي در اين کشور و آغاز روند تدريجي بهبود مجدد اقتصادي، به خودشان اختصاص دادهاند. يعني بهبود مجدد اقتصادي در آمريکا براي اکثر جامعه اين کشور ملموس نبوده، زيرا چيزي از درآمدهاي آن، عايد ايشان نشده است. از همينرو، هيچ شکي باقي نميماند که شکاف نابرابريها در آمريکا در حال گسترش هرچه بيشتر است، ولي اين شکاف بيش از هر بخش ديگر جامعه، در حال تعميق بين طبقه هاي بسيار بالاي جامعه و بقيه مردم آمريکا است.
رابرت رايش افزود، ارتباط تنگاتنگي ميان نابرابري درآمدها و قدرت حرکتِ روبه بالا در نردبان ترقي اقتصادي در آمريکا مشاهده ميشود. وي افزود، يکي از مشکلات اساسي در آمريکا طي چند دهه اخير اين بوده که نردبان اقتصادي در آمريکا به مراتب بلندتر از سابق شده است به همين دليل، فاصله ميان ثروتمندان و طبقه متوسط بسيار زياد شده است. اين نيز صحيح است که فاصله روي همين نردبان ميان طبقه متوسط با اقشار فقير و آسيبپذير جامعه نيز بيشتر شده است. از همين رو هر شهروند آمريکايي که بخواهد روي نردبان ترقي از طبقهاي که در آن قرار دارد به سمت بالا حرکت کند، ممکن است مدتهاي طولاني رو به بالا برود، اما در حقيقت به جايي نرسد، زيرا طبقه بالاتر با وي آنقدر فاصله دارد که با حرکات متعارف و عادي اقتصادي قابل دسترسي نخواهد بود.
رابرت رايش تأکيد کرد، ميزان حرکت رو به بالا در نردبان اقتصادي آمريکا در سي تا چهل سال پيش، به مراتب بيشتر از الان بوده است. با اين حال حتي اگر کسي در شرايط کنوني فرصتي استثنايي پيدا کند و بتواند با همان سرعت سابق روي نردبان ترقي بالا رود، باز هم به پيشرفتهايي که نسلهاي گذشته قادر به دستيابي به آن بودند، دست نخواهد يافت، زيرا چنانکه گفتم، فاصلههاي طبقاتي و درآمدي آنقدر افزايش يافته که خروج از طبقه فعلي هرکس براي او بسيار دشوار است و حتي برخي روند نزولي و رو به پايين را در نردبان اقتصادي آمريکا تجربه ميکنند.
وي افزود، حتي برخي از پله هاي اين نردبان در بخشهاي متوسط جامعه اکنون کاملاً برداشته و حذف شده است و جايي براي ماندن روي آن وجود ندارد و لذا افراد به سمت پايين ميروند. مثلاً قبلاً مشاغلي در آمريکا وجود داشت که تحت حمايت اتحاديههاي کارگري بود. شاغلان در اين نوع مشاغل، حتي اگر تحصيلات چندان بالايي نداشتند، دستمزدهاي مکفي و بسيار خوبي دريافت ميکردند که زندگي نسبتاً راحت و مرفه را در طبقه متوسط جامعه براي آنان و خانوادههايشان ميسر ميساخت. اين در حالي است که اکنون آن مشاغلِ اتحاديهاي ديگر وجود ندارد و هرکس براي پيدا کردن شغل بهتر، بايد به دانشگاه بازگردد و به تحصيلات پرهزينه ادامه دهد.
رايش تأکيد کرد، امروزه در آمريکا در مقايسه با چند دهه قبل، براي يک کودک فقير که در خانوادهاي کمدرآمد و آسيبپذير بهدنيا آمده باشد، به مراتب دشوارتر است که پس از بزرگ شدن و خانوادهدار شدن، خود را از اين شرايط فقر و فاقه، نجات دهد.
