قربان نجفی از عشایر قشقایی است. او از پنج سالگی تصمیم گرفت بازیگر شود و دلیل وی هم رادیوی پدرش بود که مدام به آن گوش می‌داد، چون تنها راه ارتباط او با دنیای بیرون همین رادیو بود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، او با گوش دادن به نمایش‌های قصه‌شب برای خودش تصویرسازی می‌کرد که چگونه بازیگران رادیو می‌توانند شخصیت‌های مختلف را اجرا کنند. وقتی درباره خاطرات خود صحبت می‌کند به نمایش جانی دالر اشاره می‌کند. نجفی از هشت سالگی بازی در تئاتر را شروع کرد. هیچ‌کس مشوق او نبود که او راه بازیگری را انتخاب کند، اما با علاقه و پشتکاری که داشت این حرفه را انتخاب کرد و برای رسیدن به آرزوهایش نقش‌های مختلف را در رادیو، تلویزیون، تئاتر و سینما تجربه‌ کرد. نجفی اکنون بیشتر در مرکز هنرهای نمایشی رادیو مشغول کار است و گاهی هم در تلویزیون، تئاتر و سینما بازی می‌کند. با قربان نجفی درباره فعالیت‌ وی در دنیای بازیگری به گفت‌وگو نشستیم.

ما بیشتر شاهد بازی شما در نمایش‌های رادیویی به کارگردانی میکائیل شهرستانی هستیم. آیا این همکاری دلیل خاصی دارد؟

من غیر از میکائیل شهرستانی با کارگردانان دیگر هم کار کردم، اما بیشتر همکاری‌ام با اوست. هر بازیگری علاقه‌مند است با میکائیل کار کند چون همکاری با او لذت‌بخش است. او نسبت به تک تک واژه‌های نمایش وسواس دارد و با دقت و ظرافت خاصی روی نمایش کار می‌کند. علاوه بر آن خلاقیت زیادی هم در کار دارد. همه این مسائل باعث شده من هم با او خیلی راحت باشم و علاقه بیشتری برای همکاری با او داشته باشم. ضمن این که دوستان خوبی هم هستیم.

شاید باور نکنید وقتی بازیگر با شهرستانی کار می‌کند، به خاطر حساسیت زیادی که در کار دارد، ناخودآگاه دچار اضطراب و استرس می‌شود. البته این استرس شیرین و لذت‌بخش است. شخصا وقتی کسی را می‌بینم که نسبت به کارش اهمیت قائل است و به کاری که انجام می‌دهد، احترام می‌گذارد؛ من هم به او احترام می‌گذارم و تلاش می‌کنم انرژی لازم را برای کارم بگذارم.

شما هم وقتی می‌خواهید با میکائیل شهرستانی کار کنید، دچار استرس می‌شوید؟

(باخنده) بله، استرس دامنگیر من هم می‌شود، چون میکائیل نسبت به کاری که انجام می‌دهد و شخصیت‌هایی که بازیگران نقش آنها را بازی می‌کنند، حساس است. این استرس اصلا بُعد منفی ندارد، اتفاقا به بازیگر انگیزه می‌دهد نسبت به کارش احساس مسئولیت کند.

رادیو برایتان چه ویژگی‌ای دارد که در طول سال‌های فعالیت هنری‌تان بیشتر از آن که در کارهای تصویری حضور داشته باشید، فعالیت خود را در رادیو متمرکز کرده‌اید؟

محیط رادیو نجیب است و فضای دوستانه و صمیمانه‌ای دارد. طبیعی است هر فردی به دنبال یک محیط آرام و لذتبخش است و رادیو چنین حسی را منتقل می‌کند. ما در نمایش‌های رادیویی با بهره بردن از صدایمان باید تمام احساس نقش را منتقل کنیم. صدا منحصر به فرد است.

