درباره این مجموعه و نقشتان توضیح بدهید.
من در سریال سرزمین کهن نقش فردی به نام ناصر قصاب را بازی میکنم که شخصیتی کاملا منفی است. این فرد به مرور زمان دچار تغییر و تحول شخصیتی میشود و گرایش مثبت پیدا میکند. به نظرم مهمترین ویژگی این نقش را باید در متفاوت بودن و تازگی آن دانست.
این تغییر از چه مقطع زمانی آغاز میشود؟
تغییرات رفتاری ناصر را میتوان از آغاز مرحله دوم داستان سرزمین کهن مشاهده کرد، چون این سریال سه مرحله دارد.
این نقش تا چه میزان در روند داستان پیشبرنده است و به رویدادهای آن جهت میدهد؟
به هر حال این نقش یکی از شخصیتهای اصلی قصه است که گاهی در روی دادن برخی موقعیتها تاثیرگذار است و گاهی هم تاثیرگذاری چندانی ندارد. درواقع حضور او در قصه براساس یکسری کنش و واکنش متقابل و در ارتباط با دیگر شخصیتهای مجموعه شکل میگیرد.
سابقه بازیتان در سریالهای تاریخی نشان میدهد به این ژانر نگاه و توجه خاصی دارید. علتش چیست؟
من شخصا علاقه زیادی به تاریخ کشورم دارم. به همین علت همیشه سعی میکنم کارهایی انتخاب و در آنها بازی کنم که رنگ و بویی از تاریخ داشته باشند. این انتخابها معمولا مفیدتر هستند.
از چه نظر؟
تصور من این است که بیننده با نقشهای تاریخی همذاتپنداری بیشتری دارد و نقشهای اینچنینی در ذهن او ماندگارتر از سایر نقشها خواهید بود. وگرنه در کشور ما در هر دورهای سریالهای زیادی ساخته میشود که ممکن است اسم آنها هم گاهی در خاطر مردم نمانده باشد.
پیش از این هم بازی شما را در نقشهایی منفی شاهد بودهایم. فکر نمیکنید حضور مستمر در نقشهای منفی میتواند در نگرش مخاطبان تاثیرگذار باشد.
نه اینطور نیست. خوشبختانه مردم ما بدرستی خوب را از بد تشخیص میدهند و درک بالایی از هنر دارند و میدانند یک بازیگر میتواند و اساسا باید در نقشهای مختلفی ظاهر شود. بیننده این مسائل را بخوبی میفهمد.
برای بازی در این سریال به چه معیارهایی توجه داشتید؟
در مرحله اول نقش برایم اهمیت زیادی داشت و به نظرم رسید جای کار زیاد دارد. سریال هم تاریخی است و ژانر مورد علاقه من هم همین است. سرزمین کهن به مقطع خاصی از تاریخ معاصر کشور اشاره دارد و به نظرم اطلاعاتی را که لازم است هر ایرانی از این برهه زمانی بداند، مطرح میکند و به آن میپردازد.
آیا برای بازی در سرزمین کهن به مرور بعضی آثار و اسناد و کتب تاریخی نیاز داشتید؟
نه، زیرا همه معیارهایی که نیاز بود یک بازیگر برای اجرای درست نقش خود بداند در فیلمنامه گنجانده شده بود. در ضمن نویسنده کار آقای طالبزاده خودشان نقشها را بر پایه تحقیق و پژوهش نوشتهاند و چون متن زاییده ذهن ایشان است، قطعا خودشان بهترین فرد برای اعمال این جزئیات در کار هستند. همچنین حضور آقای تبریزی در مقام کارگردان خیال بازیگر را راحت میکند، چراکه ایشان اشراف و تسلط زیادی بر کار دارند و با توصیههایشان بازیگر را به مسیر درست هدایت میکنند.
با توجه به اینکه ساخت آثار «الف ویژه» دارای روندی طولانی است آیا قصه اصلی و فیلمنامهای را که ابتدا خواندید دچار تغییر شد؟
نه، نکته جالب این است که هیچ چیز در متن تغییر نکرد و آقای تبریزی هم خودشان تاکید داشتند بر اساس فیلمنامه کار را پیش ببرند. در مواردی هم که تغییری بسیار جزئی قرار بود در متن کار ایجاد شود که به نظر میرسید ضرورت دارد، ایشان با نویسنده مساله را در میان میگذاشتند و در نهایت تعامل فکری این دو نفر اجرا میشد. اساسا یکی از ویژگیهای مثبت آقای تبریزی این است که به متن و فیلمنامه احترام میگذارند و به نظرم باید این ویژگی در همه کارگردانها هم تقویت شود. گاهی پیش میآید سر یک کار حاضر میشوی، متنی را میخوانی و نقش را انتخاب میکنی، اما در روند تولید و در نهایت با دیدن خروجی کار میبینی، اساسا کار دیگری ساخته شده است که با نگاه اولیهات همخوان نیست، اما آقای تبریزی کارگردانی فهیم، آگاه و توانمند است که در کارهایشان این اتفاقات پیش نمیآید.
آیا در سریال سرزمین کهن و با توجه به روایت شدن قصهاش در سه مرحله به همه شخصیتها بدرستی پرداخته شده است، به گونهای که مخاطب ذهنیت و شمایی کلی از هریک داشته باشد.
بله، قطعا قصه سرزمین کهن ویژگیهای خاص و تاثیرگذاری داشته است که توانسته این بازیگران را کنار هم قرار دهد و ترکیب فعلی را ایجاد کند. در غیر این صورت خود بازیگران حاضر به بازی در این سریال نمیشدند. به نظرم در بعضی کارها نیاز است کارگردان به سراغ بازیگران چهره برود تا بتواند از اجرای درست یک نقش خیالش راحت باشد. این بازیگران معمولا بسته به توانمندی خودشان نقش را به همان شکلی ایفا میکنند که باید.
به دلیل روند تولید طولانی سریالهای تاریخی متاسفانه در مواردی حفظ راکوردهای حسی و عاطفی میتواند بازیگران را با مشکل مواجه کند و یکدستی کار را از بین ببرد. نظر شما در این ارتباط چیست؟
من هم با شما کاملا موافقم. متاسفانه پروسه طولانی مدت تولید این سریالها کار را برای همه عوامل بویژه بازیگران سخت میکند و میتواند به نتیجه نهایی کار هم آسیب بزند. معمولا روند باورپذیری نقش به این شکل است که بعد از چند جلسه بازی، بازیگر در یک نقش جا میافتد و گویی بازیگر خود کاراکتر میشود، اما در کارهای «الف ویژه» که تولیدشان زمانبر است معمولا وقفههایی ایجاد میشود که راکوردهای حسی بازیگر را به هم میریزد. ممکن است فیزیک او در چند سال زمان تولید چنین مجموعههایی تغییر کند. برای مثال ممکن است برای بازی در یک نقش نیاز باشد من وزنم را کم کنم. بعد از این وقفهها دوباره به شرایط اولیه برگردم و حالا دوباره اگر از من بخواهند ظرف مدت کوتاهی به وزن ایدهآل نقشم برسم، این برگشت برایم سخت باشد. مهمتر از همه این که روند طولانی مدت ساخت یک سریال ذهن بازیگر را هم از کاراکتر دور میکند. البته این مشکلات را هم میتوان به شیوههایی حل کرد. برای مثال بازیگران با دیدن بعضی سکانسها، از طریق مشورت با کارگردان و شنیدن توضیحات دستیارانش میتوانند دوباره به همان فرم اولیه اجرایشان برسند یا دستکم نزدیک شوند.