وي تأکيد کرد، يکي از معضلات آمريکا، فقر جغرافيايي يا مکاني است. مثلاً کساني که در مناطق، شهرها و محلههاي فقيرنشين در اين کشور زندگي ميکنند، بايد در مدارس سطح پايينتر درس بخوانند. اين افراد همچنين از خدمات عمومي بهداشتي ضعيفتري برخوردارند، پارک ها و کتابخانه هاي عمومي کمتري در اختيارشان است و اصولاً در محيطهاي به مراتب ناامنتري (با نرخ جنايات بيشتر) زندگي ميکنند. واضح است که چنين شرايط سطح پايين زندگي، معيشتي، تحصيلي، امنيتي و بهداشتي اصلاً براي حرکتِ رو به رشد و حرکت صعودي روي نردبان ترقي در آمريکا مساعد نيست از همينرو، جوانان فقير نوعاً از بهبود شرايط زندگي در آينده نيز بيبهره يا کمبهره باقي ميمانند.
همچنين اين مسئله از لحاظ روحي-رواني ضربه قابل توجهي به جوانان فقير در آمريکا ميزند، زيرا آنان الگوها و نمونههاي بسيار کمي را در اطراف خود مشاهده ميکنند که مثلاً توانسته باشند خود را از شرايط بد و فقيرانه، به شرايط طبقه متوسط يا بالاي جامعه آمريکا ارتقاء داده باشند. همين مسئله از لحاظ رواني نوعي نوميدي در ميان جوانان در مناطق فقيرنشين آمريکا ايجاد ميکند که به نوبه خود، به گرفتار ماندن دائمي يا طولانيمدت اين افراد در شرايط بد معيشتي و زندگي زيرخط فقر منجر ميشود.
وي افزود، برخي از کارشناسان ميگويند، افزايش نابرابرهاي اقتصادي، بحثي عدالتطلبانه يا اخلاقي است و هيچ ربطي به بهبود مجدد شرايط اقتصادي در آمريکا ندارد، که البته من با اين نظريه کاملاً مخالفم. وي توضيح داد، يکي از دلايلي که روند بهبود مجدد شرايط اقتصادي در آمريکا، پس از بروز رکود شديد اقتصادي، با سرعت بسيار کند و ضعيف پيش ميرود، اين است که اعضاي طبقه گسترده متوسط جامعه آمريکا، که اکثريت جمعيت اين کشور را تشکيل مي دهند، قدرت خريد کافي براي پيشبرد اقتصاد کشور را در اختيار ندارند.
وي افزود، وقتي اين همه پول، يعني بيش از بيست درصد از تمامي درآمدهاي جامعه، به فقط يک درصد بالاي اين کشور ميرسد، آنگاه طبقه هاي متوسط و فقير آمريکايي به اندازه کافي پول در اختيار نخواهند داشت که با خريدهاي خود از روند خرده فروشي که بخش اعظمي از اقتصاد آمريکا را تشکيل مي دهد، حمايت کنند تا مگر بتوانند اقتصاد آمريکا را بار ديگر روي خط صحيح و مسير پيشرفت قرار دهند.
وي اضافه کرد، اين مسئله فقط در حيطه اقتصاد محصور نميشود، زيرا نابرابرهاي درآمدي نه تنها باعث کاهش رشد اقتصادي ميشود، بلکه به افزايش فساد و فرسوده شدن روند دمکراسي در اين کشور مي انجامد. وقتي مقادير بسيار زيادي از پولها و سرمايهها در دستان طبقه کوچک اما بسيار مرفه بالاي جامعه انباشته شود، به صورت اجتناب ناپذير، قدرت سياسيِ اين طبقهي ثروتمند نيز به شدت افزايش مييابد.
اين مقام سابق آمريکايي سپس تأکيد کرد، چنانکه حقوقدان بزرگ آمريکايي، لويي برندايس گفته است: «ما ميتوانيم فقط يکي از اين دو گزينه را براي کشور خود انتخاب کنيم، که مقادير بسيار هنگفت پول در دستان شمار معدودي از افراد جامعه داشته باشيم يا دمکراسي را برگزينيم، اما قطعاً قادر نخواهيم بود هر دو را به طور همزمان داشته باشيم.»
دکتر رابرت رايش در پايان افزود، شکي نيست که اين مقادير هنگفت از سرمايههاي انباشته شده در دستان افراد معدود، همانطور در که اواخر قرن نوزدهم ميلادي در آمريکا اتفاق افتاد، روند دمکراسي را در کشور به فساد ميکشاند و آن را به شدت تضعيف ميکند، زيرا ثروتمندان با لابي کردن و اعطاي کمکهاي مالي فراوان به ستادهاي تبليغاتي سياستمدارانِ مورد نظر خودشان، روند دمکراسي حقيقي را در اين کشور مخدوش ميکنند.
انتهای پیام /