به گزارش خبرنگار حوزه رادیووتلویزیون
باشگاه خبرنگاران؛ جمعه شب گذشته 25 بهمن ماه برنامه "معرفت" شبکه چهار سیما با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد دانشگاه به روی آنتن رفت.
اسماعیل منصوری لاریجانی استاد دانشگاه و مجری برنامه "معرفت" گفت: ما در گلشن شاهنامه حکیم فردوسی هستیم و از رمزگشاییهای استاد دینانی بهره میبریم.
بنام خداوند خورشید و ماه/ که دل را بنامش خرد داد راه
خداوند هستی و هم راستی / نخواهد زتو کژی و کاستی
ستودن مر او را ندانم همی / از اندیشه جان برفشانم همی
ازوگشت پیدا مکان و زمان / پی مور برهستی او نشان
به دشتی سلیمان شد لشگرش / نهیبی زد به موران بر سرش
زگردنده تا خورشید تا تیر، خاک / دگر باد و آتش همان آب پاک
به هستی یزدان گواهی دهند / روان ترا آشنایی دهند
ابراهیمی دینانی گفت: ما چند جلسهای است که به پیشنهاد شما وارد بحث فردوسی شدیم که حسن انتخاب بود، ما درباره فردوسی و حماسه او در چند جلسه گذشته زیاد صحبت کردیم. میخواهم به نکتهای اشاره کنم و آن این است که به گفتهی یکی از اندیشمندان بزرگ کسی که گذشته خود را نمیداند یعنی به تاریخ خود آگاه نیست و تلاشی هم نمیکند، برای اینکه تاریخ و گذشته خودش را بداند. و او تا ابد کودک باقی میماند. و من نیز به فرمایش این اندیشمند اضافه میکنم، کسی که گذشته ندارد، آینده هم نخواهد داشت.
وی ادامه داد: ما فکر میکنیم که گذشته در پشت سر ماست، اما اگر نیک بنگریم، گذشته در پشت سر ما نبوده بلکه پیشاپیش ما حرکت میکند. گذشته راه آینده انسانها را روشن میکند.
این استاد دانشگاه گفت: کسی که گذشته نداشته، ایده و آرمان ندارد. تنها انسانها ایده و آرمان دارند، حیوانات آرمان نداشته بلکه براساس غریزه کار میکنند. شناختن گذشته مهم بوده و باید تلاش کرد که گذشته را شناخت. به دنبال این مطلب میخواهم یک نکتهای را بگویم، همه انسانها مادر خود را بیشتر میشناسند، چون شیرمادر را میخورند و او بزرگش میکند، اما چیزی که مهم بوده شناختن پدر است.
ابراهیمی دینانی افزود: انسان عاقل کسی بوده که پدر خود را بشناسد و انسانهای عاقل سعی میکنند که پدر خود را بشناسند و پدر هم سعی میکند که جایگاه خود (وطن و فرهنگ) را بشناسد. همه این موارد به گذشته و آرمان برمیگردد.
وی عنوان کرد: اگر انسان این مطالبی را که گفتم نشناسد، مشخص نیست که عالم او چه عالمی است. این روزها در دنیای غرب درخصوص عوالم دیگر صحبت میکنند که ممکن است در این دنیا، عالمهای دیگری وجود داشته باشد. بحث آنها در مورد آخرت نبوده است.
این دانشگاه تصریح کرد: عالم کامل بدون انسان کامل نمیشود. عالم هر کسی براساس تفکر اوست.
عالم وقتی عالم است که انسان عاقل و کامل داشته و همچنین گذشته و آینده هم داشته باشد. عالم وقتی درست میشود که گذشته و آیندهاش را ما بدانیم. عالم فقط در آینده نیست. این مطلب را گفتم که فردوسی میخواهد گذشته ما را بشناسد.
وی بیان کرد: کتاب شاهنامه ترکیبی از اسطوره، حماسه، پهلوانی معنوی و تاریخ بوده که فردوسی در هم آمیخته و حماسهای جاودانه ساخته است.
برخی از ملتها همچون ایران، حماسه دارند. اما هیچ ملتی حماسهای بزرگ که فردوسی برای ما ساخته، شاید نداشته باشند.
ابراهیمی دینانی ادامه داد: در حال حاضر ملتهای اروپایی ادبیات 200 سال پیش خود را به درستی متوجه نمیشوند. ولی کتاب فردوسی را که برای هزارسال پیش بوده به هر بچهایی که بدهیم متوجه میشود، در واقع هر کسی که شاهنامه را بخواند متوجه شده، چون ما به زبان فردوسی صحبت میکنیم.
وی ضمن اشاره به این نکته که فرهنگ در زبان ظهور پیدا میکند، افزود: فردوسی از فرهنگ و از ملت ایران که از اقوام تشکیل شده صحبت میکند. منتها هر فرهنگی در زبان ظهور میکند. فرهنگ عمیق ایرانی 1400 سالش اسلام است.
دینانی بیان کرد: فردوسی با آن زبانی که فرهنگ این ملت کهن بوده در زبان فارسی متجلی شده است.
