خانم پوپوا بدلیل جسارتی که در سفر به سوریه و تهیه گزارشهای واقعبینانه و متفاوت با رسانههای غربی از سوی ولادیمیر پوتین مفتخر به دریافت مدال شجاعت شد.
اوضاع سوریه با دیگر کشورهای درگیر در انقلابهای عربی متفاوت بود
مشرق: لطفا از تجربه سفر خود به سوریه برای ما بگویید.
پوپوا: زمانی به سوریه رفتم که بحران این کشور تازه شروع شده بود. البته در آن زمان جنگ در سوریه وجود نداشت. در روزهای اول ورودم به سوریه انتظار داشتم اخبار را در این کشور همانگونه که در کشورهای دیگر عربی که دچار انقلاب شده بودند تجربه کرده بودم، دنبال کنم ولی بعد از مدتی متوجه شدم که اوضاع در سوریه متفاوت است.
مشرق: مگر شما تجربه حضور در کشورهایی که دچار انقلاب شده بود را هم داشتید؟
پوپوا: من در کشورهای متعدد منطقه در زمان انقلاب های عربی کار میکردم و انتظار داشتم که چیز مشابهی را در سوریه ببینم. بعد از دوهفته حضور در سوریه احساس کردم که اتفاقات عجیبی در سوریه در حال رخ دادن است. جنگ رسانهای تمام عیار یک طرفهای که تصاویری را از سوریه مخابره میکرد که متعلق به سوریه نبود و یا متعلق به سوریه بودند ولی دستکاری شده بودند.
تصمیم گرفتم آن چیزی را که می بینم در گزارشهای خبری خودم استفاده کنم، صلح، امنیت و ثبات.
من توانستم به تعدادی از دانشجویانی که به خیابان میرفتند و این تجمعهای اعتراضی را اجرا می کردند را صحبت کنم و آنها می گفتند که بسیار سخت است که مردم را به خیابان بیاوریم و آنها از دریافت پول در ازای تولید فیلمهایی 5 تا 10 دقیقهای برای نشان دادن اعتراض ها به دولت سوریه میگفتند.
به پلیس دستور داده شده بود به مردم شلیک نکنند/اولین قربانیان نیروهای پلیس سوریه بودند
مشرق: از حضور خودتان در زمان درگیریهای نظامی در این کشور بگویید.
پوپوا: بحران جدی در سوریه از فوریه 2012 آغاز شد. من مطالب زیادی از اینکه پلیس در حمص مردم بیگناه را کشته است خوانده بودم ولی از طرف دیگر اطلاع داشتم که به پلیس دستور داده شده بود که به مردم شلیک نکنند. در ماه اول درگیری ها بیشتر کشتهشدهها از مردم بیگناه بودند ولی این مردم بیگناه نیروهای پلیس سوریه بودند و بعد از ماه اول درگیریها شدیدتر شد و برای مثال در حماء باشگاه افسران پلیس توسط گروههای تبهکار به صورت کامل سوخت و بسیاری از نیروهای پلیس سوریه در این آتش سوزی کشته شدند. به خاطر این اتفاق بود که ارتش سوریه وارد شهر شد و امنیت شهر را در اختیار گرفت و این اولین چیزی بود که از یک جنگ واقعی در سوریه مشاهده کردم.
طی مدت بحران در سوریه من مکرر به سوریه می رفتم و ناگهان به خودم آمدم و دیدم که تبدیل به خبرنگار جنگی شده ام.
مشرق: در رسانه ها گفته میشود که ارتش سوریه و سربازن سوری بیرحمانه مردم را میکشند. آیا شما چنین برداشتی داشتید و شاهد این کشتارها بودید؟
پوپوا: تیم ما اولین تیم رسانهای بود که با ارتش سوریه در مناطق جنگی همراه شد و از عملیاتهای ارتش سوریه فیلمبرداری میکرد. اخبار دروغی از سوریه مخابره میشد که ارتش سوریه مردم بیگناه را میکشد ولی این اخبار هیچ مستنداتی نداشت و تصویری از این کشتار وجود نداشت. برای همین ما درخواست کردیم تا بتوانیم همراه ارتش در عملیاتها شرکت کنیم تا بتوانیم که واقعیت را با چشمان خود ببینیم.
