"ابراهیمی دینانی" در برنامه "معرفت" گفت: شاهنامه با توجه به وقایع رخ داده در برگ برگ خود کتاب صلح،‌آشتی و انسان‌دوستی است.

به گزارش خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران، جمله شب دوم اسفند ماه برنامه "معرفت" شبکه چهار سیما با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد دانشگاه به روی آنتن رفت.

اسماعیل منصوری لاریجانی استاد دانشگاه و مجری برنامه " معرفت" گفت: جلسه گذشته چندبیتی از اسرار هستی و جهان بینی توحیدی حکیم فردوسی سخن گفتیم و از رمزگشایی‌های "استاد دینانی" بهره بردیم. 
 
در این جلسه ادامه مبحث قبل را پی می‌گیریم. 
 
زگردانده خورشید تا تیره خاک * دگر باد و آتش همان آب پاک به هستی یزدان گواهی دهند  * روان ترا آشنایی دهند 

شب و روز گردان سپهر آفرید   خور و خواب و تندی و مهر آفرید 
 
شگفتنی به گیتی ز رستم بس است    کزو داستان بر دل هر کس است 
 
چو با موج هستی همسوفتاد     ازآن روز زور رستم به بازو فتاد 

دل رستم از نوریزدان نبود    یل پهلوانان دوران نبود

ابراهیمی دینانی‌ بیان کرد: این اشعاری که شما قرائت کردید از راز هستی، توحید و سرانجام از پهلوانی رستم سخن می‌گوید و مظهر توحید عملی ملت ایران است. 

حقیقت این است که ما بارها در خصوص کتاب فردوسی در این برنامه صحبت کردیم که شاهنامه حماسی بوده و یکی از حماسه‌های بزرگ دنیاست و اگر هم بزرگترین حماسه دنیا نباشد، یکی از بهترین حماسه‌ها بوده که در طول تاریخ بشر سروده شده است. 

وی ادامه داد: از نظر ادبی کتاب شاهنامه حماسی بوده ولی این کتاب ضمن اینکه حماسی است و داستان جنگ و پهلوانی در آن گفته می‌شود. یک کتاب عملی محسوب می‌شود و از پشتوانه نیروی نظری برخوردار است. 
 
این استاد دانشگاه ضمن اشاره به این نکته که فردوسی یک حکیم عملی،‌یک فیلسوف و یک ادیب زیبا گو است، افزود: شاهنامه یک سهل و ممتنع کتابی که از صحنه جنگ ورزم صحبت می‌کند، از راز هستی، اسرار درون انسان سخن می‌گوید. این کلماتی از زبان انسان فرهیخته بازگو می‌شود. این مقدمه را گفتم که به اشعاری که شما قرائت کردید، برسیم.

دینانی گفت: انسان بین دو بی‌نهایت قرار گرفته، اولی هستی مطلق و دومی نیستی مطلق بوده که هر دو بی‌نهایت است. 

هر ممکن الموجود بین هستی و نیستی مطلق قرار گرفته، اما سایر موجودات آگاهی به هستی و نیستی مطلق ندارند و این تنها انسان بوده که به هستی مطلق ونیستی مطلق آگاهی دارد.
 
وی اظهار داشت: تراژدی حماسه و اخلاق از همین جا آغاز می‌شود. بنابراین انسان متعلق  به این دو وادی بوده و وارد زندگی می‌شود، زندگی یک مرحله گذار بین هستی و نیستی است. 
فردوسی مرتب از گذرا بودن عمر، ناپایداری این جهان و راز هستی حرف می‌زند و می‌گوید که راز هستی گشونی نیست. 
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: فردوسی مکرر به این نکته اشاره می‌کند که زندگی گذرا است و مرحله‌ای بیش نیست. در این دو مرحله که انسان زندگی می‌کند، درآن خیر و شر، نیکی و بدی نیز وجود داشته و انسان همواره بین دو مرحله ظلم و عدل قرار دارد. زندگی بین نور و ظلمت بوده و در هم‌ آمیخته است.
 
ابراهیمی دینانی تصریح کرد: فردوسی این صحنه را در جنگ و کارزار می‌آورد. اساس کتاب فردوسی حماسه بوده و آن حماسه پهلوانی است، یعنی صحنه جنگ و رزم را توضیحی می‌دهد اما نکته مهم در اینجا این است که فردوسی اهل صلح، آشتی و محبت است. 
 
