به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،نگاهی كوتاه به تاریخچه روشنفكری در ایران" به قلم شهریار زرشناس، شرح سرگذشتِ روشنفكری از بدو پیدایشش در غرب، تا شكلگیری زمینههای آن در ایران، و حضور و تاثیرگذاریاش در دوران كنونی است. نویسنده كتاب، روشنفكریِ ایران را صورتی نازل و بیریشه از روشنفكری غربی معرفی میكند و ...
«من همهى دغدغهام اين است كه جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ايران مشغول چنين حركت عظيمى هستيم. تاريخچهى اين صد و پنجاه، دويست سال اخير از دوران اواسط قاجار به اين طرف؛ از دوران جنگهاى ايران و روس به اين طرف را بخوانيد و ببينيد چه حوادثى بر اين كشور گذشته است. يكى از اين حوادث، ايجاد جريان روشنفكرى وابسته است.»۱
كتابِ "نگاهی كوتاه به تاریخچه روشنفكری در ایران" شرح سرگذشت روشنفكری در همین دوره تاریخی است. روی جلد اول چوب كبریتی روشن میان دو انگشت و طرح جلد دوم دو چوب قرار گرفتهاند كه در بدو روشن شدن خاموش شده است! جلد اول به پیدایش روشنفكری و نسل اول آن در دوره مشروطه میپردازد و جلد دوم نسل دوم این جماعت و تا دوران پهلوی را .
روشنگری بیانگر جهانبینی و بینش حاكم بر دوران بسط و گسترش تمدن غرب است. و دارای چنان اهمیتی است كه جریان غالب تفكر قرن هجدهم در غرب را با آن میشناسند. در فلسفه جدید، از دكارت به این سو، عقلی پدیدار شد كه هرآنچه را روشن نبود، مردود میانگاشت. دكارت، عقل اومانیستی را معیار نهایی كشف حقیقت اعلام میكرد و بشر را بینیاز از هدایت وحیانی و آسمانی. او در طلب احكامی بود كه بدیهی و روشن باشند. روشنفكری در ادامه فلسفه دكارت به وجود آمد. روشنفكران نیز در جهت ترویج و تبیین آداب و مشهورات امانیستی عمل میكردند.
اما آنچه در ایران با عنوان روشنفكری سربرآورد، در قیاس با روشنفكریِ غرب،
ماهیتی تقلیدی داشت. و صورتی ظاهری از آن بود. جریان روشنفكری در ایران
محصول تطور طبیعی تاریخ ما نبود. روشنفكران و متجددان ایران مقلدانی
ظاهرگرا بودند كه پیشرفت كشور را در وابستگی به استعمارگران میدیدند. و بر
این باور بودند كه «اصلاح» و بهبود اوضاع كشور از مسیر ورود سرمایههای
مادی و معنوی غرب میگذرد. میرزا ملكمخان ناظمالدوله كه از پیشگامان
روشنفكری در ایران است میگفت باید «دقیقا مثل اروپا عمل كرد». روشنفكری در
ایران از زمان فتحعلیشاه قاجار ظهور كرد. و از ابتدا بنایی غیر دینی
داشت.
۲ «غرب مسلط به فناورى و علم، روزى كه خواست در ايران،
پايگاه تسلط خودش را مستحكم كند، از راه روشنفكرى وارد شد. از ميرزا
ملكمخانها و امثال اينها، تا تقىزادهها، اين روشنفكرى دوران قاجار
است كه بيمار متولد شد. روشنفكرى ايران، متأسفانه بيمار و وابسته متولد
شد.»
۳
"نگاهی كوتاه به تاریخچه روشنفكری در ایران" به قلم شهریار زرشناس، شرح
سرگذشتِ روشنفكری از بدو پیدایشش در غرب، تا شكلگیری زمینههای آن در
ایران، و حضور و تاثیرگذاریاش در دوران كنونی است. نویسنده كتاب،
روشنفكریِ ایران را صورتی نازل و بیریشه از روشنفكری غربی معرفی میكند و
میگوید مقدمه اقدام عملی جهت درهم شكستن ساختار كنونی غربزدگیِ شبه مدرن و
عبور تاریخی از آن، شناخت مبنایی و تئوریك غرب بر پایه خودآگاهی دینی است.
ایده اصلی او، تبیین وضعیت روشنفكری در ایران، و شرح بیگانگی و تقابل آن
با پیشینه تاریخی كشور است. به ادعای نویسنده استراتژی روشنفكری در ایران،
استحاله هویت دینی نظام و تبدیل آن به یك رژیم سكولار است و خطرِ روشنفكری
نئولیبرالی پس از انقلاب، تهاجم در برابر اسلام فقاهتی است. رویاروییای كه
به نبرد سرنوشت تاریخ و مردم خواهد انجامید. از همین روست كه زرشناس پس از
توضیح بنیانهای نظری پیدایش روشنفكری در غرب و بیان ریشههای خودبنیاد
تفكر غربی، مدعی تضاد ذاتی و مبنایی حقیقت روشنفكری با دین و دیانت و گوهر
قدسی و وحیانی آن میشود.
كتاب، در دو جلد توسط انتشارات كتاب صبح (۱۳۸۷) به چاپ رسیده و مشتمل بر
هفت فصل است. آغاز آن تبیین ماهیت و پیشینه روشنفكری در غرب به منظور شناخت
بهتر ماهیت روشنفكری در ایران است. فصل دوم به توضیح ویژگیهای روشنفكری،
مفهوم غربزدگی شبهمدرن و گرایشها و شاخههای روشنفكری در ایران اختصاص
دارد و فصول بعدی درباره ادوار تاریخی روشنفكری در ایران است. كه از این
قرارند:
نسل اول و دوم روشنفكری در عصر مشروطه
روشنفكری در دوره پهلوی اول
روشنفكری در دوره پهلوی دوم
روشنفكری پس از انقلاب اسلامی
هر فصل با تحلیلی عمومی از دوره تاریخی مورد بحث آغاز میشود و با معرفی
اندیشه و بررسی عملكرد چهرههای شاخص روشنفكری در آن دوره (در فصل سه و
چهارِ جلد دوم، احزاب و سازمانهای روشنفكری) ادامه مییابد. نویسنده با
تقسیم تاریخ ایران به چهار دورهی:
الف: كهن (ماقبل سلطه هخامنشیان)
ب: تمدن كلاسیك ایران باستان (از سیطره قبیله پارس تا شكست یزدگرد سوم)
ج: تمدن كلاسیك ایران پس از اسلام (از قرن اول هجری تا قرن چهاردهم و ظهور مشروطه)
د: دوره سیطره غربزدگی و تجدد گرایی (پس از مشروطه)
مقطع پایانی را موضوع اصلی كتاب، و زمینه شكلگیری روشنفكران عنوان
میكند. زرشناس در توضیح ویژگیهای روشنفكران (شبهه روشنفكران) در این
دوره، آنان را اینچنین توصیف میكند: «وابسته به استعمار و لژهای
فراماسونری، زمینهساز سرمایهسالاری و امپریالیسم جهانی، فاقد پشتوانه
عمیق و جدی فلسفی، در خدمت استبداد مطلقه رضاخانی و مروج پایههای فرهنگی و
سیاسی آن رژیم»۴
ویژگی كتاب تقسیمبندی فصول آن به دورههای تاریخیِ حضور روشنفكران در
ایران و معرفی چهرههای شاخص جریان روشنفكری در هر دوره است. البته توجه به
این نكته نیز ضروری است كه لحن نویسنده در توصیف اشخاص، در مواردی از
زبانِ علمی متناسب با چنین پژوهشی فاصله گرفته و به بیانیهای علیه آنها
مانند میشود. انتخاب این زبان در پژوهشی با مختصات كتاب مذكور، از دقت متن
میكاهد و ارتباط اقناعی آن با خواننده را كم اثر میكند. به عنوان نمونه
نویسنده در توصیف شخصیت تیمورتاش، او را «مردی پرانرژی، قدرت طلب،
شهوتران، شارلاتان صفت، متجدد مآب و روشنفكر صفت»
۵ معرفی
میكند. طبیعی است كه ارتباط این توصیفات با ماهیت روشنفكری چیزی نیست كه
با صرف ادعای نویسنده و ردیف كردن عباراتی اینچنین اثبات شود. و نیازمند
توضیحاتی بیشتر و دقیقتر است. از سوی دیگر ممكن است معرفی اشخاص، احزاب و
جریانهای روشنفكری و توضیح اجمالیِ «عمل» آنها، ارتباط كلیِ آن با ماهیت
روشنفكری را كمرنگ كند. و خواننده را از دقت و تامل در «ماهیت» روشنفكری
باز دارد.