مشرق: علاوه بر پوشش خبری شما مستندی را هم درباره سوریه ساخته اید. انگیزه شما از ساخت این مستند چه بود؟
پوپوا: گزارشهایی که ما از مناطق جنگی تهیه میکردیم باعث معروف شدن من و گروهم شد و این گزاشها در سوریه دست به دست میگشت و همین موضوع باعث شد که یکی از سربازان ارتش سوریه در حلب توسط گروههای تروریست شناسایی شود. این سرباز توسط این گروهها ربوده شد. او را شکنجه کردند و سپس سر از بدنش جدا کردند و بعد فیلمهای شکنجه او را منتشر کردند و خانواده او را بسیار پریشان کرد. من احساس کردم که من در کشته شدن او مقصر هستم و به فکر افتادم تا کاری کنم که بتوانم به احترام او انجام دهم. تولید مستند سوریه به ذهنم خطور کرد. مستندی که واقعیتهای سوریه را بیان میکرد و من اینگونه میتوانستم احساسات خود را در قبال این سرباز کشته شده و مردم سوریه منتقل کنم. در این مستند من قصد نداشتم که به عنوان یک گزارشگر این مستند را هدایت کنم بلکه قصد داشتم مردم خود واقعیتهای سوریه را بیان کنند.
جنگ رسانهای الجزیره، رویترز و سیانان در آغاز بحران سوریه و آمادهسازی برای حمله نظامی
مشرق: شما از جنگ رسانهای در سوریه صحبت کردید لطفا در این خصوص بیشتر توضیح دهید.
پوپوا: کشورهای خارجی تلاش کردند تا نشان دهند که اتفاقاتی که در کشورهای عربی منطقه افتاده است در سوریه هم در حال وقوع است و برای من خیلی جالب بود که از مسکو با من تماس میگرفتند و میگفتند که مراقب باش در فلان میدان شهر دمشق تظاهرات است و تانکهای دولت سوریه به مردم شلیک میکنند و من در پاسخ میگفتم که من در همان میدانی که شما میگویید ایستادهام و مردم در حال عبور و مرور هستند و هیچ اتفاقی نمیافتد. آنها میگفتند که تو چه میگویی؟ اینها خبرهای رویترز و الجزیره و سی ان ان است و اینها رسانههای معتبری هستند و من در پاسخ میگفتم که من در همان نقطه حضور دارم و چیزی نمیبینم و آنها این گزارشها را از خارج از سوریه گزارش میدهند.
علت استفاده غرب از جنگ رسانهای در ابتدا این بود که بتوانند افکار عمومی را در خارج از سوریه آماده کنند برای یک تهاجم نظامی. در این روش آنها از کلید واژههای مشخصی مانند دیکتاتور، کشتن مردم بی گناه و تروریسم استفاده میکردند. این واژه ها در کنار چندین کلیدواژه دیگر در تمام گزارشها استفاده می شد و مخاطب باورش می شد که این اتفاقات در حال رخ دادن است. زمانی اعلام میشد تظاهرات چند هزار نفری در مقابل مسجدی در شهری در سوریه شکل گرفته در صورتی که ده یا بیست نفر بعد از نماز از مسجد خارج شده بودند و در حال صحبت با هم بودند. و حتی تصاویری از تظاهرات بحرین را به عنوان اعتراض مردمی در سوریه نشان میدادند و مردم کشورهای دنیا که اطلاع زیادی از این کشورها ندارند باور می کردند که این گزارشها راست است.
حتی دوستان من در مسکو هم گزارشهای من رو باور نمیکردند و خیلی برای من سخت بود که متقاعدشان کنم که یک جنگ رسانهای یک طرفه در حال وقوع است.
بسیاری از مردم سوریه نمیدانند نمایندگان مخالفان در ژنو2 تا کنون کجا بودهاند
مشرق: با توجه به حضور متعدد و طولانی شما در سوریه و صحبت با مردم و مقامات در این کشور به نظر شما آیا مردم در سوریه به مخالفان اعتقادی دارند؟
پوپوا: فکر می کنم که در حال حاضر هیچ امید و اعتقادی به مخالفان وجود نداشته باشد. البته ما باید ابتدا مخالفان را تعریف کنیم و نمیشود درباره مخالفان در کل صحبت کرد. برای مثال گروهها و افرادی که در مذاکرات ژنو 2 حضور داشتند مخالفان خارجنشین هستند بسیاری از مردم سوریه حتی اگر آنها را در خیابان ببینند نمیشناسند و نمیدانند آنها تا قبل از این کجا بودهاند.
بشار الجعفری نماینده سوریه در سازمان ملل
گروه دیگری از مخالفین در سوریه هستند که معروف تر هستند و مخالفین سیاسی محسوب می شوندو زمانی که انتخابات پارلمانی بود از طریق انتخابات توانستند کرسی هایی را در مجلس از آن خود کنند.
در پاسخ به سوال شما باید بگویم که قبلا عده ای طرفدار مخالفین بودند و عده ای هم در وسط در انتظار این بودند که ببینند چه اتفاقی می افتد و موضعی نداشتند ولی در حال حاضر دیگر موضع خاکستری وجود ندارد و یا طرفدار نظام سوریه هستند و یا مخالف آن.
البته اکثریت در حال حاضر طرفدار بشار اسد هستند و آخرین باری که من در سوریه بودم خیلی از مردمی که از مخالفین طرفداری میکردند میگفتند که اگر قرار است که ما در محاصره جبهه النصره و گروههای تروریستی باشیم ترجیح میدهیم با دولت باشیم نه با این گروهها.
من با یکی تاجران آشنا هستم که از گروههای مخالف و مبارزان در حلب حمایت مالی میکرد، اما حتی همین فرد هم زمانی که دیگر از گروههای مخالف حمایت نکرد، او را ربودند. خانوادهاش مجبور شدند مبلغ بسیار گزافی را برای آزادی او بپردازند و همان روزی که به خانه برگشت موضعش را تغییر داد و حامی دولت شد و از ارتش درخواست کرد تا در مقابل شورشیان از او حمایت کند. مواضع مختلفی درباره سوریه وجود دارد و هر کس موضع خاص خود را دارد، اما به نظر من در حال حاضر اکثر مردم سوریه از وجود جنگ رسانهای خبر دارند و همچنین میدانند که واقعاً چه اتفاقی دارد میافتد، چون در درون این شرایط زندگی میکنند. مردم این کشور را نمیتوان فریب داد، چون خودشان میتوانند به خیابانها بروند و ببینند چه اتفاقی دارد میافتد.
عربستان علنا از مخالفان حمایت مالی میکند
مشرق: مخالفان خارجی در سوریه از تروریسم، کشتار، ارعاب و حتی سر بریدن افراد به عنوان اهرمی علیه دولت سوریه و بشار اسد استفاده میکنند. تعریف شما از تروریسم در سوریه چیست؟ کدام گروهها را تروریست میدانید و این افراد توسط چه کسانی حمایت مالی میشوند؟
پوپوا: بسیار ساده است. افرادی که بدون حکم و دادرسی مردم را سر میبرند، دارند مرتکب جنایت جنگی میشوند. گروههای به اصطلاح مخالف در سوریه به دستههای مختلف تروریست، گروههای کوچک تبهکار، و گروههای شورشی تقسیم میشوند. دهها گروه وجود دارد و نمیتوانید تعداد آنها را محاسبه کنید. ممکن است یک گروه شما را برباید و بعد به یک گروه دیگر بفروشد و بعد گروه دیگری شما را بخرد.
درباره حمایت مالی هم همهکس میداند و حتی علناً هم میگویند که عربستان سعودی از شورشیان حمایت مالی میکند. مقامات این کشور دیگر علنی اعلام میکنند که حدود 100 میلیون دلار به مخالفان خارجی کمک کردهاند تا این مبلغ بین مخالفان و گروههای تبهکار تقسیم شود. این واقعیت بر هیچکس پوشیده نیست و اسناد و مدارک زیادی وجود دارد که آن را اثبات میکند. دولت سوریه هم این مدارک را تسلیم سازمان ملل کرده و خواستار تحقیق در اینباره شده، بنابراین این را نمیتوان تبلیغات و جنگ رسانهای دانست. این یک واقعیت است که سربازان خارجی در سوریه میجنگند و حتی خود ما هم با آنها ملاقات و مصاحبه کردهایم. یکی از این افراد اهل لیبی بود و فرد دیگری اهل تونس. هر دو گفتند که برای «جهاد» به سوریه آمدهاند و حقوق میگیرند و درآمدشان هم از عربستان سعودی میآید.
یکی از خبرنگاران سوری هم که ربوده شده بود، توضیح داد که مذاکرات بین دولت و شورشیان هم تحت تسلط عربستان سعودی بوده و این کشور موضع شورشیان را تعیین میکرده است. وقتی این همه گروههای مختلف درگیر هستند، نباید آن را جنگ داخلی خواند.
مشرق: همانطور که شما هم گفتید، مسئله با جنگ دروغین رسانهای آغاز شد که گفتند در سوریه درگیری وجود دارد. بعد شروع به حمایت مالی و وارد کردن سربازان خارجی به سوریه کردند تا این کشور را بیثبات کنند. اما دلیل اهمیت سوریه برای غرب چیست؟ چرا میخواهند در این کشور انقلاب دروغین به راه بیندازند؟
اما اینکه چرا سوریه مهم است، من خودم هم از همان ابتدا که به این کشور رفتم همین سؤال را پرسیدم. در این کشور اگر چه مذاهب مختلفی وجود دارد، اما هیچکس به مذهب فرد دیگر تعرضی نمیکرد. مسلمانها با مسیحیان به یک کافه میرفتند و با هم صحبت میکردند و قدم میزدند و هیچ مشکلی نداشتند. حتی یهودیان هم در دمشق زندگی میکردند و منطقه خاص خود را داشتند و هیچکس کاری به کارشان نداشت و آنها هم با بقیه مذاهب دوست بودند.
یکی از دلایل اهمیت سوریه خط لولهای بود که قطر میخواست به ترکیه بکشد. سوریه بر خلاف میل آمریکا با ایران و با حزبالله متحد است. نکات زیادی درباره سوریه هست که غرب را آزار میدهد و بنابراین تصمیم گرفتند که این کشور را نابود کنند. رئیسجمهور این کشور در مصاحبه با من گفت این اولن باری نیست که در این جهت تلاش میکنند، بلکه صرفاً جدیدترین تلاش آنها است. ابتدا قطر از راه اقتصادی با سوریه گفتگو کرد و گفت که شما این کارها را بکنید و ما این کارها را میکنیم و بعد شما را به حال خود رها میکنیم. اما سوریه چنین کشوری نیست و مقابل قطر ایستاد و حاضر نشد خود را بفروشد، از کشورهای دیگر پول بگیرد و یا به نفع آنها خط لوله احداث کند. به همین دلیل هم باید هزینه مقاوت خود را میپرداخت.
رهبری به سادگی و بیآلایشی و تیزهوشی بشار اسد ندیدهام/ بشار اسد از قبل میدانست بحران در راه است
مشرق: گفتید که با بشار اسد مصاحبه کردهاید. شخصیت او را چگونه ارزیابی میکنید؟
پوپوا: من تا به حال رهبری را ندیدهام که تا این اندازه ساده و بیآلایش باشد. اسد بسیار باهوش، خردمند و آرام است. من چند بار با تو دیدار کردم. هر بار بسیار آرام بود، اما غافل نبود. آرامشش به این خاطر بود که شرایط کلی را تحت نظر داشت. تنها به یک بخش ماجرا مثل جنگ یا درگیری نگاه نمیکرد، بلکه از گذشته خبر داشت و میدانست این بحران در راه است. حتی همان ابتدا هم گفته بود که این مسئله با یک یا دو سال خاتمه پیدا نمیکند، بلکه مدت زیادی طول خواهد کشید. درباره اروپا و جهان عرب اطلاعات بسیار کاملی دارد و به نوعی پل بین این دو بخش دنیا محسوب میشود. بنابراین همه جوانب را در نظر میگیرد و دید استراتژیک دارد.
مشرق: به نظر شما آیا تا انتها برای سوریه مبارزه خواهد کرد؟
پوپوا: بله. خود او گفت که هرگز سوریه را ترک نخواهد کرد. و نکتهای که برای من جالب بود اینکه وقتی سؤالات را از او میپرسیدم، و حتی زمانی که برخی از سؤالاتم را در حین مصاحبه تغییر دادم، باز هم به همه سؤالاتم جواب مستقیم داد و مثل مقامات اروپایی نبود که به دنبال فرار از برخی سؤالات باشد.
حتی وقتی به او گفتم که از همان ابتدا جنگ رسانهای را باخته است، وی گفت بله ما در جنگ رسانهای شکست خوردیم. اما وقتی با تعجب پرسیدم، واقعاً؟ جواب داد بله، اما در واقعیت پیروز خواهیم شد، چون جنگ رسانهای صرفاً یک حباب است، در حالی که واقعیت است که باقی میماند و مردم واقعیتهای سوریه را خواهند دید.
مشرق: به عنوان کسی که در صحنه جنگ سوریه و در مناطق جنگی این کشور حضور داشته آیا ترس وجود شما را نگرفت؟
پوپوا: از وضعیت سوریه نترسیدم، چون به نظرم نمیآمد واقعی باشد. گویی در سینما بودم و یک فیلم را تماشا میکردم. اما وقتی میبینید گلوله در اطرافتان شلیک میشود و مردم کشته میشوند و همه جا را خون گرفته، آن وقت است که به خودتان میآیید و میفهمید که یک جنگ واقعی در جریان است. از نظر احساساتی بسیار دشوار است. اما سختترین چیز این است که افرادی را از دست بدهید که میشناسید و دوستشان دارید. برخی از این افراد را که حتی «برادر» صدایشان میکردیم، چون بیشتر وقتمان را با هم سپری میکردیم، جلوی چشممان کشته شدند. این سختترین بخش از کار ما بود و خیلی سخت است که آن را فراموش کنیم.
همه آنچه در سوریه دیدیم دلخراش بود، اما به نظر من این سفر ارزشش را داشت. چون حتی در هنگام حمله شیمیایی، توانستیم به منطقه برویم.
هر روزی که در سوریه بودم احساس میکردم این وظیفه من است که اینجا باشم و این نبود که شانسی اینجا باشم، بلکه تقدیر من این بوده که اینجا باشم و این بحران و جنگ را تجربه کنم و به چشم خود ببینم. و حالا حرفهای پدربزرگم را که در جنگ جهانی جنگیده بود و میگفت ای کاش هیچ جنگی در دنیا شکل نمیگرفت را بهتر میفهمم. تا قبل از اینکه به سوریه بیایم، هیچ وقت این حرف را نمیفهمیدم. زمانی که از سوریه برگشتم پیش پدربزرگم رفتم و به او گفتم: جنگ چیز وحشتناکی است. هر جای دنیا که باشد.
مشرق: بهترین و بدترین لحظه حضور خود در سوریه را برای ما توضیح دهید.
پوپوا: یکی از لحظههایی که همیشه در ذهن من خواهد ماند، زمانی است که «امیر» یکی از سربازان ارتش سوریه ربوده شد. آدمرباها تماس گرفتند و در ازای آزادی او پول مطالبه کردند. ما هم شروع کردیم به جمعآوری پول برای آزادی او. فردای آن روز دوستان امیر تماس گرفتند و خبر دادند که او را پیدا کردهاند و ما از خوشحالی فریاد میزدیم: امیر پیدا شده! دوست امیر به ما گفت: مثل اینکه منظور من را متوجه نشدهاید، بدن امیر را پیدا کردهایم. این دو لحظه شاید بهترین و بدترین لحظههای حضور من در سوریه بود. بعد از شنیدن این خبر، مدتی یک گوشه نشستم و گریه کردم.
یکی از خاطرات خوب دیگر من قطعی شدن مصاحبهام با بشار اسد بود، که یکی از اهداف اصلی من در سفر به سوریه بود. وزیر اطلاعرسانی سوریه در آن زمان وقتی از نیت و تلاش من برای مصاحبه با بشار اسد باخبر شد، به من خندید و گفت اگر واقعاً به دنبال مصاحبه با بشار اسد هستی، بهتر است به کشورت برگردی، چون موفق به این کار نخواهی شد. من جواب دادم: خواهیم دید که آیا موفق میشوم یا نه. من در نهایت موفق به مصاحبه با بشار اسد شدم و فردای آن روز هم، وزیر اطلاعرسانی سوریه به عنوان سفیر این کشور به ایران اعزام شد.
