در ديار پارس مردي بود فقير که خوراکي جز نان و پياز نداشت. رهگذري او را گفت: روزي تو در خانه ثروتمندان است و او را به دزدي تشويق کرد. مرد فقير به خانه ثروتمندي دستبرد زد. خادمان خانه او را گرفتند کتک زدند و دستش را شکستند. مرد نالان به خانه برگشت و با خود گفت: تاکنون غذا نداشتم اما اکنون دست و غذا ندارم.
بوستان سعدي
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید