به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، او در کنار تدریس، در آثاری چون فیلمهای سینمایی گیرنده، زادبوم، مکس، نان و عشق و موتور ۱۰۰۰، تلهفیلمهای ژرفا، قصهها و واقعیتها، یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر، سریالهای زمین انسانها و یادآوری بازی کرده است.
آحادی در سریال یادآوری نقش عماد را بازی میکند با او درباره این نقش به گفتوگو نشستیم.
در سریال یادآوری بانشاطتر ظاهر شدهاید، این به نقش ارتباط دارد یا به خود شما؟
هر دو، هم من از حضور در این سریال بسیار خوشحال بودم و هم نقش پیچیدگیهایی داشت که باعث شد از اجرای آن لذت ببرم. به آثار آقای قاسمزاده علاقهمند هستم و از همکاری با ایشان لذت میبرم چون معمولا با گروه ثابتی کار میکند و حضور در کار ایشان مانند حضور در یک جمع آشنا و خودمانی است. در کنار همه اینها نقشی که در سریال یادآوری به من سپرده شده از جذابیتهای ویژهای برخوردار است. عماد دلش نمیخواسته کار خلاف بکند، اما به دلایلی درگیر ماجرای آدمربایی شده است.
به نظر میرسد آدم ضعیفی است و توانایی نه گفتن ندارد.
عماد ضعیف نیست او مجبور است به تیمور باج بدهد چون تیمور رازش را میداند. تیمور هم آدمی است که از ضعف دیگران سوءاستفاده میکند.
به نظر میرسد آماده بودن فیلمنامه هم به شما کمک کرده، بتوانید برای این نقش برنامهریزی کنید؟
بله، فیلمنامه کامل بود و همه ما میدانستیم نقشهایی که برعهده گرفتهایم چه سرنوشتی دارند و چه مسیری را طی میکنند. وقتی فیلمنامه کامل باشد خیلی بهتر، راحتتر و درستتر میتوانیم به نقش برسیم.
شما این شانس را داشتهاید با یک کارگردان چند بار همکاری کنید. دو بار با آقای ابوالحسن داوودی همکاری کردهاید و همینطور در مورد سعید سلطانی، محمدرضا آهنج و حجت قاسمزادهاصل.
به نظرم این اتفاق برای هر بازیگری خوشایند است و در عین حال به نفع اثر خواهد بود. البته اصلا به تشکیل باند و گروه و ایجاد حصار اعتقاد ندارم. در واقع معتقدم اگر کارگردان و بازیگرانی که در یک سریال با هم همکاری میکنند از قبل همدیگر را بشناسند، کارها سریعتر پیش میرود و روند کار بهتر خواهد بود. من چیزی حدود شش ماه در سریال یادآوری بازی داشتم و دوستان دیگر از من هم بیشتر، اما همه ما در تمام این مدت با عشق و علاقه کار کردیم؛ به عنوان نمونه سکانسهای زیادی از این سریال در خرداد و تیرماه تصویربرداری شده در حالی که داستان در زمستان رخ میدهد و همه ما باید لباسهای گرم به تن میکردیم؛ با این حال هیچکس خم به ابرو نیاورد. من به کار گروهی اعتقاد دارم و شکر خدا دوستانی که با آنها همکاری کرده بودم، دوباره مرا دعوت به کار میکنند.
البته در موارد زیادی شما نقشهای بسیار کوتاه بازی کردهاید!
آقای قاسمزاده همیشه میگوید، بازیگر یک سکانسی هم بازیگر است و فیلمنامه یک سکانسی هم فیلمنامه است. ایشان حتی برای نقشهای کوتاه هم از بازیگران خوب دعوت به همکاری میکند و معمولا به سراغ فیلمنامههایی میرود که نقش کوتاه زیاد دارد. اما این امر را خیلی از کارگردانها و حتی بازیگرها جدی نمیگیرند.
من مدرس دانشگاه هستم، مثل بسیاری دیگر از دوستانم که آنها هم تدریس میکنند، همیشه به دانشجویان میگویم که اندازه نقش و میزان حضورش اهمیتی ندارد؛ مهم این است که نقش عمق داشته باشد. اما بسیاری از ما جرات نداریم نقشهای کوتاه را بپذیریم. وقتی برخی از کارگردانهای ما خودشان نقشهای کوچکشان را له میکنند، دیگر چه توقعی از بازیگر و تماشاگر هست! من در مقطعی از دوران کاریام سعی کردم با این نگاه به نقشهای کوتاه مبارزه کنم، البته این مساله هم بیتاثیر نبود که بعد از بازی در فیلم نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ از ایران رفتم و در فضای حرفهای فراموش شدم؛ بنابراین باید از نقشهای کوچک شروع میکردم، اما در همان دوران شروع کردم به انتخاب کردن؛ یعنی تلاش میکردم که نقشهای کوچک را جدی بگیریم، اما فایدهای نداشت چون توانایی بازیگر هم برای تماشاگر، هم دیگر بازیگران و همه عوامل تولید زیرسوال میرود! دلم نمیخواهد این حرف را بزنم، اما بازیگران خودمان را با بازیگران خارجی مقایسه کنید! آنها در هر نقشی با هر اندازهای بازی میکنند و اتفاقی هم نمیافتد، اما در کشور ما اینگونه نیست!
خب شاید به این دلیل است که بسیاری از نقشهای بلند در فیلمنامههای ما از کیفیت لازم برخوردار نیستند چه رسد به نقشهای کوچک و فرعی.
به نظرم نگرش کلی نسبت به نقشهای کوچک درست نیست یعنی نه نویسنده توجه زیادی به این نقشها دارد نه کارگردان اهمیتی میدهد و نه بازیگر و حتی تماشاگر، اما این نکته را هم فراموش نکنید که کم نیستند بازیگرانی که به خاطر بیسوادی یا اقتدار نداشتن، نقشهای کوتاه را نمیپذیرند؛ چون بازی در نقشهای کوتاه دشوار است. وقتی بازیگر پنج ماه مشغول بازی در یک نقش باشد یعنی پنج ماه فرصت آزمون و خطا دارد، فرصت دارد خودش را اصلاح کند یا کارگردان بتواند او را هدایت کند، اما بازیگری که یک روز با گروه تولید یک فیلم یا سریال همکاری دارد باید طوری به گروه وارد شود که ریتمشان را برهم نزند، با همه آنها هماهنگ باشد و بدون اینکه فرصتی برای آشنایی با عوامل و خود اثر داشته باشد، بیاید یک سکانس بازی کند و برود!
شاید دوستانم این حرف را از من برنتابند، اما باید از یک جایی شروع کرد. دستکم کسانی که مانند من تدریس میکنند باید یک بار به حرفی که میزنند عمل کنند