به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،در ادبیات ما امامان بعد امام رضا(ع) را «ابن الرضا» میگویند، چرا که ایشان یک محوریت مهم میان اهل بیت(ع) در توسعه جغرافیا و فرهنگ شیعه دارند. امام جواد (ع) اولین امامی است که در خردسالی به امامت رسید و لذا امام رضا (ع) میداند که چنین مسألهای اتفاق میافتد و گرداب عقیدتی رخ میدهد بنابراین احادیثی از ایشان درباره امامت وجود دارد که بی نظیر است.
کسی که خود عهدهدار امامت است، صفات و ویژگیهای امام معصوم را به خوبی در هستی تبیین میکند. در این زمینه از امام رضا (ع) احادیث بسیاری است، از ایوب بن نوح نقل شده که خدمت امام رضا (ع) رسیده و خطاب به امام بیان کرده؛ حالا که دست شما باز است امیدوارم موعود شما باشید و نیازی به شمشیر هم نداشته باشید، با این قدرتی که دارید جهان را پر از عدل و داد میکنید.
ایوب تصور میکرد که امام رضا (ع) همان مهدی موعود است منتها امام میگوید که من این فرد نیستم که شما تصور میکنید امام زمان (عج) چنین ویژگیهایی دارد چرا که تولدش مخفی و مردم در غیبت او به سر میبرند درحالیکه من تولدم مشخص و غیبتی هم ندارم، بنابراین امام رضا (ع) در صدد بود که حقیقت مهدویت را برای مردم مشخص کند و این فرهنگ مهدوی در آن زمان نیز بین مردم بوده و همه منتظر کسی بودند که از خاندان پیامبر (ص) جهان را پر از عدل و داد کند.
*روایاتی مهدوی از امام رضا(ع)
در حدیثی از ریان بن صلت بیان شده که امام رضا (ع) فرمودند امام مهدی (عج) با چشم دیده نمیشود، به مناسبت نبود او فتنههای سخت و خانمانبراندازی وجود دارد که خویشان و همرازان و همسنگران در او سقوط میکند، یعنی امام رضا (ع) نسبت به مهدویت مسائل بسیار حیاتی و مهمی را بیان کرده و از کوچکترین فرصتها برای بیان مباحث مهدوی برای شیعه استفاده کرده است. به طور مثال امام رضا (ع) به شخصی گفت شما در قنوت نماز چه میخوانید؟ و سپس گفت دعایی را برای امام مهدی (عج) بخوانید. ایشان خود دعا کردن برای امام مهدی (عج) را در قنوت نماز تعلیم میدهند تا در بهترین حالات و موقع نیایش نمازها، امام مهدی (عج) را مدنظر قرار دهیم.
//روزی «دعبل بن خزاعی» شاعر معروف اهل بیت (ع) خدمت امام رضا (ع) رسید و قصیدهای را برای امام خواند به بیتی رسید که «ظهور امام زمان حتما اتفاق میافتد/ برکتهای خداوند در زمان ظهور مهدی زیاد است» در این هنگامه امام به شدت به گریه افتاد، سر مبارکش را بالا گرفت و به دعبل گفت روحالقدس این دو بیت را بر زبان تو جاری ساخت. امام به دعبل میگوید امام مهدی (عج) را میشناسی؟ او اظهار بیاطلاعی کرد، امام درباره مهدی موعود (عج) توضیح داد درحالی که ایشان هنوز به دنیا نیامدهاند و امام فرمود که ایشان اگر یک روز از عمر دنیا مانده باشد ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد میکند همینجا امام رضا دوبیت به شعر دعبل اضافه میکند.
مهدویت در طول تاریخ از سوی ائمه برای شیعیان مورد تأکید قرار گرفته و زمان امام رضا (ع) نیز مطرح بوده چرا که وقتی امام رضا ولایت عهدی را پذیرفت عدهای گمان کردند که ایشان جهان را پر از عدل و داد میکند درحالی که بعد از ایشان نیز دو امام بعدی زمینهساز ظهور امامت امام موعود شدند اما به هر حال جایگاه امامت در دوران امامت امام رضا (ع) بسیار متعالی بود.
*اي بادبان نجات!رضا
گويان به درگاهت آمده ام و تشنه ام، تشنه! مرا جرعه اي از سقّاخانهات
بنوشان و در رودخانه اي كه از پشت پنجره فولادِ تو تا آن سوي آسمان جاري
است، زلال كن. مرا پَر و بال كبوترانه اي ببخش تا در طواف گنبد طلايي ات
هفت بار، به نيّتِ هفت پرنده و هفت آسمان بچرخم و با كبوتران بارگاهت رهاتر
از نسيم تا فصلي از ارديبهشت آواز نياز و راز سر دهم.
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده
*نگاهی به زندگانی مادر امام رضا(ع)از
آنجا که مادر بزرگوار امام رضا(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س)، در یک کشور و
فرهنگ دیگری غیر از ممالک اسلامی به دنیا آمده است و تا موقعی که ایشان،
توسط یک کاروان برده فروش به عنوان یک کنیز وارد مدینه نشده بود، اطلاع
چندانی از زندگی او در دسترس نیست، به همین خاطر نام اصلی او که موقع تولد،
توسط پدر و مادرش انتخاب شده است، به طور قطع معلوم نیست، ولی آنچه که در
میان بیشتر تاریخنویسان و محققان در این زمینه مشهور شده است، این است که
اولین نامی که این بانوی بزرگوار، پس از ورود به منزل امام به آن نام
شناخته شده بود، «تکتم» بوده است.
«تکتم»
در کلام عرب، در اصل از معنای پوشیده شدن و مخفی اتخاذ شده است و در عرف
مردم عرب، بیشتر به عنوان یکی از نامهای چاه «زمزم» در مکه مکرمه که در
واقع معجزهای از معجزات حضرت هاجر و فرزندش اسماعیل(ع) محسوب میشود، به
کار رفته است. یکی از لقبهای معرفی که مورخین و محدثین برای آن بانو ذکر
کردهاند، «سمانه» است، سمانه در کلام عرب از «سمین» و «سمینه» به معنای
چاق و فربه آمده است و نام مادر حضرت امام هادی(ع) نیز «سمانه» بوده است.
البته
برخی از محققین، از این لقب، معنای رفعت مقام و بلندی مرتبه انسانیت را
نیز اراده کردهاند، ولی به نظر ما، این معنا با علم لغت عرب چندان
سازگاری ندارد.
بنابراین از این لقب، فهمیده میشود که آن حضرت از لحاظ شکل و شمایل جسمانی، زنی نسبتاً چاق و فربه بوده است.
یکی
دیگر از لقبهای آن بانوی مکرمه که در برخی از منابع مربوطه معرفی شده
«خیزران» است، خیزران، در کلام عرب معنای متعددی دارد همچون، گیاهی نرم که
در بلاد روم میروید، عودی معروف، نی، تیر و پیکان، هر گونه شاخهای که نرم
باشد، گیاهی که دارای شاخههای نرم باشد، درخت و یا گیاهی که راست قامت و
استوار باشد، سکّان کشتی و امثال آن.
موقعی که امام کاظم(ع)
میخواستند آن بانو را به عنوان کنیز خریداری کنند، ایشان به اندازهای
بیمار بودند که گویا آثار بیماری او در اندام و حالات ظاهری او نمایان بوده
است و به همین خاطر هم، صاحب کاروان آن بانو را به خریداران عرضه نمیکرد و
همچنین اطرافیان امام(ره) نیز از خریدن کنیزی مریض و بیمار متعجب شده
بودند.
ولی از این لقب، اگر معنای دوم اراده شود، چنین فهمیده
میشود که این بیماری، پس از گذشت مدتی، دیگر رفع شده بود و آن بانو دیگر
هیچ آثار بیماری در ظاهر حالش پیدا نبود و او بانویی راست قامت و استوار
بود.
همچنین یکی از لقبهای مهم آن بانوی مخدره، که بسیاری از
مورخین و محققین به آن اشاره کردهاند، «شقراء» است، «شقراء» در کلام عرب،
به معنای زن سرخگون آمده است و این لقب، نشان میدهد که رنگ چهره آن بانوی
بزرگوار، سرخگون بوده است، همانگونه که رنگ غالب مردم حوالی اندلس و
شمال آفریقا، سرخ و یا سیاه بوده و هم اکنون هم اینگونه است.
نجمه، اَروی، صَقَر، طاهره، سَلامه، رشیده، مریسیّه، نَوبیّه و سُکَن از دیگر القاب مادر ثامنالحجج(ع) است.
سبک زندگی امام رضا(ع)از
خوش اخلاقى امام سخن بسيار گفته اند. در اين جا به چند نمونه آن توجّه كن و
ببين كه امام در برخورد با مردم به چه نكات ريزى دقّت مى كرده است. همه
اينها براى ما درس (چگونه زيستن) است:
ـ هيچ گاه با سخن خود، ديگران را آزار نداد.
ـ سخن هيچ كسى را قطع نكرد.
ـ به نيازمندان بسيار كمك مى فرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر يك سفره مى نشست و غذا مى خورد.
ـ هميشه چهره اى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خنديد.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور ديگران دراز نمى كرد.
ـ در حضور ديگران هرگز به ديوار تكيه نمى زد.
ـ به عيادت بيماران مى رفت.
ـ در تشييع جنازه ها شركت مى جست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذيرايى مى كرد.
ـ وقتى بر سر سفره اى مى رسيد، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخيزند.
ـ به پاكيزگى بدن، موى سر و پوشاك خود بسيار توجه داشت.
ـ بسيار بردبار و صبور و شكيبا بود.
بصیرت و سازش ناپذيرى در کلام امام (ع)ائمه(ع)
نه فقط خود با دستگاههاى ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه
كردهاند بلكه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نمودهاند، بيش از
پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدركو ديگر كتب هست كه «از سلاطين و
دستگاه ظلمه كنارهگيرى كنيد و به دهان مداحآنها خاك بريزيد، هر كس يك
مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين وچنان مىشود ..» خلاصه
دستور دادهاند كه با آنها به هيچ وجه همكارى نشود وقطع رابطه بشود.
امام خمينى در جاى ديگر اينطور مىفرمايند:ائمه
ما(ع) همه شان كشته شدند براى اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند
اگر چنانچه امامهاى ما در خانههايشان مى نشستند .. محترم بودند، روى
سرشان مىگذاشتند ائمه ما را، لكن مىديدند هر يك از اينها حالا
كهنمىتواند لشركشى كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد زيرزمينى
اينهارا از بين مىبرد، اينها را مىگرفتند حبس مىكردند ..
مرحوم شيخ كلينى از قول يكى از ياران امام رضا(ع) مى نويسد:پس
از آنكه حضرت رضا(ع) به امامت رسيد سخنانى ايراد فرمود كه بر جان وى
ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبى آشكار كردى كه بيم داريم اين
طاغوت(هارون) بر عليه شما اقدامى كند، و حضرت در جواب فرمود:
هر كارى مى تواند انجام دهد ...