حضور من در سوریه و علاقه من به بازگشت به این کشور هیچ ارتباطی به ولع یک خبرنگار برای گرفتن اخبار جدید و تجربه یک فضای هیجانانگیز نیست. بلکه زمانی که من میبینم خبرنگار سیانان و الجزیره چگونه یک واقعیت را کتمان میکنند و دروغ میگویند، انگیزه ای در من ایجاد میشود که بخواهم از حقیقتی که وجود دارد دفاع و در این راه مقاومت کنم.
هدف من از رفتن به سوریه شرکت در جنگ رسانهای بود
مشرق: تصاویری از شما در کنار رئیسجمهور روسیه منتشر شده است. لطفاً درباره دیدار خود با ولادیمیر پوتین هم برایمان توضیح بدهید.
پوپوا: در زمان حضورم در سوریه، توانستم چند گزارش خوب تهیه کنم. یکی از آنها زمانی بود که موفق شدیم به یکی از محلهایی برویم که در آنها کشتار جمعی صورت گرفته بود. جایی که نیروهای سازمان ملل به ما اجازه ورود به آن و تهیه گزارش را نمیدادند. اما توانستیم به آن محل برویم. گزارشمان هم منتشر شد و فردای انتشار آن گزارش، لاوروف، وزیر خارجه روسیه در یک مصاحبه تلویزیونی، اعلام کرد که این گزارش را دیده و میداند که یک خبرنگار روس در سوریه حضور دارد و گزارشهایی که ارسال میکند، مغایرت دارد با گزارشها و خبرهایی که در رسانههای غربی منتشر میشود. چندین گزارش این چنینی باعث شد تا از مسکو با من تماس بگیرند و بگویند نامزد دریافت مدال شجاعت شدهام. که در نهایت هم موفق به دریافت این نشان شدم.
البته من نه برای مشهور شدن و نه برای دریافت مدال به سوریه نرفتم. هدف اصلی من در سوریه مبارزه در یک نبرد رسانهای بود. به خصوص زمانی که متوجه شدم کاری از دستم برمیآید و میتوانم واقعیت را به گوش مردم برسانم.
مشرق: به نظر شما آیا خبرنگارها و رسانههایی که در مقابل رسانههای جمعی ثروتمند و بانفوذ غربی فعالیت میکنند، میتوانند تغییری در جهان ایجاد کنند؟
پوپوا: رمز موفقیت، مبارزه و گفتن حقیقت است. اگر بخواهم حقیقت را به شما بگویم، من هیچ وقت فکر نمیکردم بتوانم تغییری ایجاد کنم و کاری از دستم بربیاید. مستندی که ساختم، هدفش تغییر در چیزی نبود و تنها واکنشی بود به احساساتم، و تلاشی برای رها شدن از دردی که در وجودم ایجاد شده بود. زمانی که پس از پایان مأموریتم به مسکو برگشتم، به آنها گفتم که قصد دارم مستندی درباره سوریه بسازم. آنها مانع این کار من میشدند و میگفتند تو وظیفه خود را انجام دادهای، بهتر است بروی و استراحت کنی. ولی وقتی اصرار کردم و این کار انجام شد، تأثیرش در مردم سراسر جهان خود من را هم شگفتزده کرد. حداقل کاری که این مستند کرد این بود که مخاطبینش به این نتیجه رسیدند که دیدگاهی به جز دیدگاه رسانههای غربی هم به این مسئله وجود دارد.
البته در رسانههای غربی هم خبرنگارانی هستند که پس از اطلاع از واقعیت در سوریه، تلاش کردند اخبار واقعی را منتشر کنند، اما رسانههای آنها با انتشار اخبار واقعی مخالفت کردند. همین باعث شد تا بسیاری از خبرنگاران رسانههای غربی نظیر سیانان استعفا دهند.
مشرق: بخاطر وقتی که در اختیار مشرق قرار دادید از شما سپاسگزاریم.