اما واقعیت این است که این دعوت به پرهیز
از خشم و صبوری تا رسیدن به مرحله پختگی رفتاری در حرف ساده است. وقتی
آدمها در موقعیتهایی قرار میگیرند که بالاتر از آستانه تحمل آنهاست
چگونه میتوان از آنها انتظار داشت زود از کوره درنروند؟ وقتی این کوره
اصلا قلب و ذهن گداخته آنهاست که زبانه میکشد.
خشم یکی از هیجانهای طبیعی انسان محسوب میشود، ولی وقتی مهاری نداشته
باشد موجب تعارض و بههمریختگی درونی میشود و طبیعتا با سلب آرامش و صلح
درون، ما را از رسیدن به اهدافمان بازمیدارد. نمونههای زیادی که از
ابراز خشم در کوچه و خیابان دیده میشود، گویای این مطلب است که هنوز با
تمام ادعاهایی که برای بالا بودن فرهنگ و اجتماعی بودن داریم و تصور
میکنیم در جامعهای زندگی میکنیم که قادر به برقراری درست ارتباط و بیان
خواستههایمان هستیم، اما با این همه هنوز نتوانستهایم خواستههایمان را
با منطق، مذاکره و گفتوگو مطرح کنیم. همه ما مثالهای عینی گذر از آستانه
تحمل را در دور و بر خود دیدهایم. صفحه حوادث روزنامهها پر از فاجعههای
خونبار و تکاندهندهای است که میتوانست خیلی ساده با یک عذرخواهی و
ببخشید ختم بخیر شود، اما وقتی آدمها فاقد مهارت کنترل خشم هستند هر فردی
بسادگی میتواند حکم بشکه باروت متحرک در آستانه انفجار را پیدا کند.
ذهن پراکنده، خانهای در لبه آتشفشان خشم
دکتر فهیمه قبیطی، روانشناس اجتماعی در گفتوگو با «جامجم» با اشاره
به این که خشم با هیجانهایی همچون خصومت، کینهتوزی، غضب، تنفر، تحریک،
حسادت، غرض، تحقیر و ناراحتی همراه است، تصریح میکند: خشم فینفسه
ناپسندیده و منفی محسوب نمیشود، بلکه شیوه ابراز آن میتواند نکوهیدهاش
کند. زمانی که بحث از مدیریت خشم است، بهواقع روی انکار و حذف آن مانور
داده نمیشود، بلکه بر چگونگی مدیریت و نحوه ابراز آن اصرار ورزیده میشود.
هیجان خشم فطری بوده و در نهاد همه افراد وجود دارد، بنابراین انکار آن
سودی بر کسی نخواهد داشت.
البته افراد نسبت به موقعیت و شرایطی که در آن قرار میگیرند، واکنش و
آستانه متفاوتی از خود نشان میدهند. گاهی برخی افراد با کوچکترین مشکل و
پیامد، کنترل خود را از دست میدهند و حتی دیگران را نیز به دردسر
میاندازند. عوامل مختلفی میتواند خشم افراد را برانگیخته کند که از جمله
آنها شرایط جسمانی است. افراد با ناتوانیهای جسمی، بیماران مبتلا به
قندخون و دیابت و اشخاصی که از پرکاری یا کمکاری غده تیروئید رنج میبرند
بیشتر مستعد حالت انفجاری خشم هستند.
کسانی که دچار کمخوابی یا ضعف شدید بدنی هستند، بیشتر با اختلال کنترل
تکانه دست به گریبانند. از لحاظ شرایط و ویژگیهای روحی، افرادی که تحت
استرس و فشارهای روانی بوده و همچنین دچار دغدغهها و افکار پراکنده و
مزاحماند و از طرفی در پذیرش واقعیتها همکاری نکرده و دنیای اطرافشان را
با انتظارات خود مقایسه میکنند، این استعداد را دارند که در برابر
کوچکترین ناکامی، کنترل خود را از دست بدهند.
رفتارهای متفاوت زنان و مردان در ابراز خشم
تفاوتهای ذهنی و روانشناختی زن و مرد را در ابراز خشم نمیتوان نادیده
گرفت. فرآیند جامعهپذیری هم شکل متفاوتی را در نحوه ابراز خشم در این دو
جنس ایجاد میکند. در جوامع مختلف به مردان اجازه بیشتری داده میشود که
خشم و عصبانیت خود را آشکار کنند؛ چه به صورت لفظی و چه به شکل عملی و
رفتاری.
قرارهای متداول و معروف بعد از زنگ، حسابترا میرسم که پسربچهها در
مدرسه میگذاشتند و میگذارند و دعواهای رایج فیزیکی بین آنها گویای این
مطلب است که بازداریهای اجتماعی کمتری در مردها برای نشاندادن خشم وجود
دارد.