تامل و دقت در این مقطع از تاریخ معاصر ایران، كلید فهم عقبماندگی كشور
از جریان تفكر و پیشرفت، و روشنكننده ریشههای وابستگی و ضعف ایران در این
دوران است. عمل سیاسی حاكمان و عهد قراردادهای ننگین و خفت باری نظیر
گلستان و تركمانچای و رویتر شاهد كوچكی بر این مدعاست. شاهدی كه نشانه و
بروزش قبل و همزمان با حاكمان در روشنفكران دیده شد.
نویسنده همان ابتدا كتاب شكل گیری كتاب را اینطور شرح می دهد: سالهای
متمادی است كه قصد داشتهام تا تاریخی جامع، هرچند مختصر، از جریان
روشنفكری ایران تهیه نمایم. وقتی شروع به كار كردم دیدم كه برای انجام چنین
كاری، زمانی حداقل ۵ – ۶ ساله و تیمی از نفرات پژوهشگر و همراه لازم است؛
بنابراین به انجام یك بررسی بسیار مختصر و تقریبا محدود به برخی چهرههای
برجسته این جریان بسنده كردم.
رهبر معظم انقلاب بارها و بارها به موضوع روشنفكری به شكل صریح پرداخته
اند و در پاره ای موارد به مصادیق و مورادی از این جریان اشاره داشته اند.
ایشان چندی پیش در دیدار جوانان گفته بودند: «امروز در محيطهاى روشنفكرى،
كسانى هستند با شكلهاى گوناگون، با قد و قوارههاى گوناگون، اينها ما را از
شعارهاى مكتبى برحذر ميدارند؛ دوران اوج شعارهاى مكتبى را كه دههى ۶۰
است، زير سؤال ميبرند؛ امروز هم از تكرار شعارهاى مكتبى و شعارهاى انقلابى و
اسلامى، خودشان واهمه دارند و ميخواهند در دل ديگران واهمه بيندازند؛
ميگويند آقا، هزينه دارد، دردسر دارد، تحريم دارد، تهديد دارد. نگاه
خوشبينانه اين است كه بگوئيم اينها تاريخ نخواندهاند - البته نگاههاى
بدبينانه هم وجود دارد - اينها اگر تاريخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از
سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى كه وجود دارد و همين تمدن مادى غرب كه امروز
ميخواهد دنيا را فتح تصرف كند و اين حرف را نميزدند. بايد بگوئيم اينها
بىاطلاعند، تاريخ نخواندهاند.»
۶
[۱] بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از كارگزاران فرهنگی (۷۱/۵/۲۱)
[۲] برگرفته از بیانات رهبر انقلاب در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى (۷۰/۹/۲۰)
[۳] بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از كارگزاران فرهنگی (۷۱/۵/۲۱)
[۴] نگاهی كوتاه به تاریخچه روشنفكری در ایران (جلد دوم)،ص ۱۱۴ و ۱۱۵، شهریار زرشناس، انتشارات كتاب صبح
[۵] نگاهی كوتاه به تاریخچه روشنفكری در ایران (جلد دوم)،ص ۷۵، شهریار زرشناس، انتشارات كتاب صبح
[۶] دیدار جوانان خراسان شمالی ۹۱/۰۷/۲۳
*khamenei.ir