اگر این دو اظهار و واقعه ملاک باشند، تردیدی در وجود اختلاف در مذاکرات کارشناسی باقی نمیماند اما اینکه چه اختلاف یا اختلافاتی وجود دارند، دقیقا همان چیزی است که از پشت درهای بسته مذاکرات نمیتوان فهمید. با این حال یک چیز را قطعا میتوان فهمید و آن اینکه هنوز اندک زمانی از توافق بر سر برنامه اقدام مشترک نگذشته، اختلاف تفسیر در خصوص آن خود را نشان داده است. بر این اساس ادعای کسانی که همان روزهای اول پس از توافق ژنو صراحتا از امکان تفاسیر متعدد از توافق سخن گفته بودند، زودتر از آنچه تصور آن میرفت به اثبات رسید و در مذاکرات جامع خود را بیشتر هم نشان خواهد داد.
به هر حال، امکان حصول توافق در مذاکرات کارشناسی کم نیست. طبعا دو طرف در تلاشاند راهکارهایی را برای اجرای برنامه اقدام مشترک بیابند و این هدف مشترک حصول توافق را ممکن میکند.
تذکار اهمیت مذاکرات کارشناسی نیز خالی از لطف نیست. مذاکرات کارشناسی را که اکنون به مرحله سوم رسیدهاند، باید «مذاکرات حائل» نامید به آن معنا که بین مذاکرات اولیه و مذاکرات جامع واقع شدهاند بنابراین اولا، نشان خواهند داد که کدام تفسیر از توافق ژنو در میدان عمل غالب است؛ تفسیر طرف ایرانی یا تفسیر طرف غربی و ثانیا، مقدمهای برای ورود به مباحث جدیتر در مذاکرات جامع خواهند بود که به تصریح شخص وزیر خارجه، مرحلهای سختتر از 3 دور مذاکره اولیه خواهد بود.
در مذاکرات کارشناسی که به مرحله اجرا نظر دارند، تصور تیم مذاکرهکننده غربی از مواضع، خطوط قرمز و شیوههای مذاکراتی طرف ایرانی دقیقتر خواهد شد و به این وسیله راهبردنگاری برای مذاکرت جامع میسر میشود. اینجاست که جان کری و همراهانش به این نتیجه میرسند که آیا در مذاکرات جامع میتوانند از اسقاط سانتریفیوژهای ایرانی حسب ادعای سابق خود سخن بگویند یا باید این رویا را به فراموشی بسپارند؛ لذا قوی ظاهر شدن ایران در این مذاکرات بسیار حایز اهمیت است.
در این مسیر، تیم مذاکره کننده ایرانی در مذاکرات کارشناسی دستکم از دو لحاظ باید قدرتنمایی کند که ذیلا به تشریح آنها پرداخته خواهد شد.
* ترکیب و نفرات قدرتمند
تیم کارشناسی ایران به هیچ روی نباید از تیم
کارشناسی 1+5 ضعیفتر بهنظر برسد، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت. در ایران
کارشناس ذیصلاح بهحدی وجود دارد که مجبور نباشیم در برابر لشکر پرتعداد
کارشناسان 6 کشور، با نفرات انگشتشمار وارد میدان شویم.
حمید بعیدینژاد، مسوول تیم ایرانی مذاکرات کارشناسی
بالاخص یکی از مهمترین مسائل آن است که از تمام تخصصهای مرتبط با توافق ژنو و مرتبط با اقتصاد و امنیت ملی کشور در این مذاکرات حضور داشته باشند. توافق ژنو علاوه بر برنامه هستهای ایران با ساختار کلان اقتصادی و ساختار امنیتی کشور نیز مرتبط است و بنابراین در این حوزهها و سایر حوزههای مرتبط نیز دست تیم کارشناسی کشورمان پر باشد.
در شرایطی که قطعا حریف از بنیه کارشناسی فربهی برخوردار است و با تمام توان این بنیه را به کار خواهد بست، نبود کارشناسان مختلف به تعداد کافی و توانمندی بالا، میتواند در تمام حوزههای به ضرر ایران تمام شود. یکی از اشتباهات مهم در این بین میتواند اکتفا به توان کارشناسی وزارت خارجه و وارد نکردن سایر سطوح کارشناسی کشور به مذاکرات باشد.
* ایستادگی در برابر زیادهخواهیها
نفس توافق ژنو بهگونهای است که هر کس با یک بار مطالعه متن آن متوجه میشود بین امتیازات ماخوذه از ایران و امتیازات اعطایی به این کشور توازن چندانی وجود ندارد و کفه ترازو در این خصوص به نفع طرف غربی سنگینتر است. اگر به سخنان مقامات آمریکایی پس از توافق ژنو دقت شود، لاجرم تردیدی نمیماند که لحن آنها لحن قلدرمآبانه و پیروزمندانه بوده است اگرچه بعضا اعترافات خوبی هم کردهاند، از جمله اعتراف اوباما در مرکز سابان به این واقعیت که تصور امکان برچیده شدن برنامه هستهای ایران با واقعیت تطابق ندارد.
با این حال، تردیدی نیست که طرف غربی در مذاکرات
کارشناسی نیز تلاش میکند از بالا به تیم مذاکرهکننده ایران نگاه کند و در شیوه
اجرایی برنامه اقدام مشترک نیز نظر خود را به عنوان نظر غالب به کرسی بنشاند. اگر
چنین نبود لزومی نداشت که رئیس سازمان انرژی هستهای ایران از شیطنت طرف غربی سخن
بگوید.
گمانهزنیهایی در این خصوص وجود دارند هرچند که بهخاطر کمبود اطلاعات از محتوای مذاکرات هیچ یک قطعی نیستند. یکی از این گمانهزنیها این است که احتمال دارد طرف غربی بخواهد در مرحله اجرا نیز از ایران نقد امتیاز بگیرد و نسیه امتیاز بدهد. به طور مثال، ممکن است طرف غربی بخواهد ابتدا ایران تمام اقدامات شفافساز مندرج در برنامه اقدام مشترک را انجام دهد، این اقدامات به تایید آژانس بینالمللی انرژی اتمی برسد و سپس ایران بتواند به منابع مالی بلوکه شده خود دست یابد. حتی این احتمال نیز وجود دارد که طرف غربی بخواهد همان دسترسی به منابع مالی بلوکه شده ایران را به صورت تدریجی میسر نموده و عملا بهصورت قطرهچکانی پول ایران را به ایران بازگردانند.
اگر در مذاکرات کارشناسی در برابر اینگونه زیادهخواهیها مقاومت صورت نپذیرد، نمیتوان انتظار داشت که 1+5 در مذاکرات جامع با دست برتر وارد نشده و به محرومسازی ایران از حقوق خود طمع نکند.
اهمیت این مذاکرات کارشناسی تنها از جهت 6 ماهه موضوع توافق نیست که به چشم برهمزدنی به پایان میرسد بلکه از آن روست که در ساختاردهی به رویکردهای آتی و بلندمدت اثر دارد.
شاید اگر در مذاکرات کارشناسی مقاومت در برابر زیادهخواهیها صورت نگیرد، نتوان به مذاکرات جامع نیز چندان دل بست.