در فرآیند تربیت و شکلگیری رفتارهای اجتماعی، ابراز عصبانیت برای زنها
سرکوب میشود، به همین دلیل زنها ممکن است خشم خود را به صورت کلامی ابراز
کنند و تلاش بیشتری در فروخوردن آن داشته باشند. امروزه روانشناسان به
این نتیجه رسیدهاند که افراد میتوانند خشم خود را نسبت به موضوعی که موجب
برانگیختگیشان شده ابراز کنند، اما در کنار آن با کسب مهارتهای
مقابلهای میتوانند مسیر منطقی و سنجیدهای برای ابراز این هیجان بیابند.
باورهای غیرمنطقی زیر پوست خشم
اما دکتر قبیطی با تاکید بر این که هیچگاه یک محرک بیرونی نمیتواند
تعیینکننده رفتار ما باشد، بلکه نوع نگاه ما از پدیده و موضوعات بیرونی
است که روی هیجانها و رفتارهای ما تاثیرگذار است، میگوید: گاهی ما از یک
پدیده بیرونی به عنوان توجیه رفتارمان استفاده میکنیم. مثل پدر و مادری که
به فرزندشان میگویند: با این کارت مجبورم میکنی تنبیهات کنم یا مثلا
ممکن است رئیسمان حرفی به ما بزند که در آن شرایط عصبانی نشویم و مطابق
خواسته او عمل کنیم، اما اگر دوستمان همان حرف را به ما بزند، عصبانی
میشویم و با او برخورد میکنیم. بنابراین در موقعیتهای مشابه، افراد به
شکلهای متفاوتی رفتار میکنند. شکل و نحوه ارزیابیهایی که ما از صورت
مساله به عمل میآوریم، در تحریک هیجانهای ما بسیار موثر است.
اما با بهکارگیری مهارت تفکر منطقی میتوان به این نتیجه رسید که آیا یک
رویداد ناکامکننده و مشکلساز، ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر. تجزیه و
تحلیل دقیق و ارزیابی اولیه به شکل منطقی و صحیح از صورت مسأله، نوع نگاه و
زاویه دیدمان را نسبت به عامل مهیج و تحریککننده تغییر خواهد داد. بسیاری
از مسائل اطراف ما وجود دارد که بدون توجه به میزان مشکلساز بودن و
همچنین درجه ناراحتکنندگی آن خشم ما را برمیانگیزاند و موجبات دلخوری خود
و دیگران را نیز فراهم میآورد.
آلبرت الیس، روانشناس برجسته طی کار رواندرمانی خود به این موضوع پی برد
برخی افراد با باورهای غیرمنطقی روبهرو هستند که چنانچه به خواستهها و
اعتقادات بیجای آنها توجهی نشود و برای رسیدن به آنها ناکام بمانند، موجبات
خشم آنها را فراهم میآورد، اما از جمله این باورها میتوان به این
مثالها اشاره کرد: چون من شدیدا میل دارم مردم به شکل منصفانه و با
ملاحظه با من رفتار کنند، بنابراین در هر زمان و هر مکان با من باید
اینگونه برخورد شود یا چون من فردی خاص و قابل توجه هستم، باید همه نسبت
به من خوب و با احترام رفتار کنند.
همه ما دوست داریم بهترینها را در زندگی به دست آوریم، اما یادمان باشد
زندگی همیشه مطابق خواست و میل ما عمل نمیکند. گاهی ما با افرادی در زندگی
روبهرو میشویم که به شکل محترمانه و قابل ملاحظه با ما رفتار نمیکنند،
بنابراین اگر بر این باور اصرار داشته باشیم که همه با ما خوب رفتار کنند،
در شرایطی که ناکام میشویم، مطمئنا خشمگین خواهیم شد، اما اگر به شکل
منعطف با مسائل پیشروی خود برخورد کرده و انتظارات خود را نسبت به دنیای
اطرافمان تلطیف کنیم، دیگر عصبانیت و خشمهای انفجارگونه گریبانگیر ما
نخواهد شد. پس به جای اصرار بر خواستههای غیرمنطقی و ارزیابیهای غلط با
خود بگوییم درست است که دوست دارم مردم با من محترمانه و منصفانه رفتار
نمایند و اگر برخلاف این اتفاق بیفتد ناراحت میشوم، اما قرار نیست دنیا
براساس خواستههای من باشد. پس با بالابردن تواناییها و مهارتهای
مقابلهای میتوانم با مشکلات و شکستهایم روبهرو شویم و به شکل موثر با
آن برخورد نماییم. این نوع طرز تفکر باعث میشود برای حل مشکلاتمان بهترین
راهحل را انتخاب کنیم.