يكى ديگر از ياران حضرت مىگويد:به
امام عرض كردم: شما خود را به اين امر (يعنى امامت) شهره ساخته و جاى
پدرنشستهايد، در حالى كه از شمشير هارون خون مى چكد (و دوران اختناق
عجيبى حكم فرماست، شما با چه جراتى چنين مى كنيد؟!) كه آن حضرت با پاسخ
خود به وى فهماند كه اين مسائل و ماموريتهاى ائمه(عليهم السلام) قبلا از
جانب الهى تعيين شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.
امام
هشتم با هشيارى سياسى خويش توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از
امامت حضرت اتفاق افتاد) در دوران نزاع و كشمكش هاى ميان دو برادر (يعنى
امين و مامون) به ارشاد و تعليم و تربيت شيعه ادامه دهد.
و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مامون، با حركتها و موضع گيريهاى دقيق وحكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبى ايفا نمود.
همانطور
كه معروف است مامون در ميان خلفاى بنى عباس از همه داناتر و زيركتربود،
از علوم مختلف آگاهى داشت و تمام اينها را وسيلهاى براى پيشبرد قدرت
شيطانى خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبى وى بود.
وى
با طرحيك نقشه حساب شده، ولايت عهدى حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفى
را دنبال مى نمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و
پيروانشان،مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش و خلفاى جور قبلى و كسب وجهه و
حيثيت براى خويش،تخطئه شيعيان مبنى بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل
مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر
دربارى و توجيه گر دستگاه.
مقام معظم رهبرى ضمن برشمردن و توضيح اهداف فوق فرمودهاند:در
اين حادثه، امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) در برابر يك تجربه تاريخى
عظيمقرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسى كه پيروزى يا ناكامى آن
مىتوانستسرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار
عمل را بدستداشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مامون بود.
مامون
با هوشى سرشار و تدبيرى قوى و فهم و درايتى بىسابقه قدم در ميدانىنهاد
كه اگر پيروز مىشد و اگر مىتوانست آنچنانكه برنامهريزى كرده بود كار
رابه انجام برساند يقينا به هدفى دست مىيافت كه از سال چهل هجرى يعنى از
شهادتعلى بن ابيطالب(ع) هيچيك از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود
نتوانستهبودند به آن دستيابند يعنى مىتوانست درخت تشيع را ريشهكن كند و
جريان معارضىرا كه همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى
فرو رفته بود بكلىنابود سازد.
اما امام هشتم با تدبيرى الهى بر
مامون فائق آمد و او را درميدان نبرد سياسى كه خود به وجود آورده بود بطور
كامل شكست داد و نه فقط تشيعضعيف يا ريشهكن نشد بلكه حتى سال دويست و يك
هجرى يعنى سال ولايتعهدى آن حضرتيكى از پر بركتترين سالهاى تاريخ تشيع شد
و نفس تازهاى در مبارزات علوياندميده شد و اين همه به بركت تدبير الهى
امام هشتم و شيوه حكيمانهاى بود كه آنامام معصوم در اين آزمايش بزرگ از
خويشتن نشان داد.
آرى نمونه هاى هشيارى وتيزبينى آن حضرت در قضاياى
متعددى جلوهگر است مانند ماجراى نماز عيد كه هر چندبا پيشنهاد مامون بود
اما حركت و شيوه حضرت به گونهاى بود كه مامون دستورجلوگيرى از اقامه نماز
را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مامون را درميدان نبردى كه خود به وجود
آورده بود بطور كامل شكست داد.»
مشاهده و دانلود چند کلیپ کوتاه مداحی
هشت کتاب برای پابوسی از امام هشتم
هشت کتاب منتخب که درباره هشتمین امام شیعیان نوشته شده است را به پیشنهاد کتابستان در ادامه میخوانید.
1 غریب قریب/ مهدی قزلی/ نشرامیرکبیر
کتاب حاضر، گزيده هايي از زندگي امام
رضا (ع) است که به نثري ساده و روان گردآوري شده است. اين مجموعه تلاش دارد
با تأمل و دقت در زندگي، شخصيت و سيره معصومين(ع) که متکي بر فرم کوتاهه
نويسي و ساده نويسي درنثر است زمينه آشنايي سريع و صريح با ايشان را فراهم
کند: بعد از شهادت امام موسي کاظم (ع) شرايط پيچيده اي به وجود آمد، عده اي
از شيعيان به خاطر ضبط اموالي که از طرف امام کاظم در دست آن ها بود، منکر
شهادت او و قائل به غيبت شدند. از طرفي حکومت هارون علاوه بر پيگيري جو
اختناق قبلي، به ماجراي غيبت امام کاظم دامن زد تا سلسله امامت را منقطع يا
حداقل مخدوش کند و خود را از آن ناحيه ايمن کند، از اين رو تلاش هاي امام
رضا در دوره آغازين امامت معطوف به حفظ اصل امامت و تبيين شهادت پدر
بزرگوارش و ظلم هارون شد، بعد از مرگ هارون و با درگيري پسرانش امين و
مأمون، بر سر حکومت، فرصت خوبي براي امام به وجود آمد تا به تبليغ معارف
ناب اسلام و تشيع بپردازد.
2 اعترافات غلامان/ حمیدرضا شاه آبادی/ کانون پرورشی فکری کودکان ونوجوانان
كتاب از زبان غلامان جنگي بني عباس و
مامون روايت مي شود .حكايت آوردن امام رضا(ع)از مدينه به مرو است.هر بخش از
نگاه يك غلام روايت مي شود غلامي كه سركرده غلاماني ست كه امام را از
مدينه به مرو مي آورند .همچنين غلام كاتب دارالحكومه،غلامي كه شب و روز در
خواب و بيداري مراقب امام است و ...همه از زاويه ديد خود به روايت ماجرا مي
پردازند به تكميل پازلي كه قرار است به فاجعه اي دردناك منجر شود.