برای مثال وقتی عکسی از فردی ببینید که سال‌ها پیش فوت کرده، عکس خیلی به شما حس زنده بودن آن فرد را منتقل نمی‌کند، اما صدا این‌طور نیست. حتی اگر بعد از صد سال هم به یک صدا گوش بدهید، احساس می‌کنید آن فرد هنوز هم زنده است، چون صدا جان دارد و حس خوبی را منتقل می‌کند، اما تصویر این خاصیت را ندارد.

صدا نه‌تنها خاصیت‌اش را از دست نمی‌دهد، بلکه زنده بودنش را حفظ می‌کند. از سوی دیگر وقتی بیننده یک اثر تصویری را می‌بیند، ما او را محدود می‌کنیم. باید قصه، بازیگران، گریم و صحنه‌ای را که ما برای آن اثر طراحی کرده‌ایم و به تصویر کشیده‌ایم، ببیند، اما نمایش‌های رادیویی این‌طور نیست.

وقتی شنونده به یک نمایش گوش می‌دهد، می‌تواند هر یک از شخصیت‌های قصه را آن‌طور که دوست دارد، با هر چهره و لباسی که می‌خواهد؛ تصور کند. بنابراین این مساله به مخاطب قدرت انتخاب بیشتر و تخیل بی‌اندازه می‌دهد.

از سوی دیگر چهره بازیگران با توجه به تصویرسازی که شنوندگان از او می‌کنند، متعلق به مخاطبان است. بدون تردید همه این مسائل برای من جذاب است که بیشتر در حوزه رادیو فعالیت می‌کنم.

یکی دیگر از جذابیت‌های نمایش‌های رادیویی این است که بازیگر باید با صدایش بازی کند تا تمام احساسات خوب یا بد شخصیتی که بازی می‌کند به شنونده منتقل شود. در واقع صدا باید تمام پیچیدگی‌های شخصیت را به شنونده منتقل کند. گرچه این مساله کار را دشوار می‌کند، اما حس خوبی دارد. من بازیگری خواندم و در این سال‌ها در تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو بازی کردم، اما واقعیت این است که بازی در رادیو برایم لذت خاصی دارد.

با وجود این که صدای خوبی دارید، اما به سمت گویندگی نرفتید. برایتان پیش نیامد یا خودتان علاقه‌ای نداشتید؟

معتقدم در هر کاری که انجام می‌دهم، باید خلاقیت وجود داشته باشد. در نمایش‌های رادیویی این اتفاق می‌افتد و بازیگر می‌تواند نقش‌های متفاوت را تجربه کند. بنابراین خلاقیت وجود دارد، اما احساس می‌کنم در گویندگی این‌طور نمی‌توان عمل کرد. به نظرم دوبله هم این جذابیت‌ها را ندارد، چون دوبلور با توجه به حس بازیگر باید به صدایش حس بدهد، به همین دلیل به سمت دوبله نرفتم، اما خلاقیت در نمایش‌های رادیویی موج می‌زند.

اما این اتفاق برای نمایش‌های رادیویی هم می‌افتد، گاهی بازیگران نمایش رادیو با وجود این که صدای خوبی دارند، ولی حس نقشی را که بازی می‌کنند، درست به شنونده منتقل نمی‌کنند.

نمی‌توان گفت هر کاری صددرصد به نتیجه ایده‌آل ختم می‌شود، چون برخی مواقع هم پیش می‌آید که بازیگر خوب است، اما متن متوسط است. به نظرم اگر هنرپیشه‌ای خوب باشد، می‌تواند از یک متن متوسط یک اجرای خوب دربیاورد. این مساله به توان بازیگر بستگی دارد که چگونه نقش را تحلیل و اجرا کند.

بنابراین وقتی کاری ضعیف می‌شود، نمی‌توان فقط بازیگر را مقصر دانست. به‌نظرم مخاطب امروز خیلی هوشمند است و متوجه می‌شود بازیگر کارش را درست انجام نداده یا متن خیلی خوب نبوده است.