حماسه آن بیان این فرهنگ عمیق راستین بوده که صدق، فتوت و انسانیت در آن هست.
این استاد دانشگاه افزود: حمایت از یک فرهنگ، حمایت از نژاد نیست و نژاد پرستی یک امر نامعقول است، از خطر عقلی مردود بوده و اسلام نژادپرستی را محکوم کرده است. اگر چه با کمال تأسف با آن شدتی که اسلام شریف نژادپرستی را محکوم کرد، دو حکومت امویان و عباسیان براساس نژادپرستی بنا شدند.
وی ضمن اشاره به این مطلب که بیان فردوسی، بیان انسانیت است، اظهار داشت: وقتی فردوسی از فرهنگ ایران صحبت میکند، در واقع او از فرهنگ انسانی سخن میگوید.
در زمان خود فردوسی بعضی از جاهلان تصور میکردند که او نژادپرست است و برای او نماز میت نخواندند، آنها متوجه نبودند چون فردوسی نژادپرست نبود.
وی ادامه داد: فردوسی از انسانیت، عدل و داد فرهنگ انسانی، توحید و راستی سخن گفت و من این مقدمه را گفتم که این اشعاری که شما قرائت کردید را معنی کنم.
این استاد دانشگاه گفت: فردوسی اسلام را به درستی درک کرد، هر بیتی از اشعار فردوسی که شما قرائت کردید، هر کدام از آنها اشاره به آیات قرآن دارد.
به نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه
دینانی بیان کرد: "به نام خدا" یعنی "بسمالله الرحمن
الرحیم"
کلمه "نام" مهم است و در گذشته نیز در مورد "اسم" یا
"نام" صحبت کردیم.
به نامش خرد را به دل راه داد یعنی خرد این رمز را کشف میکند.
خداوند هستی و هم راستی
نخواهد
زتو کژی و کاستی
این استاد دانشگاه تصریح کرد: هستی مخلوق خداوند است. خود خداوند هستی بوده و
هستی را آفریده، تنها خدا، هستی و وجود است، خدا راستی هم هست.
وی ادامه داد: راستی همان هستی واقعی است، اما دو وجهه است. اینها هم دونام
هستند، اسمااله همچون رحیم، رحمان، غفور، غفار، ودود، حکیم بوده این کلمهها معنیشان
مختلف است اما همه آنها عین ذات هستند. آنجا که کجی رخ بدهد از راستی منحرف شدیم،
کجی انحراف از هستی راستین است. راستین صفت هستی بوده، در واقع راستی عدل و داد
است.
ستودن مر او را ندانم همی
از
اندیشه جان و برفشانم همی
وی افزود: فردوسی در این بیت شعر میگوید:
در جو عظمت لایتناهی حق ضعیف و حقیرم که هرچه من ستایش خدا را میکنم بازهم کم
است.
این استاد دانشگاه گفت: اینجا "ندانم" یعنی "نتوانستن"
البته همان "ندانستن" است. کسی نمیتواند که نمیداند و کسی میتواند که
میداند. هرچه من در اندیشه تلاش میکنم در کنار عظمت لایتناهی حق ناتوان هستم.
ازو گشت پیدا مکان و زمان
پی
مور بر هستی او نشان
ابراهیمی دینانی اظهار داشت:
ما در مکان و زمان زندگی میکنیم، و ملموستر، بدیهیتر و نزدیکتر از مکان و
زمان به ما چیزی نیست. مکان چیست و ماهیت زمان چیست؟ ماجرایی بیانتها است. هر دو
امتداد بوده، امتداد به معنای کشش است.
امتداد زمان و مکان ظلا حق است.
الم تر الی ربک کیف مدالظل، مدظل یعنی سایه حق، سایه حق تعالی در صورت زمان و
مکان ظاهر میشود.
اگر زمان را بعد چهارم بشماریم در واقع امتداد زمان و مکان در هم پیچیده میشوند،
یک امتداد که دو شکل دارد.
این استاد دانشگاه افزود: بضعیها میگویند که امتداد زمان درون و امتداد مکان
برون است، ما وارد این مباحث نمیشویم زیرا مباحث بسیاری فلسفیای هستند.
اگر بپذیریم که امتداد زمان را درون درک میکند و امتداد مکان را برون، باز هم
به حکم ارتباطی که بین درون و برون هست آنها را نمیتوان از هم جدا کرد. و زمان و
مکان را نیز نمیتوان از هم جدا کرد.
وی بیان کرد: در عالم مادی زمان و مکان همین زمان و مکانی است که ما میشناسیم،
حتی در عالم اخرونی، باطن زمان دهر و سرمه و باطن مکان عرش و ملکوت است. آنجا هم
یک امتداد معنویت است. در آیهای از قرآن کریم اشاره شده که عرض و طول بهشت قابل
اتصال نیست.
آن هم یک امتداد بوده اما از نوع امتداد دیگری است.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: در اول برنامه گفتم که اگر انسان کامل نباشد
هیچ عالمی کامل نیست. کمال عالم به انسان است. اگر در عالم آفرینش، انسان آفریده
نمیشد، عالم بیمعنی بود.
کیف مد ظل نقش اولیاست، و فردوسی در اینجا زمان ومکان را مدظل میداند.
ابراهیمی دینانی ادامه داد: بهشت سایه حق تعالی بوده بهشت عرض و طول نامتناهی
دارد. و آن هم امتداد ظل حق است.
انسان کامل در زمین و آسمان نمیگنجد، معراج حضرت ختمی مرتبت معنیاش همین
است.
وی افزود: ما مشتاق بهشت هستیم اما بهشت، مشتاق انسان کامل است.
پی مور برهستی او نشان پی مور
بر هستی
حق تعالی نشانه است، یعنی از کوچکترین ذره نشانه حق است. "نشانه"
یعنی "آیت". ما یک نشانه و یک علامت داریم. علامت استدلال مفهومی بوده و
نشانه از علامت بیشتر است.
دینانی گفت: اینکه قرآن کریم آیه به آیه است، آیا هم نشانه حق بوده و کلمه
"آیه" خیلی مهم است. عالم هستی همان پی مور، نشانه حق است.
به دشتی سلیمان شد لشگرش
نهیبی
زد شاه موران برسرش
این استاد دانشگاه تصریح کرد: ملک حضرت سلیمان سرآمد همه ملکها است و اشاره
به آیهی از سوره قرآن کریم دارد.
میگوید ای مورچهها به آشیانه و لانههایتان بروید و فردوسی چقدر به آیات
قرآن کریم احاطه داشته و علاوه بر آن بر نکاتی آن هم توجه ویژهای داشته است.
زگردنده خورشید تا تیره خاک
اگر باد و آتش همان آب پاک
به هستی یزدان گواهی دهند
روانترا
آشنایی دهند
ابراهیمی
دینانی گفت: این گواهی را میدهد که آب، خاک، باد و آتش همه آنها در آینه
آب بوده که آب به آنها رسالت میدهد و روان تو را آشنا میکند.
فردوسی سعی دارد که در اشعارش فارسی را به کار ببرد، او فیلسوف بوده ولی یک اصطلاح فلسفی در اشعارش پیدا نمیکنید.
وی ادامه داد: آشنایی روان یعنی علم، آگاهی و همه این موارد با آگاهی تو مأنوس هستند.
روح توحیدی، آب و باد را نوازش میداند همین زمزمه باد نوازش روان آگاه است.
زهرچه آفریده است او بینیاز
تو در پادشاهی گردن فراز
این
استاد دانشگاه عنوان کرد: خداوند از هر چه آفریده، از ملک تا ملکوت همه را
آفریده، اما خود از همه آنها بینیاز است. آفریننده از آفریده شده خود
بینیاز است و نیازمند مخلوقات خود نیست.
زدستور گنجور از تاج و تخت
ز کمی بیشی و از ناز و بخت
همه بینیاز است ما بندهایم
به فرمان و رایش سرافکندهایم
وی افزود: خداوند از همه این موارد بینیاز است
منتها ما بنده و ناتوانیم باید در مقابل دستورش سرافکنده و تسلیم باشیم، یعنی از دستورات خداوند سرپیچی نکنیم.
بندگی یعنی به سمت راستی حرکت کنید، خداوند هستی و راستی بوده و بنده باید راستی پیشه کند.
شب و روز و گردان سپهر آفرید
خور و خواب و تندی مصر آفرید
شگفتی ز رستم بس است
کزو داستان بردل هر کس است
ابراهیمی دینانی بیان کرد: رستم مظهر راستی است، رستم پهلوان و قهرمان بوده اما پهلوان راستی است. او الگوی فتوت و جوانمردی بوده یعنی مکار و حیلهگر نیست.
بعضیها میگویند که رستم زردتشتی است، او آیین زردتشتی نداشته ولی ایرانی بوده است.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: فردوسی از فرهنگ راستین صحبت میکند و فرهنگ راستین در اسلام متجلی است.
چو با موج هستی همسو فتاد
ازو زور رستم به بازو فتاد
وی عنوان کرد: این بیت شعر یعنی همسو شدن با هستی با ابیات اول فردوسی ارتباط منطقی دارد.
کسی
با هستی همسو بوده که راستی دارد، وقتی که راستی با هستی همسو شد، پیروز
است. اگر هم که شکست ظاهری بخورد، در آخر پیروز است و این منطق انسانیت
است.
دینانی ادامه داد: وقتی راستی با هستی همراه شد آن نیروی الهی و
واقعی است. اکثر شعرا و بزرگان ما به نوعی تحت تأثیر فردوسی بودند،
متأسفانه ما قدری بیگانه شدیم و تنزل کردیم و به تاریخ و گذشته بیتوجه
شدیم، صدق و عدالت مظهر فرهنگ ایرانی- اسلامی است.
این استاد دانشگاه
افزود: فردوسی در واقع بیش از هر چیز اهل نظر بوده ولی او یک حکیم علمی-
اخلاقی است. در واقع او توحید نظری را به توحید عملی گره زده است.
انتهای پیام/