مرا آشتی بهتر آید زجنگ نباید 

این استاد دانشگاه گفت: فردوسی در این بیت شعر می‌گوید که من اصل جنگ نیستم و آشتی را بیشتر دوست دارم، اما باید در مقابل ظلم ایستاد. 

دینانی اظهار داشت: تمام کوشش فردوسی در این بوده که او مظهر قهرمانی ایران و موثد تاثیر الهی باشد و شما نیز در این اشعار به آن اشاره کردید و این قهرمان یگانه و مظهر پهلوانی ملت ایران اسفندیار را نصیحت می‌کند که جنگ نشود،‌آن وقت که نصایح موثر واقع نمی‌شود و همچنان اسفندیار طالب جنگ است. چاره‌ای جز اینکه وارد جنگ شود ندارد.
 
وی ادامه داد: زمانی که وارد جنگ می‌شود و اسفندیار را مغلوب می‌کند و او را می‌کشد. 
رستم از اینکه یک انسان را کشته ناراحت است . 

به پاد افره این، گناهم مگیر  در این بیت شعر فردوسی می‌گوید که خدایا من مرتکب گناهی شدم، من را به این گناه عذاب نکن، او از اول نمی‌خواست که جنگ کند اما ضرورت ایجاد می‌کند که وارد جنگ شود. 
 
پس ما نباید حماسه فردوسی را کتاب جنگ بدانیم بلکه باید کتاب صلح و آشتی بدانیم. 
این استاد دانشگاه تصریح کرد: به دنبال این حوادث سهراب به دست پدر کشته شود و فردوسی می‌گوید که، رستم ناراحت است و عالم از دست او نیز ناراحت بوده چون پسرش را کشته، ضرورتی ایجاد شد که پسرش را کشت. چون او خبر نداشت که سهراب پسرش است. 
 
وی بیان کرد: شاهنامه را باید کتاب صلح، آشتی، محبت و انسان دوستی بدانیم و در مجموع کتاب اخلاق، حکمت عملی و پشتوانه‌ی علم نظری است.
که در راز هستی سخن می‌گوید. و به همین اشعاری که شما قرائت کردید راز هستی بود.

منصوری لاریجانی گفت: در جلسه گذشته گفتیم حکیم فردوسی اصالت را به صلح و راستی داده برای اینکه کسی که اهل راستی بوده در مدار هستی است. 

خداوند هستی و هم راستی/ نخواهد زتو کژی و کاستی 

این مطلب را به خوبی توضیح دادیم که انسان اگر اهل راستی باشد در مدار هستی بوده وگرنه خارج از هستی است. 

دینانی افزود: این مطلب را باید اضافه کنم اگر انسان در طریق راستی باشد چون بر مدار راستی می‌چرخد، اصلا جنگی پیش نمی‌آید. 

متأسفانه خود خواهی برخی از افراد بشر، از طریق مدار هستی خارج می‌شود و اینجا جای جنگ است. 

وی ضمن اشاره به این نکته که فرهنگ ایرانی برپایه راستی است، اظهار داشت: ایرانیان از آغاز تاریخ راستگو بودند، اگر راستی ادامه پیدا می‌کرد و برمدار هستی می‌چرخید، جنگی پیش نمی‌آمد، اما متأسفانه کجی که گاهی پیش می‌آید در اثر زیاده خواهی برخی از انسان‌ها بوده است. 

این استاد دانشگاه ادامه داد: وقتی انسان با راز هستی همسو می‌شود، که به هستی بیندیشد. 

بدون تردید دنیای امروز، دنیای ارتباطات است. همه از ارتباط سخن می‌گویند ولی نمی‌دانند که کلمه "ربط" چیست؟ تصور می‌کنند که "ربط" یک معنی انتزاعی دارد ولی "ربط" یک واقعیت است. 

من همیشه می‌گویم که کتاب فردوسی ضمن اینکه یک کتاب حماسی بوده، کتاب فلسفه و حکمت نیز است. فردوسی به عنوان یک فرد هستی شناس به راز هستی می‌اندیشد  و انسان را مظهر هستی می‌داند. 