شما چطور به این ظرافت‌ها در بازیگری دست پیدا کردید؟

من از پنج سالگی تصمیم گرفتم بازیگر شوم و از هشت سالگی بازی در تئاتر را شروع کردم و در دانشگاه هم سینما و تئاتر خواندم. در این سال‌ها تمرینات فشرده انجام دادم. گرچه تمرینات سخت بود، اما عاشقانه سر تمرین حاضر می‌شدم. معتقدم تئاتر بازیگر را می‌سازد و در تمام دنیا هم ریشه بازیگری در تئاتر است.

البته نمی‌خواهم منکر کسب تجربه در رادیو، تلویزیون و سینما شوم، اما به نظرم تئاتر تجربه خیلی خوبی برای بازیگران است. از سوی دیگر در طول این سال‌ها همه فعالیتم را در بازیگری متمرکز کردم و غیر از بازیگری کار دیگری انجام ندادم. در مجموع سعی کرده‌ام با وسواس کارهایم را انتخاب کنم.

پنج سالگی سنی نیست که بتوان تصمیم خاصی برای زندگی گرفت. شما چطور این تصمیم را گرفتید که بازیگر شوید؟ آیا خانواده‌تان مشوق شما در این زمینه بودند؟

نه، این تصمیم قطعی خودم در پنج سالگی بود. من در عشایر قشقایی به دنیا آمدم و تنها وسیله ارتباطی‌ام با دنیای اطرافم، رادیوی پدرم بود که از طریق آن قصه‌های شب را گوش می‌دادم. خاطرات زیادی از نمایش‌های رادیویی بویژه جانی دالر دارم. راستش رادیو باعث شد به سمت بازیگری ترغیب شوم. وقتی به نمایش‌های رادیویی گوش می‌دادم برای خودم کلی تخیل می‌کردم و همین تخیلات من را قلقلک داد تا به بازیگری علاقه پیدا کنم و به عنوان حرفه اصلی آن را انتخاب کنم.

تجربه کار در رادیو چه تاثیری در بازیگری تلویزیونی داشت؟

واقعیت این است که من از رادیو خیلی چیزها یاد گرفتم، اما از شیوه‌های بازیگری رادیویی که ممکن است در کار تلویزیون تاثیر منفی بگذارد، پرهیز کردم. البته یک بازیگر باید صدا و تصویر را از هم تفکیک کند. سکوت در رادیو به معنای مرگ است، چون در رادیو برخلاف تلویزیون سکوتی وجود ندارد و بازیگر مجبور است حتی سکوت و فکر کردن را هم به شکلی کلامی و آوایی اجرا کند. با همه اینها بازی در رادیو ویژگی‌های خوبی دارد که بر حوزه تصویر بسیار تاثیرگذار است، مثلا نوع بیان واژه‌ها، نوع ارائه جمله، تاکیدهای بجا و دقت معنایی در کلام می‌تواند توان بازیگری را تقویت کند.

حالا بعد از گذشت این همه سال از این که این حرفه را انتخاب کردید، راضی هستید؟

بله احساس می‌کنم صحنه بازی، تنها جایی است که باعث می‌شود همه مشکلات و گرفتاری‌ها را فراموش کنم. صحنه برایم مثل حس پرواز است. با وجود تمرینات سختی که در این سال‌ها انجام دادم، اما خوشحالم که این مسیر را انتخاب کردم. گرچه اکنون شرایط خیلی خوب نیست، اما از این که بازیگر هستم، خوشحالم. این حس خوب را فقط روی صحنه تئاتر ندارم و زمانی که پشت میکروفن رادیو می‌نشینم یا وقتی که در تلویزیون و سینما بازی می‌کنم، هم این حس را دارم.

انتخاب حرفه بازیگری باعث شده رسالت سنگینی هم بر دوشمان قرار گیرد. بازیگر به جای این که خودش را ارائه کند باید سعی کند نقش خود را به بهترین شکل ارائه کند، اما متاسفانه گاهی شاهد هستیم بازیگر می‌خواهد خودش را بیشتر از نقش ارائه کند. شاید این مساله باعث شود فرد ستاره شود، اما مدت زیادی دوام نمی‌آورد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Germany
ناشناس
۱۹:۵۰ ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دوستت دارم.