به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،سال 2012 نقطه ی عطفی در سیاست خارجی عربستان سعودی است و حضور بندر بن سلطان به عنوان رئیس سرویس امنیت عمومی عربستان (رئاسه الاستخبارات العامه) نماد چرخشی جدی در راهبردهای سعودی ها در منطقه است. به شکل سنتی از میانه قرن بیستم، نظام محافظه کار سعودی، سیاست خارجه محافظه کارانه و محتاطانه ای را در منطقه پی می گرفت. اگرچه عربستان به شکل سنتی دارای روابط پایدار و دوستانه ای با ایالت متحده و بریتانیا در دوران جنگ سرد بود، اما هرگز مانند رژیم محمدرضا پهلوی خود را ژاندارم منطقه تلقی نمی کرد و و سودای برتری جویی در سر نمی پروراند. در قبال قضیه اسرائیل در دهه ٦٠ و ٧٠ میلادی، اگرچه عربستان ظاهراً در بلوک اعراب جا گرفته بود و حمایت های مادی و سیاسی از مصر یا فلسطین می کرد، اما هرگز حاضر نشد مستقیماً وارد عمل شود و حتی غیرمستقیم خود را وارد منازعه نماید.
در ابتدای دهه ٨٠ میلادی با اوج گیری امواج اسلام انقلابی شیعه در ایران، حاکمان عربستان با این که جایگاه برتری راهبردی خود در جهان اسلام و منطقه در خطر می دیدند، اما از رویارویی یا مسقیم با ایران پرهیز کردند و به پشتیبانی مادی و مالی از صدام حسین به عنوان تاکتیک اساسی خود در سیاست خارجی بسنده نمودند. رژیم پادشاهی عربستان اگرچه خود یکی از جدی ترین خریداران اسلحه از غرب و دارنده یکی از زرادخانه های بزرگ سلاح های پیشرفته در منطقه است، اما از رویارویی مستقیم با عراق در جنگ خلیج فارس سرباز زد و در نقش حامی راهبردی نیروی های ائتلاف ظاهر شد.
یازدهم سپتامبر و تبعات آن در واقع اولین زمینه را برای تغییر راهبردی سیاست خارجی عربستان فراهم آورد. عربستان که به عنوان حامی مالی و سیاسی جریان های سلفی و وهابی در سراسر جهان شناخته می شد، این بار در برابر چالش رویارویی القاعده و آمریکا قرار گرفت. اگرچه سال های ابتدایی حکومت ملک عبدالله با شعار لیبرالیسم و اصلاحات چه در سیاست خارجی و چه در حوزه داخلی سپری شد، اما به تدریج با سقوط رژیم طالبان در افغانستان و رژیم صدام در عراق به دست متحد عربستان یعنی آمریکا، سعودی ها با بزرگترین چالش سیاست و راهبردی اش در دهه های اخیر روبرو شدند: جایگزینی ایران و متحدانش در مناطق اشغال شده توسط آمریکا.
ایران توانسته بود با سامان دهی شبکه منظمی از روابط و سیاست های منطقه ای، به نوعی دیگر نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد. ارتباط با شیعیان عراق، کردها حزب الله لبنان و حماس از حوزه هایی بود که مرد نامرئی و مقتدر سیاست خارجی ایران یعنی سردار قاسم سلیمانی سکان دار آن بود.
با بر سر کار آمدن دولت تحت کنترل شیعیان در عراق، حذف طالبان در افغانستان و افزایش نفوذ ایران در کنار رابطه راهبردی ایران با سوریه، عربستان در نوعی انزوای سیاسی در منطقه قرار گرفته بود. فضای سلفی ستیزی پس از یازدهم سپتامبر نیز مزید بر علت شده بود.
سیاست خارجی ایران در این برهه بر دو پایه استوار بود. وزارت خارجه جمهوری اسلامی بر اساس سیاست های کلی نظام عهده دار امور دیپلماتیک، رسمی و اداری سیاست خارجی بود. اما در عین حال ایران توانسته بود با سامان دهی شبکه منظمی از روابط و سیاست های منطقه ای، به نوعی دیگر نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد. ارتباط با شیعیان عراق، کردها حزب الله لبنان و حماس از حوزه هایی بود که مرد نامرئی و مقتدر سیاست خارجی ایران یعنی سردار قاسم سلیمانی سکان دار آن بود.
سیاست خارجی منطقه ای ایران در این مقطع که هم بر پایه هم قدرت نرم و هم قدرت سخت، هم چانه زنی و هم رویارویی و نهایتا هم ائتلاف با متحدان و هم کاهش قدرت رقبا استوار بود، شرایط را به گونه ای فراهم آورد که به تدریج ایران به قدرت اول منطقه ی مبدل می شود. نه تنها ایران حامی حزب الله شیعه بود که در جنگ 33 روز اسرائیل را به شکست کشانده بود. بلکه ایران از حماس سنی در غزه حمایت می کرد. ایران در یمن، عراق، افغانستان، سوریه و ... فعال بود و عربستان از تحقق هلال شیعه در هراس بود.
بهار عربی و فرصت طلایی عربستان
در روزهای ابتدایی ناآرامی در کشورهای عربی و امواج خروشان تونس و مصر و لیبی، سوال اصلی تحلیل گران سیاسی آینده ی دولت های محافظه کار و اقتدارگرای عرب حاشیه خلیج فارس بود. آیا آن امواج این کشورها را در خواهد نوردید؟ اگرچه برخی تحرکات و ناآرامی های مقطعی در برخی از این کشورها ملاحظه شد، اما عملاً به غیر از بحرین هیچ کدام از این حکومتها با بی ثباتی سیاسی عمده ای روبرو نشدند. به علاوه پس از مدتی عربستان فعالانه وارد عرصه مدیریت بحران شد و ضمن همکاری در سرکوب مخالفان در بحرین، در بازی ظریفی ضمن فریب اخوان المسلمین در مصر، نهایتاً از رژیم کودتای نظامیان حمایت کرد.به علاوه عربستان با دخالت مستقیم در سوریه و حمایت از تندروهای سلفی در سوریه در پوشش بهار عربی توانست بیشترین منافع را برای خود کسب نماید. در واقع عربستان توانست از تهدید انقلابات عربی فرصتی برای رویارویی با رقیب منطقه ای اش، ایران بسازد که سوریه میدان اصلی آن شد.
عربستان سعودی با توجه به قدرت گیری منطقه ای ایران در میانه اولین دهه قرن 21 و شرایط منطقه ای پس از امواج انقلاب های عربی ، در چرخش معناداری از اصول سیاست خارجی محافظه کار و سنتی اش فاصله گرفت و تاکتیک های جدیدی را در سیاست خارجی اش پی گرفت. در تقلیدی راهبردی از ایران، سیاست خارجی عربستان نیز به دو قسمت رسمی و غیررسمی تقسیم شد
دوران سیاست خارجی تهاجمی
عربستان سعودی با توجه به قدرت گیری منطقه ای ایران در میانه اولین دهه قرن 21 و شرایط منطقه ای پس از امواج انقلاب های عربی ، در چرخش معناداری از اصول سیاست خارجی محافظه کار و سنتی اش فاصله گرفت و تاکتیک های جدیدی را در سیاست خارجی اش پی گرفت. در تقلیدی راهبردی از ایران، سیاست خارجی عربستان نیز به دو قسمت رسمی و غیررسمی تقسیم شد. اگرچه سعود الفیصل پیر هم چنان وزیر امور خارجه و نماینده این کشور در مجامع بین المللی است، اما بخش مهمی از اقدامات و خط مشیهای های منطقه ای این کشور به آژانس امنیتی این کشور سپرده شد. فراخوان سفیر سابق عربستان پس از پیش از دو دهه سفارت در آمریکا برای بازگشت و سپردن سکان این نهاد امنیتی به این شاهزاده نشانه تغییر مأموریت این نهاد امنیتی و اطلاعاتی بود. اگر در دوران شاهزاده مقرن سرویس امنیت عمومی عربستان بیشتر بر مسائل داخلی اشراف داشت، اما از سال 2012 بندر بن سلطان مأموریت سیاست خارجی تهاجمی را به آن افزود.
مهمترین ارکان سیاست خارجی تهاجمی عربستان در منطقه که با هدف مقابله با نفوذ و قدرت منطقه ای ایران طراحی و در حال اجرا است به شرح زیر است:
1- عدم رویارویی مستقیم و جنگ نیابتی
عربستان سعودی هم چنان از رویارویی مستقیم نظامی با ایران در هر سطحی ابا دارد. نه تنها عربستان به خاطر ریشه های سنتی سیاست خارجب محافظه کارانه خود از درگیری مستقیم پرهیز دارد؛ بلکه ایران دارای مۆلفه های قدرت ملی - چه نرم و چه سخت است -که برتری راهبردی و ژئوپلتیک به آن می دهد. لذا عربستان ترجیح می دهد به جای به چالش کشیدن مستقیم ایران ، مناطق نفوذ ایران را هدف قرار داده و متحدانش را به زیر بکشد. لذا عمده تحرکات عربستان در عراق، سوریه و لبنان است.
2- حذف متحدان ایران به عنوان هدف راهبردی
بر اساس تحلیل سیاستگذاران خارجی و امنیتی عربستان هلال شیعی تحت کنترل ایران شامل کشورهای عراق، سوریه و لبنان است. دولت نوری مالکی در عراق، دولت بشار اسد در سوریه و تشکیلات حزب الله در لبنان باعث گسترش نفوذ منطقه ای ایران شده است. لذا حذف، تضعیف و یا حداقل کنترل آن ها دارای اهمیت ویژه ای برای سعودی ها است. در لبنان حمایت هم زمان از جریان های 14 مارس سکولار و غرب گرا و سلفی ها از سوی دیگر و ایجاد شبه نظامیان سلفی تندرو از برنامه های سعودی های است. در سوریه عربستان آشکارا و بی مهابا از گروه های شبه نظامی سلفی و تکفیری حمایت مالی، نظامی، سیاسی و رسانه ای می کند. در عراق نیز نه تنها عربستان به دنبال ساقط کردن دولت مالکی توسط متحدان خود است، بلکه با حمایت از داعش در استان های الابنار و نینوا زمینه های نفوذ سلفی گری تندرو را فراهم می آورد. در واقع بندر بن سلطان در هر سه منطقه به دنبال بر هم زدن سامانه راهبردی است که توسط ایران ایجاد شده است.
3- حفظ تحریم ها اعمال فشار بیشتر بر ایران
بندر بن سلطان و تیم او با همکاری وزارت خارجه عربستان فعالانه به دنبال حفظ تحریم های جاری علیه ایران و فضاسازی برای تحریم های بیشتر علیه ایران می باشند. در این راستا سعودی ها با القای بدبینی تلاش می کنند احتمال توافق هسته ای ایران و ٥+١ را کاهش داده و زمینه را برای تنش موجود ادامه دهند. بندر بن سلطان با سالها حضورش در آمریکا و ارتباط با سناتورها، رۆسای احزاب، سرمایه داران و مدیران رسانه های بزرگ آمریکا همپا با صهیونیست ها در پی ادامه سناریو ایران هراسی است.
عربستان ترجیح می دهد به جای به چالش کشیدن مستقیم ایران ، مناطق نفوذ ایران را هدف قرار داده و متحدانش را به زیر بکشد. لذا عمده تحرکات عربستان در عراق، سوریه و لبنان است.
4- باز کردن جبهه های جدید علیه ایران
سرویس امنیتی عربستان به دنبال ایجاد درگیری های قومی و مذهبی در ایران است. هدف عمده آنان ایجاد زمینه های فشار به تهران برای امتیازگیری است. یکی از ابزارهای آنان سوءاستفاده از نام اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان ایران است. گروهک جندالعدل که تحت حمایت و پوشش اطلاعاتی، نظامی، رسانه ای و مالی عربستان در حال فعالیت است در واقع مجری این بخش از سیاست های منطقه ای عربستان می باشد.
پایان عصر شاهزاده؟
اگرچه این شاهزاده جاه طلب با هزینه کردن های فراوان و حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم غرب کوشید که نفوذ منطقه ای ایران را به چالش بکشد اما به نظر می رسد این تلاشها نتیجه مطلوب را نداشته و در حال حاضر با واکنش منفی غرب به خاطر حمایت از گروههای سلفی تکفیری و القاعده روبرو است. اگرچه به علت عدم شفافیت نظام سیاسی عربستان نمی توان به قطع از صحت این اخبار مطمئن بود، اما برخی گزارشها حاکی از این است که محمد بن نایف وزیر فعلی کشور عربستان با اصرار مقامات آمریکا و به خاطر شکست سیاستهای بندر مسئولیت هدایت دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی را در اختیار خواهد گرفت.