3 ولادت/ سعید تشکری / نشر نیستان
رمان «ولادت» نخستین کتاب از مجموعه
آثاری است که سعید تشکری نویسنده و نمایشنامهنویس صاحب سبک خراسانی آن را
نوشته است. «ولادت» روایت زندگی دوتن از فرزندان امام موسی بن جعفر (ع)
است. نویسنده در این کتاب فرازهایی از زندگی امام رضا (ع) و حضرت معصومه
(س) را نشان میدهد البته این فرازها در ارتباط با شیعیانشان در ایران نشان
داده میشود. تشکری با متنی شاعرانه تلاش کرده است که این دانستن از زندگی
این بزرگان از زبان شیعیان خاص ایشان و همراه با معرفت و صد البته عشق
باشد.
4 بارباران/ سعید تشکری/ نشرنیستان
میان آنچه در تاریخ آمده است و آنچه در
ادبیات داستانی خلق میشود فاصله ای عمیق است. همچنین که بین واقعیت و
شهود پلی میان حقیقت و واقعیت است. بار باران از منظر شهودی به زندگی
گوهرشاد بیگم عروس تیموری پرداخته است.
گوهر شاد بیگم و شاهرخ پس از مرگ تیمور
به سوی سرزمین هرات حرکت میکنند تا جا پای تیمور نور جهانگشای بگذارند و
بخشی از سرزمین او را به نام تیمور پادشاهی کنند. تیمور در راه چین و ماچین
در سودای فتح سرزمین تازه و توبه خویش جان میدهد . تیمور در پندار این که
مسلمانان بسیاری را کشته است و خدای مسلمانان با او قهر کرده است،
میخواهد در کشتاری تازه از کفار بازگشت خود را به سوی خداوند بنا کند، اما
مرگ او این فرصت جهانگشایی را از او میگیرد.
5 آهو مبارک باد/ عبدالرضا رضایی نیا/ نشر نیستان
«آهو مبارک باد» عنوان تازهترین دفتر
شعر عبدالرضا رضایینیا است که در قالب عاشقانههایی برای امام هشتم (ع) و
در شمایل یک دفتر شعر منتشر شده است.
رضایینیا در این دفتر شعر که در 10 فصل
مجزا تقسیم بندی شده است، با چند زاویه دید و سرایش اشعاری چند وجهی سعی
در ایجاد ارتباطی عاطفی میان مخاطب خود و امام هشتم (ع) دارد. دسته اول این
اشعار را میتوان عاشقانههایی نامید که در آن شاعر در مقام استمداد از
مخاطب اشعارش که امام رضا (ع) است؛ طلب شفاعت و گرهگشایی از حاجات معنوی
خود دارد.
6 زندگی سیاسی هشتمین امام: حضرت علیبن موسیالرضا(ع)/ سیدجعفرمرتضی عاملی
"مروری بر گوشههایی از زندگانی و سیره
اخلاقی و عبادی امام رضا(ع) است. در این اثر ابتدا به معرفی اجمالی خاندان
امام رضا(ع) مانند والدین، همسر، فرزندان و القاب آن امام(ع) پرداخته شده
آنگاه الگوی یك زندگی صحیح فردی و اجتماعی و مهارتهای تنظیم ارتباط با خدا
مانند اقامه نماز، انس با قرآن و دعا و نیایش به درگاه خداوند در سیره و
عملكرد امام رضا(ع) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. بیان مهارتهای تنظیم
ارتباط با خود، آداب غذا خوردن و لباس پوشیدن، رعایت بهداشت فردی، نحوه
رفتار و معاشرت با مردم و احترام به حقوق آنان، نوع رفتار با محیط زیست با
استفاده از رهنمودهای آن امام(ع)، سیره سیاسی، اجتماعی و اخلاقی امام
رضا(ع) و بیان كیفیت شهادت ایشان به دست مأمون عباسی از دیگر مندرجات این
كتاب است."
7 عیون
اخبار الرضا/ شیخ صدوق/ مترجمان: سید عبدالحسین رضایی و محمدباقر ساعدی و
با تصحیح محمدباقر بهبودی/ انتشارات کتابفروشی اسلامیه
این کتاب به دوره تاریخی سیاسی زمان
زندگانی امام رضا(ع) پرداخته است. در فهرست این کتاب میتوانید عناوین زیر
را مشاهده کنید: برهان امامت امام رضا، علت تردید (واقفیه) در امامت علی بن
موسی الرضا، مناظرات حضرت، علل احکام و اشیاء، مسایل فضل بن شاذان در علل
شرایع، عللی که مأمون را به مسموم کردن حضرت وادار کرد و ... .
8 در مکتب عالم آل محمد امام علی بن موسی الرضا(ع)/ علی قائمی/ نشر امیری
مولف با تجزیه و تحلیل زندگانی امام علی
بن موسیالرضا(ع) سعی دارد مطالب کتاب را با استناد به منابع متعدد تاریخی
تدوین نماید دوران پیش از امامت، زمامداران عصر امامت، حالات وعبادات،
شرایط سیاسی، مردم و امام، امام در ایران، آغاز توطئهها، و شهادت امام و
آثار آن از جمله مباحث این کتاب هستند.
100 سخن
گرانبها از ثامن الائمّه (علیهم السلام)
1.
مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد : سنتى از
پروردگارش و سنتى از پيامبرش و سنتى از امامش . اما سنت پروردگارش ،
پوشاندن راز خود است ، اما سنت پيغمبرش ، مدارا و نرم رفتارى با
مردم است ، اما سنت امامش صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى
است
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 339)
2. پنهان كننده كار
نيك ( پاداشش ) برابر هفتاد حسنه است و آشكار كنندهكار بد سرافكنده
است ، و پنهان كننده كار بد آمرزيده است
(اصول كافى ، ج 4 ، ص 160)
3. از اخلاق پيامبران ، نظافت و پاكيزگى است
(تحف العقول ، ص 466)
4. امين به تو خيانت نكرده ( و نمىكند ) و ليكن ( تو ) خائن را امين تصورنمودى
(تحف العقول ، ص 466)
5. برادر بزرگتر به منزله پدر است
(تحف العقول ، ص 466)
6. دوست هركس عقل او ، و دشمنش جهل اوست
(تحف العقول ، ص 467)
7. دوستى با مردم ، نيمى از عقل است
(تحف العقول ، ص 467)
8. به درستى كه خداوند ، سر و صدا و تلف كردن مال و پر خواهشى را دوستندارد
(تحف العقول ، ص 467)
9.
عقل شخص مسلمان تمام نيست ، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد :
از اواميد خير باشد ، از بدى او در امان باشند ، خير اندك ديگرى را
بسيار شمارد ، خير بسيار خود را اندك شمارد ، هرچه حاجت از او خواهند
دلتنگ نشود ، در عمر خود از دانشطلبى خسته نشود ، فقر در راه خدايش
از توانگرى محبوبتر باشد ، خوارى در راه خدايش از عزت با دشمنش
محبوبتر باشد ، گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد . سپس فرمود : دهمى
چيست و چيست دهمى ! به او گفته شد : چيست ؟ فرمود : احدى را ننگرد
جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزگارتر است
(تحف العقول ، ص 467)
10. از امام رضا ( ع ) سؤال شد : سفله كيست ؟ فرمود : آن كه چيزى دارد كهاز ( ياد ) خدا بازش دارد
(تحف العقول ، ص 466)
11.
ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است ، و تقوا يك درجه بالاتر از
ايماناست ، و به فرزند آدم چيزى بالاتر از يقين داده نشده است
(تحف العقول ، ص 469)
12. اطعام و ميهمانى كردن براى ازدواج از سنت است
(تحف العقول ، ص 469)
13. پيوند خويشاوندى را برقرار كنيد گرچه با جرعه آبى باشد ، و بهترين پيوندخويشاوندى ، خوددارى از آزار خويشاوندان است
(تحف العقول ، ص 469)
14.
حضرت رضا ( ع ) هميشه به اصحاب خود مىفرمود : بر شما باد به
اسلحهپيامبران ، گفته شد : اسلحه پيامبران چيست ؟ فرمود : دعا
(اصول كافى ، ج 4 ، ص 214)
15.
از نشانههاى دين فهمى ، حلم و علم است ، و خاموشى درى از درهاى
حكمتاست . خاموشى و سكوت ، دوستى آور و راهنماى هر كار خيرى است
(تحف العقول ، ص 469)
16.
زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافيت ده جزء است ، كه نه جزء
آن دركنارهگيرى از مردم ، و يك جزء آن در خاموشى است
(تحف العقول ، ص 470)
17. از امام رضا ( ع ) از حقيقت توكل سؤال شد . فرمود : اين كه جز خدا ازكسى نترسى
(تحف العقول ، ص 469)
18. به راستى كه بدترين مردم كسى است كه يارىاش را ( از مردم ) باز دارد وتنها بخورد و زير دستش را بزند
(تحف العقول ، ص 472)
19. بخيل را آسايشى نيست ، و حسود را خوشى و لذتى نيست ، و زمامدار را وفايى نيست ، و دروغگو را مروت و مردانگى نيست
(تحف العقول ، ص 473)
20. كسى دست كسى را نمىبوسد ، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براىاوست
(تحف العقول ، ص 473)
21.
به خداوند خوشبين باش ، زيرا هركه به خدا خوشبين باشد ، خدا با
گمانخوش او همراه است ، و هركه به رزق و روزى اندك خشنود باشد ،
خداوند به كردار اندك او خشنود باشد ، و هركه به اندك از روزى حلال
خشنود باشد ، بارش سبك و خانوادهاش در نعمت باشد و خداوند او را به
درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دار السلام
بهشت رساند
(تحف العقول ، ص 472)
22. ايمان چهار ركن است : توكل بر خدا ، رضا به قضاى خدا ، تسليم به امرخدا ، واگذاشتن كار به خدا
(تحف العقول ، ص 469)
23.
از امام رضا درباره بهترين بندگان سؤال شد . فرمود : آنان هرگاه
نيكىكنند خوشحال شوند ، و هرگاه بدى كنند آمرزش خواهند ، و هرگاه عطا
شوند شكر گزارند ، و هرگاه بلا بينند صبر كنند ، و هرگاه خشم كنند .
درگذرند
(تحف العقول ، ص 469)
24. كسى كه فقير
مسلمانى را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا براو سلام
كند ، در روز قيامت در حالى خدا را ملاقات نمايد كه بر او خشمگين باشد
(عيون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص 52)
25. از حضرت امام رضا ( ع ) درباره خوشى دنيا سؤال شد . فرمود : وسعت منزلو زيادى دوستان
(بحار الانوار ، ج 76 ، ص 152)
26.