کنترل خشم با تفکر و تنآرامی
شیوهها و روشهای مختلف کنترل خشم و عصبانیت، همگی هدف خاصی را دنبال
میکند که همانا رسیدن به آرامش ذهنی، روانی و بهکارگیری قوای بدنی و فکری
برای حل مشکلات پیشروست. یکی از این مهارتها خودآرامسازی است. وقتی از
موضوعی عصبی و ناراحت هستید، قبل از اقدام به هرگونه واکنش، کمی به خودتان
فرصت دهید. در این تنفس کوتاه زمانی شما فرصت دارید بهترین راهحل را برای
مشکل خود انتخاب کنید. استمداد از تنفس آرام و عمیق در مدت زمان کوتاه به
آرامش ذهنی شما کمک خواهد کرد. چرا که وقتی ذهن شما در شرایط مساعد قرار
گیرد، بهترین تصمیم را برای جبران ناکامیتان خواهد گرفت. حتی از این روش
برای زمان قبل از قرار گرفتن در موقعیت خشمبرانگیز هم میتوان استفاده
کرد. به این شکل که با مرور ذهنی، نحوه واکنش خود در موقعیت موردنظر،
موجبات حساسیتزدایی موثری را برای خود ایجاد میکنیم. تنآرامی مثل یک قلک
عمل میکند، قلکی که در آن پول قابلتوجهی پسانداز میکنیم و در زمان
احتیاج آن را خرج میکنیم. تنآرامی میتواند انرژی بالایی از طریق عبادت،
ذکر گفتن و به یاد خدا
بودن را القا کند.
آدمی هر گاه خدا را در کنار خود احساس کند و در تمام امور به او متوسل شود،
قدرت تسلطش بر مشکلات افزایش مییابد و با ذهنی آرامتر بر آنها غلبه
خواهد کرد. تفکر فعالانه نیز میتواند مهارت مقابلهای مناسبی ایجاد کند،
همچنان که پیامبر بزرگوار ما میفرمایند: یک ساعت تفکر، بهتر از 70 سال
عبادت است. البته نباید فراموش کنیم کسب اینگونه مهارتها وکنترل پیدا
کردن روی نوسانهای زندگی و آنچه اطراف ما اتفاق میافتد، در یک روز و دو
روز ایجاد نمیشود، بلکه با مداومت ورزیدن میتوان به آن دست یافت.
از نقش رسانهها تا کلینیکهای کنترل خشم
تاثیر و قدرت مهم رسانهها را در ترویج و شکلگیری رفتارهای اساسی
نمیتوان منکر شد. تلویزیون، مطبوعات و شبکههای اجتماعی مجازی هر کدام به
شکلی میتوانند مهارت کنترل خشم را به افراد در سنین مختلف بیاموزند.
در سریالهای خانوادگی که خانواده نمایش داده شده در آن نمیتواند
خواستههای خود را از مجرای صحیحی به اجرا درآورد و به شکلهای انفجاری ـ
عصبی و نامناسب روی میآورد، ناخودآگاه بیننده را هم به الگوبرداری
میکشاند و ناهنجاری را به عنوان رفتار برتر به خورد مخاطب میدهد.
رسانهها میتوانند در آرامسازی و بالابردن سطح شادی درونی که هر چقدر
بیشتر باشد ابراز خشم هم کمتر میشود، نقش فعالی نشان دهند. نقش رسانه از
آن جهت که دورترین مناطق کشور را هم تحتپوشش قرار میدهد، چه در تبلیغ
غیرمستقیم ـ فیلمها و سریالها ـ و چه تبلیغ مستقیم ـ برنامههای مشاوره ـ
در ترویج فرهنگ کنترل خشم بسیار حائز اهمیت است.
خوشبختانه بتازگی زمزمههای راهاندازی کلینیکهای کنترل خشم هم شنیده
میشود که از طرفی میتواند نشانه زنگ خطری برای جامعه ما باشد که آستانه
تحمل افراد در برابر چالشها تا چه اندازه پایین آمده که قادر به کنترل
تکانهها و خشم خود نیستند و از طرفی میتواند خبر خوبی باشد، چرا که با
این روش در جهت آرامسازی ذهن و آموزش مهارتهای مناسب، اقداماتی سازنده
صورت میگیرد.
یکی از درسهایی که افراد در جریان زندگی باید نسبت به آن حساسیت نشان داده
و آن را امری مهم در زندگی بدانند، مساله گذشت است. وقتی کسی را میبخشید و
از خطاهای آن میگذرید که به شما بیحرمتی کرده یا مطابق آنچه انتظار
داشتید رفتار ننموده، در واقع خود را از بار سنگین خشم رها میسازید.
بخشش، بار خشم را برمیدارد
بخشیدن و گذشتن از مهمترین تکنیکهای کنترل خشم است. وقتی شما میبخشید
یعنی میگذرید، مثل رودی که به سنگی سخت میرسد و از روی آن میگذرد، اما
اگر رود بخواهد روی سنگ بایستد دیگر رود نخواهد بود و لطافت و ماهیت خود را
از دست خواهد داد.
البته گذشت به معنای آن نیست که خطای فرد موردنظر را از یاد ببرید، بلکه
آزاد شدن روان از بند و اسارت افکار مزاحم و خشمناک است. اگر شما در برابر
سنگهایی که در مسیر حرکتتان قرار میگیرد مثل رود عمل کنید، احساس قدرت
خواهید کرد و در آینده با اعتماد به نفس بیشتری در برابر مشکلات قرار
خواهید گرفت. البته ترویج فرهنگ گذشت، یکی از وظایف و نقشهای مهم پدر و
مادر در تربیت فرزند است و نطفههای آغازین این رفتار در خانهها شکل
میگیرد.