به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، دانیل سندفورد، خبرنگار بیبیسی در توییتر خود نوشته است: «اگر سال 2004 انقلاب اوکراین نارنجی بود، این انقلاب خونین است».این شاید توصیفی کوتاه اما دقیق باشد از روند شتابان تحولات در شرق اروپا، جایی که طی سه روز اخیر دستکم 77 نفر در خشونت های آن کشته شدهاند.
ناآرامی های اوکراین از ماه نوامبر و زمانی آغاز شد که ویکتور یانوکوویچ از امضای یک قرارداد تجاری با اتحادیه اروپا سر باز زد و به جای آن، به روسیه بیشتر نزدیک شد.این ناآرامیها هرچند در ابتدا در قالب تحصن و اعتراضات خیابانی بروز یافت اما اندک اندک بر وسعت درگیریها افزوده شد تا جایی که در روزهای اخیر و پس از یورش معترضان به مراکز امنیتی در کییف و برخی دیگر از شهرهای بزرگ اوکراین، عملا درگیریهای خیابانی میان هواداران غرب با دولت نزدیک به مسکو، تبدیل به یک جنگ داخلی شده و دهها کشته بر جای گذاشت.
با وجود این تحولات شتابان، تصویری که غرب از نزاع در اوکراین و بهخصوص پایتخت این کشور ارائه می دهد، بیش از آنکه نمایشی از اعتراض و درگیری باشد، تصاویری از تحصنهای شبانه با کمترین غلظت از درگیریهای خونین است.مانیتورینگ دقیق فیلمهایی که معمولا بیبیسی یا یورونیوز از این تحولات ارائه میکنند، هیچیک در برگیرنده گریههای کودکان و یا ضجههای زنان بر بالای سر کشته شدههای این آشوبها نیست و این درست برخلاف آن راهبرد رسانهای است که مثلا در سوریه پی گرفته میشود.
رسانههای غربی که عمدتا حامی معترضان بوده و تلاش میکنند تا با تضعیف جایگاه مسکو، اوکراین را حتی به قیمت کشته شدن دهها نفر، متحد اتحادیه اروپا کنند، به خوبی میدانند نمایش چهرههای خونین معترضان و یا نشان دادن از کار افتادن بخشهای مختلف اوکراین به دلیل هجوم معترضان به دستگاههای دولتی، تا چه اندازه میتواند چهره اروپا را در افکار عمومی تخریب کرده و مسئولیت این وضعیت ضد حقوق بشری را متوجه دولتمردان غربی کند.
شاید به همین دلیل است که این رسانهها تلاش میکنند تا کمتر به نمایش خشونتها در کییف و بهویژه میدان استقلال این شهر پرداخته و تصاویر خود را متوجه پخش زنده تجمعات از زاویهای دور کنند که این نوع اطلاعرسانی به شدت با سبک عینیتگرای ادعایی تضاد دارد.
مخاطبان رسانههای غربی به خوبی میتوانند سبک پوشش اخبار رویدادهای جاری در سوریه و اوکراین را مقایسه کنند. در یک طرف تاکید بر کشته شدهها و خشونت عریان و در طرف دیگر، خواندن سرود و بسنده کردن به سردادن شعار و بس! هرچند این تعارضات راهبردی در سیاست اطلاعرسانی بنگاههای خبری غرب محدود به تضاد میان این دو کشور نیست اما همزمانی این وقایع باعث شده تا مخاطب به خوبی دریابد این رسانهها چگونه از سوریه تصویر یک جامعه خشن را ارئه میدهند و اما در اوکراین کمتر خبری از اینگونه تصاویر به چشم میخورد.
البته نباید عمق درگیریها در سوریه و اوکراین را یکسان در نظر گرفت و بدیهی است که سه سال پس از آغاز نزاع در سوریه، اکنون شرایط این کشور به واقع شرایط یک کشور جنگ زده است اما در خیابانها و یا حتی نهادهای دولتی و پارلمان اوکراین نیز نزاع کم نبوده و لااقل با توجه به حجم کشتهشدگان، باید بیش از آنچه در رسانههای غربی نمود دارد، بوده باشد.
آنچه در حال حاضر در راهبرد رسانهای غرب برای بازتاب شرایط داخلی کشورهای خاورمیانه بهخصوص در سوریه دنبال میشود، نقض آشکار اصول حرفهای است که در استفاده ابزاری از کودکان به منظور تحریک احساسات مخاطبان و یا تمرکز بر تصاویر اجساد قربانیان به چشم میخورد.
با این حال عدم استفاده از چنین تاکتیکهای غیر حرفهای در اوکراین نشان میدهد که این رسانهها تا چه اندازه منطبق بر استراتژی سیاسی دولتهای خود به امر اطلاعرسانی پرداخته و تلاش میکنند تا افکارعمومی را با سیاستهای دولتهای خود همراه کنند.
با این همه به نظر میرسد که تکثر رسانهای موجود در جهان دیگر اجازه پنهان کردن واقعیت ها را نمیدهد و امروزه افکار عمومی در سطح جهان همانقدر از شدت گرفتن جنگ و تروریسم در خاورمیانه ناراضی است که نگران خشونتها در اوکراین، یونان و بوسنی نیز هست. خشونتهایی که البته با استراتژیهای رسانهای، برخی سیاه و برخی سفید جلوه میکند!
این تعارض راهبردی در عملکرد رسانههای غربی پیش از این در توصیف پیشرفتهای علمی در مناطق مختلف جهان و یا تعریف تروریسم نیز به چشم میخورد، با این حال اکنون تصویر ارائه شده در آشوبهای اروپا که اگر با حجمی کمتر در خاورمیانه و کشورهای دیگر بروز مییافت هزار و یک لقب مثبت یا منفی سیاسی و غیرسیاسی میگرفت، به خوبی گویای تضاد عملکرد رسانههای غربی با شعار استقلال و رعایت اصول حرفهای است و نشان از آن دارد که سیاستهای رسانهای در پوشش اخبار رویدادهای مهم جهانی بیش از آنکه برآمده از نیاز مخاطب باشد، ناشی از در نظر گرفتن مصالح سیاسی است. چنین روندی بی تردید بر اعتماد مخاطبان جهانی به شبکه های مشهور غربی تاثیر منفی گذاشته و باید منتظر بازتاب آن در دهه های آینده بود.