زمانى كه حاكمان دروغ بگويند ، باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد
،دولت ، خوار گردد ، و اگر زكات اموال داده نشود چهار پاپان از بين
روند
(بحار الانوار ، ج 73 ، ص 373)
27. هر كس اندوه و مشكلى را از مؤمنى برطرف نمايد ، خداوند در روز قيامتاندوه را از قلبش برطرف سازد
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 268)
28. بعد از انجام واجبات ، كارى بهتر از ايجاد خوشحالى براى مؤمن ، نزدخداوند بزرگ نيست
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
29.
بر شما باد به ميانهروى در فقر و ثروت ، و نيكى كردن چه كم و چه
زياد ،زيرا خداوند متعال در روز قيامت يك نصفه خرما را چنان بزرگ
نمايد كه مانند كوه احد باشد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
30. به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر رابفشاريد و به هم خشم نگيريد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
31.
بر شما باد راز پوشى در كارهاتان در امور دين و دنيا . روايت شده
كه" افشاگرى كفر است " و روايت شده " كسى كه افشاى اسرار مىكند با
قاتل شريك است " و روايت شده كه " هرچه از دشمن پنهان مىدارى ،
دوست تو هم بر آن آگاهى نيابد "
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
32.
آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پيمانشكنى رهايى يابد ، و
ازچنگال عقوبت رهايى ندارد كسى كه با حيله به ستمگرى مىپردازد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 349)
33. با سلطان و زمامدار با ترس و احتياط همراهى كن ، و با دوست با تواضع ،و با دشمن با احتياط ، و با مردم با روى خوش
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
34. هر كس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد ، خداوند از عمل كم او راضىباشد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
35.
عقل ، عطيه و بخششى است از جانب خدا ، و ادب داشتن ، تحمل يك
مشقتاست ، و هر كس با زحمت ادب را نگهدارد ، قادر بر آن مىشود ، اما
هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده
نمىشود
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 342)
36. به
راستى كسى كه در پى افزايش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود
را اداره كند ، پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 339)
37.
پنج چيز است كه در هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او
نداشته باش : كسى كه در نهادش اعتماد نبينى ، و كسى كه در سرشتش
كرم نيابى ، و كسى كه در خلق و خوىاش استوارى نبينى ، و كسى كه
در نفسش نجابت نيابى ، و) كسى كه از خدايش ترسناك نباشد
(تحف العقول ، ص 470)
38. هرگز دو گروه با هم روبهرو نمىشوند ، مگر اينكه نصرت و پيروزى با گروهىاست كه عفو و بخشش بيشترى داشته باشد
(تحف العقول ، ص 470)
39.
مبادا اعمال نيك و تلاش در عبادت را به اتكاى دوستى آل محمد ( ع )
رهاكنيد ، و مبادا دوستى آل محمد ( ع ) و تسليم براى آنان را به
اتكاى عبادت از دست بدهيد ، زيرا هيچ كدام از ايندو به تنهايى
پذيرفته نمىشود
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
40. عبادت پر روزه داشتن و نماز خواندن نيست ، و همانا عبادت پر انديشهكردن در امر خداست
(تحف العقول ، ص 466)
41. كسى كه نعمت دارد بايد كه بر عيالش در هزينه وسعت بخشد
(تحف العقول ، ص 466)
42. هرچه زيادى است نياز به سخن زيادى هم دارد
(تحف العقول ، ص 466)
43. كمك تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است
(تحف العقول ، ص 470)
44.
به آن حضرت گفته شد : چگونه صبح كردى ؟ فرمود : با عمر كاسته ، و
كردارثبت شده ، و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است ، و ندانيم
با ما چه شود
(تحف العقول ، ص 470)
45. سخاوتمند از طعام مردم بخورد تا از طعامش بخورند ، و بخيل از طعام مردمنخورد تا از طعامش نخورند
(تحف العقول ، ص 470)
46. ما خاندانى باشيم كه وعده خود را وام دانيم چنانچه رسول خدا ( ص )كرد
(تحف العقول ، ص 470)
47. هيچ بنده به حقيقت كمال ايمان نرسد تا سه خصلتش باشد : بينايى در دين ، و اندازهدارى در معيشت ، و صبر بر بلاها
(تحف العقول ، ص 471)
48.
به ابى هاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود : اى داود ما را بر شما به
خاطر رسول خدا ( ص ) حقى است ، و شما را هم بر ما حقى است ، هر كه
حق ما را شناخت رعايت او بايد ، و هر كه حق ما را نشناخت حقى ندارد
(تحف العقول ، ص 471)
49. با نعمتها خوش همسايه باشيد ، كه گريز پايند ، و از مردمى دور نشوند كه باز آيند
(تحف العقول ، ص 472)
50.
ابن سكيت به آن حضرت گفت : امروزه حجت بر مردم چيست ؟ در
پاسخفرمود : همان عقل است كه به وسيله آن شناخته مىشود آن كه
راستگو است از طرف خدا و از او باور مىكند ، و آن كه دروغگو است و او
را دروغ مىشمارد ، ابن سكيت گفت : به خدا اين است پاسخ
(تحف العقول ، ص 473)
51.
هركس آفريدگار را به آفريدههايش تشبيه كند ، مشرك است و هركس
بهخداوند چيزى نسبت دهد كه خدا خود از آن نهى كرده است كافر است
(وسائل الشيعة ، ج 18 ، ص 557)
52. ايمان انجام واجبات و دورى از محرمات است ، ايمان عقيده به دل واقرار به زبان و كردار با اعضاء تن است
(تحف العقول ، ص 444)
53.
ريان از امام رضا عليه السلام پرسيد : نظرتان راجع به قرآن چيست ؟
امامفرمود : قرآن سخن خداست ، فقط از قرآن هدايت بجوييد و سراغ چيز
ديگر نرويد كه گمراه مىشويد
(بحار الانوار ، ج 92 ، ص 117)
54.
امام رضا ( ع ) در ضمن تجليل از قرآن و اعجاز آن فرمودند : قرآن
ريسمانمحكم و بهترين راه به بهشت است ، قرآن انسان را از دوزخ
نجات مىدهد ، قرآن به مرور زمان كهنه نمىشود ، سخنى هميشه تازه
است زيرا براى زمان خاصى تنظيم نشده است ، قرآن راهنماى همه
انسانها و حجت بر آنهاست ، هيچ اشكال و ايرادى به قرآن راه پيدا
نمىكند ، قرآن از جانب خداوند حكيم فرود آمده است
(بحار الانوار ، ج 92 ، ص 14)
55.
سليمان جعفرى از امام رضا ( ع ) پرسيد : نظرتان درباره كار كردن
براىدولت چيست ؟ امام فرمود : اى سليمان هرگونه همكارى با حكومت (
ظالم و غاصب )به منزله كفر به خداست . نگاه كردن به چنين
دولتمردانى گناه كبيره است و آدمى را مستحق دوزخ مىنمايد
(بحار الانوار ، ج 75 ، ص 374)
56.
عبدالسلام هروى مىگويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم مىفرمود : خدا
رحمتكند كسى را كه آرمان ما را زنده كند . گفتم : چگونه اين كار را
بكند ؟ فرمود : آموزشهاى ما را ياد بگيرد و به مردم بياموزد
(وسائل الشيعة ، ج 18 ، ص 102)
57.
هركس از خود حساب بكشد سود مىبرد و هركس از خود غافل شود
زيانمىبيند ، و هركس ( از آيندهاش ) بيم داشته باشد به ايمنى دست
مىيابد ، و هركس از حوادث دنيا عبرت بگيرد بينش پيدا مىكند ، و
هركس بينش پيدا كند مسائل را مىفهمد و هركس مسائل را بفهمد عالم
است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 352)
58. عجب درجاتى
دارد : يكى اين كه كردار بد بنده در نظرش خوش جلوه كند وآن را
خوب بداند و پندارد كار خوبى كرده . يكى اين كه بندهاى به خدا
ايمان آورد و منت بر خدا نهد با اين كه خدا را به او منت است در
اين باره
(تحف العقول ، ص 468)
59. اگر بهشت و جهنمى هم در كار نبود باز لازم بود به خاطر لطف و احسانخداوند مردم مظيع او باشند و نافرمانى نكنند
(بحار الانوار ، ج 71 ، ص 174)
60.
خداوند سه چيز را به سه چيز ديگر مربوط كرده است و به طور
جداگانهنمىپذيرد . نماز را با زكات ذكر كرده است ، هركس نماز بخواند و
زكات ندهد نمازش پذيرفته نيست . نيز شكر خود و شكر از والدين را با
هم ذكر كرده است .
از اين رو هركس از والدين خود قدردانى نكند از
خدا قدردانى نكرده است . نيز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به
ارحام در كنار هم آمده است . بنابراين اگر كسى به خويشاوندانش
رسيدگى و احسان ننمايد ، با تقوا محسوب نمىشود
(عيون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص 258)
61.
از حرص و حسادت بپرهيز كه اين دو ، امتهاى گذشته را نابود كرد ،
وبخيل نباش كه هيچ مؤمن و آزادهاى به آفت بخل مبتلا نمىشود .
بخل مغاير با ايمان است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
62. احسان و اطعام به مردم ، و دادرسى از ستمديده ، و رسيدگى به حاجتمنداناز بالاترين صفات پسنديده است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
63. با مشروب خوار همنشينى و سلام و عليك نكن
(بحار الانوار ، ج 66 ، ص 491)
64. صدقه بده هرچند كم باشد ، زيرا هر كار كوچكى كه صادقانه براى خدا انجامشود بزرگ است
(وسائل الشيعة ، ج 1 ، ص 87)
65. توبه كار به منزله كسى است كه گناهى نكرده است
(بحار الانوار ، ج 6 ، ص 21)
66. بهترين مال آن است كه صرف حفظ آبرو شود
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 352)
67. بهترين تعقل خودشناسى است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 352)
68.
راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مؤمنان
است ،امام بنياد اسلام نامى ( افزون شو ) و فرع برازنده آن است ،
بوسيله امام نماز و زكات و روزه و حج و جهاد درست مىشوند و خراج و
صدقات فراوان مىگردند و حدود و احكام اجراء مىشوند و مرز و نواحى
محفوظ مىماند
(تحف العقول ، ص 462)
69. به خدا
خوش گمان باشيد ، زيرا خداى عزوجل مىفرمايد : من نزد گمان بنده
مؤمن خويشم ، اگر گمان او خوب است ، رفتار من خوب و اگر بد است ،
رفتار من هم بد باشد
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 116)
70.
مرد عابد نباشد ، جز آن كه خويشتن دار باشد ، و چون مردى كه در
بنىاسرائيل خود را به عبادت وامىداشت ، تا پيش از آن ده سال
خاموشى نمىگزيد ، عابد محسوب نمىشد
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 172)
71. تواضع اين است كه به مردم دهى آنچه را مىخواهى به تو دهند
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 189)
72.
عيسى بن مريم صلوات الله عليه به حواريين گفت : اى بنى
اسرائيل ! برآنچه از دنيا از دست شما رفت افسوس مخوريد ، چنانكه اهل
دنيا چون به دنياى خود رسند ، بر دين از دست داده خود افسوس نخورند
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 205)
73.
كسى كه جز به روزى زياد قناعت نكند ، جز عمل بسيار بسش نباشد ، و
هركهروزى اندك كفايتش كند ، عمل كند هم كافيش باشد
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 207)
74.
گاهى ، مردى كه سه سال از عمرش باقى مانده صله رحم مىكند و خدا
عمرشرا 30 سال قرار مىدهد و خدا هرچه خواهد مىكند
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 221)
75.
معمر بن خلاد گويد : به امام رضا ( ع ) عرض كردم : هرگاه پدر و
مادرممذهب حق را نشناسند دعايشان كنم ؟ فرمود : براى آنها دعا كن و
از جانب آنها صدقه بده ، و اگر زنده باشند و مذهب حق را نشناسند با
آنها مدارا كن ، زيرا رسول خدا ( ص ) فرمود : خدا مرا به رحمت
فرستاده نه به بىمهرى و نافرمانى
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 232)
76. هركس به مؤمنى گشايشى دهد ، خدا روز قيامت دلش را گشايش دهد . .
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 286)
77.
خداى عزوجل به يكى از پيغمبران وحى فرمود كه : هرگاه اطاعت شوم
راضىگردم و چون راضى شوم بركت دهم و بركت من بىپايان است ،
هرگاه نافرمانى شوم خشم گيرم و چون خشم گيرم لعنت كنم و لعنت
من تا هفت پشت برسد
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 377)
78. هرگاه مردم به گناهان بىسابقه روى آورند به بلاهاى بىسابقه گرفتارمىشوند
(اصول كافى ، ج 3 ، ص 377)
79. مردم از كسى كه با صراحت و صادقانه با آنها رفتار كند خوششان نمىآيد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
80. عدهاى به دنبال ثروت هستند ولى به آن نمىرسند و عدهاى به آن رسيدهاند ولى قرار نمىگيرند و بيشتر مىطلبند
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 349)
81. وقتى آشكارا حرف حق مىشنويد خشمگين نشويد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
82. حريصانه به دنبال قضاى حاجت حاجتمندان باشيد ، هيچ عملى بعد از واجباتبالاتر از شاد كردن مسلمان نيست
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 347)
83. نادان ، دوستانش را به زحمت مىاندازد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 352)
84. مسلمان اگر شاد يا خشمگين شود از مسير حق منحرف نمىشود ، و اگر بر دشمنمسلط شود بيشتر از حقش مطالبه نمىكند
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 352)
85.
فقط دو گروه راه قناعت پيش مىگيرند : عبادت كنندگانى كه در پى
پاداشآخرتند يا بزرگ منشانى كه تحمل درخواست از مردمان پست را
ندارند
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
86. مرگ ، آفت آمال و آرزوهاست ، و لطف و احسان به مردم تا ابد براىانسان باقى مىماند
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
87. عاقل ، احسان به مردم را غنيمت مىشمارد ، و شخص توانا بايد فرصت راغنيمت شمارد و الا موقعيت از دست مىرود
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
88. خسيس بودن آبروى انسان را از بين مىبرد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
89.
قلب انسان حالت خستگى و نشاط دارد ، وقتى در حال نشاط است مسائل
راخوب مىفهمد و وقتى خسته است كند ذهن مىشود ، بنابراين وقتى نشاط
دارد آنرا به كار بگيريد و وقتى خسته است آن را به حال خود بگذاريد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 357)
90.
هر هدفى را از راه آن تعقيب كنيد . هركس اهدافش را از راه
طبيعىتعقيب كند به لغزش دچار نمىشود و بر فرض كه بلغزد چارهجويى
برايش ممكن است
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 356)
91. بهترين مال آن است كه خرج آبرو و حيثيت انسان شود
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 355)
92.
خود را با كار مداوم خسته نكنيد و براى خود تفريح و تنوع قرار دهيد
ولىاز كارى كه در آن اسراف باشد يا شما را در اجتماع سبك كند پرهيز
كنيد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
93. تواضع و
فروتنى مراتبى دارد ، مرتبهاى از آن اين است كه انسان موقعيتخود
را بشناسد و بيش از آنچه شايستگى آن را دارد از كسى متوقع نباشد و با
مردم به گونهاى معاشرت و رفتار نمايد كه دوست دارد با او آنگونه
رفتار شود و اگر كسى به او بدى نمود در مقابل خوبى كند ، خشم خود را
فرو خورد و گذشت پيشه كند و اهل احسان و نيكى باشد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 355)
94.
بايد لطف و احسان قابل اعتنا باشد . نبايد چيز كم ارزشى را صدقه
دهيم . ( در زمانى كه عموم مردم تمكن نسبى دارند نبايد به خرما
دادن بسنده كرد . )
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 354)
95. كسى كه محاسن و امتيازات زيادى داشته باشد مردم از او تعريف مىكنند ،و به تعريف خود نياز پيدا نمىكند
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 353)
96. هركس به راهنمايى تو اعتنايى نكرد نگران مباش حوادث روزگار او را ادب خواهد كرد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 353)
97. كسى كه در پوشش نصيحت به تو از ديگرى بدگويى مىكند ، به عاقبت بدىگرفتار خواهد شد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 353)
98. هيچ چيزى زيانبارتر از خودپسندى نيست
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 348)
99. برنامه آموزش دين داشته باشيد در غير اين صورت باديه نشين و نادانمحسوب مىشويد
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 346)
100. از فقر انديشه مكن كه خسيس خواهى شد ، و در فكر عمر دراز مباش كه باعث حرص به ماديات است .