وی ضمن اشاره به این مطلب که تنها انسان از هستی سخن می‌گوید، بیان کرد: مردمی که از راز هستی خبر ندارند از موجود سخن می‌گویند و از وجود حرف می‌زنند. 

بین "موجود" و "وجود" تفاوت است، مردم موجود را می‌بینند. وجود را یک امر انتزاعی مفهومی می‌دانند و این اشتباه بزرگ است. 

ابراهیمی دینانی تصریح کرد: موجود از وجود می‌آید، مردم موجودات را می‌بینند و به وجود فکر نمی‌کنند. فردوسی به وجود می‌اندیشد. 

وی گفت: یکی از هنرهای فردوسی به غیر از بحث‌های فلسفی، تلفیق افسانه و تاریخ با هم است، به تعبیر ادبیانه‌تر از تمثیل و استعاره استفاده کرده است. 

دینانی افزود: انسان ابتدایی بیشتر اهل تمثیل است یعنی یک چیزی را شبیه به چیز دیگر می‌بیند. در ادبیات یک تمثیل و یک استعاره داریم که بین این دو خیلی فاصله وجود دارد. 

این استاد دانشگاه گفت: بدون عقلانیت پاک و خالص توجه به استعاره ممکن نیست. 

فردوسی از اسطوره به تاریخ (تمثیل به استعاره) می‌آید، او تاریخ ما را منسجم می‌کند و اگر فردوسی نبود، این تاریخ ما انسجام نداشت و یا تاریخ نداشتیم. 

دینانی ضمن اشاره به این نکته که نباید کتاب شاهنامه را دست کم بگیریم، تصریح کرد: فردوسی از یک فرهنگ و ملت صحبت می‌کند و این را به طور منسجم بیان کرده است. 

مجور راستی را جز از بندگی              بود بندگی رمز تابندگی  
این استاد دانشگاه افزود: بنده‌ی انسان دیگری بودن شرک است. وقتی اسنان احساس بندگی می‌کند  که به عظمت حق تعالی پی ببرد. اگر کسی به عظمت لایتناهی غیر محدود حق تعالی آگاهی پیدا کند، از سوی دیگر خود را محدود بداند. محدود در مقابل نامحدود هیچ حالتی ندارد، این مقتضای عقل است.  
راستی این است که محدودیت خود را، در کنار عظمت لایتناهی حق تعالی بداند، اینجا احساس بندگی و راستی می‌کند و راستی را در بندگی می‌داند.  
منصوری لاریجانی گفت: چون خداوند میزان و حقیقت مطلق بوده و صراط مستقیم این است که انسان خود را با خداوند تنظیم کند. راستی مطلق و بندگی نیز همین است.  
مجور راستی چو از بندگی
                    بود بندگی رمز تابندگی 

ابراهیمی دینانی ضمن اشاره به هماهنگی انسان با عظمت هستی افزود: وقتی که بنده تابنده می‌شود یعنی همسو با هستی و درخشان شد و وقتی که کج شد، ظلمت و تاریکی است. 

جز از بندگی پیش یزدان مجوی  
                    مزن دست در نیک و بد جز بدوی 

ستم دیده را اوست فریاد رس  
                    منازدید با نازش او به کس 

وی بیان کرد: فردوسی برای کجی و راستی و خوبی و بدی میزان می‌دهد، میزان خوبی و بدی حقیقت مطلق است. 

فردوسی با این یک بیت شعر نزاع بیش از 1400 ساله فرقه معتزله و اشاعره را از میان می‌برد. 

میزان راستی و کجی، خوبی زو بدی حق بوده، چون راستی به هستی متعلق است. این راستی و کجی را عقل می‌فهمد. 

این استاد دانشگاه ادامه داد: فردوسی بین دو فرقه معتزله و اشاعره آشتی می‌دهد. عقل متوجه می‌شود که راه حق، راه راستی بوده و انحراف از حق، کجی است. 

این فکر توحیدی موجب می‌شود که فردوسی صحنه رزم می‌آفریند و از جنگ سخن می‌گوید. 

دینانی تصریح کرد: فردوسی در کل کتاب شاهنامه بیش از 1700 بار اسم ایران و ایرانی را آورده است و در کل کتاب بزرگ شاهنامه یک کلمه قبیح و زشت نمی‌بینیم. 

در اشعار سایر شعرا کلمه قبیح دیده می‌شود، حتی مولوی هم در یکی از ابیات خود کلمه‌ای قبیح را به کار برده است. البته گاهی لازم می‌شود که کلمه قبیح نیز به کار برده شود. 

وی ادامه داد: شما در اشعار فردوسی از آغاز تا پایان یک کلمه زشت و قبیح نمی‌توانید پیدا کنید. 

منصوری لاریجانی گفت: نتیجه می‌گیریم مدنظر فردوسی شخص رستم نبوده، بلکه شخصیت رستم است. 

ابراهیمی دینانی افزود: رستم به عنوان یک نهاد از الهام الهی کمک می‌گیرد و در همه صحنه‌ها پیروز می‌شود. 

وی ضمن اشاره به این نکته که رستم یک کلمه دروغ نگفته است، بیان کرد: شاهنامه نه تنها کتاب رزم بوده بلکه کتاب عشق و محبت است.

عشق در فردوسی شکوه دیگری پیدا می‌کند. وقتی که تهمینه سراغ رستم می‌آید، بلافاصله رستم دستور می‌دهد که یک موبد را بیاورند که عقد ازدواج را بخواند. و این چیزی جز پاکی و راستی نیست. 

این استاد دانشگاه اظهار داشت: عشق ناپاک در فردوسی نیست، همانطور که سخن و رزم فردوسی پاک بوده و همسو با هستی بوده، عملش نیز پاک است. 

همی گفت کای داور کردگار  
                    بگردان تو از ما بد روزگار  
بگفت این و بنهاد سر بر زمین  
                    همی خواند بر کردگار آفرین  
بدان گونه تاخور برآمد ز کو  
                    نیامد زبانش ز لعن و ستوه 

وی تصریح کرد: فردوسی می‌گوید بدی از نقص طبیعت است و من را از آن حفظ کن. 

دینانی افزود: زبان فردوسی زبان قرآنی است منتهی فرهنگ ایرانی را منسجم بیان می‌کند. 

لاریجانی بیان کرد: رستم پس از شکست سپاه توران خطاب به برادرانش می‌گوید 

همه سر به خاک سیه بر نهید  
                    از آن پس همه تاج بر سر نهید  
که بود است این لطف یزدان پاک  
                به شکرانه باید نهیم رخ به خاک  
من امشب به پیش جهان آفرین  
                    بمانم فراوان رخت اندر زمین 

ابراهیمی دینانی گفت: هر کسی که در جنگی پیروز می‌شود به طور طبیعی مغرور شده، رستم به یارانش توصیه می‌کند که مبادا مغرور شوید، این لطف الهی بوده و سر به خاک بسایید و عبارت پروردگار را انجام دهید. 

این استاد دانشگاه عنوان کرد: هیچ صفت مذمومی برتر از غرور نیست، غرور صفتی است که اگر انسان گرفتارش شد بعدها با خاک یکسان می‌شود. 

فردوسی بیان می‌کند که این پیروزی بزرگ که رستم بدست آورده لطف پروردگار بوده، و در اینجا حکیم فردوسی به درستی بیان کرده که مبادا دچار غرور شوید که خیلی خطرناک است. 

من امشب به پیش جهان آفرین  
                    بمانم فراوان رخ اندر زمین 

وی افزود: این نهایت تواضع فردوسی در مقابل عظمت لایتناهی است. بیشتر اشعار فردوسی آموزه‌های قرآنی بوده است. 

ابراهیمی دینانی تصریح کرد: از کتاب شاهنامه می‌توان تفسیر قرآن نوشت چرا که آیات قرآن را به زیبایی تفسیر کرده است. 

ستم دیده را اوست فریاد رس  
                منازید با نازیش او به کس 

این استاد دانشگاه گفت: شاهنامه کتاب عدل و دادگری است، او در شاهنامه از پادشاهان تعریف نکرده بلکه از عظمت رستم تعریف کرده رستم یک شخصیتی است که مظهر فتوت، راستی و صادقت ایرانی بوده است. 

وی خاطر نشان کرد: نماد اندیشه فردوسی نماد فکر راستین است. 


انتهای پیام/اس
برچسب ها: معرفت ، اسرار ، شاهنامه ، هستی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار