اصلی
ترین شبهاتی که درباره شهادت حضرت زهرا (س) مطرح می شود، از سوی چه گروهی است و چه
اهدافی را دنبال می کند؟
این موضوع را با نقدی بر وهابیت بررسی می کنیم، وهابیت
در طول تاریخ چه جریان های سلفی چه خود وهابیت که حدود 300 سال سرمدار این تفکر
است گرایش زیادی به صحابه دارند اما در میان صحابه نیز گزینش کرده اند، یعنی آنقدر
که وهابیت درباره صحابه بحث کلامی داشته اند درباره پیامبر (ص) بحث نکرده اند به
عبارت دیگر در بسیاری از کتب اینها بحث های مربوط به نبوت همچون صفات النبی یا
تفاضل انبیا مورد بحث و بررسی جدی قرار نگرفته است، اما اینها به مقوله صحابه که
می رسند بحث را بسیار جدی مطرح می کنند و صفحات بسیاری را تحریر کرده اند.
در این میان گزینشی هم عمل کرده اند عجیب تر است چراکه
آن ارادتی را که به بنی امیه دارند انقدر زیاد است که حتی به ائمه و اهل بیت (ع)
ندارند.
به عنوان مثال ابن تیمیه در کتاب "اعتقادنامه"
که مجموعه اشعار او است بیش از 40 بیت دارد و در بحث اعتقادات اشاره می کند گرچه
محبت اهل بیت (ع) برای ما مفروض یعنی واجب شده است اما در عین حال باید به صحابه
نیز محبت داشته باشیم.
گلایه ما این است که در میان صحابه شخصیت هایی مثل
عبدالله ابن مسعود و امیرالمومنین (ع) را داریم اما آنقدر که وهابیت در دفاع از
اشخاصی که به بنی امیه منتسب هستند مثل ابوسفیان، معاویه و یزید احساس وظیفه می
کند نسبت به امیرالمومنین (ع) احساس وظیفه ندارد، آنقدر که امروز در عربستان برای
برائت یزید کتاب نوشته می شود حتی یک مورد کتاب برای برائت امیرالمومنین (ع) از
برخی مباحث مطروحه از سوی ناآگاهان و دشمنان نوشته نشده است. یعنی یزید در پایه ای
قرار می گیرد که امیرالمومنین (ع) به عنوان شخصی که از بدو ولادت همراه و در کنار
پیامبر (ص) بوده است، قرار دارند.
این گلایه ما است در بحث صحابه شناسی وهابیت.
نکته دیگر آنکه ما یقین داریم که شخص فاطمه زهرا (س) به
عنوان تنها وارث پیامبر (ص) انتقاد جدی نسبت به برخی صحابه داشته اند. خطبه های بر جای
مانده از حضرت (س) شاهدی بر این مدعا است.
نخست خطبه فدکیه در مسجدالنبی (ص)، دوم سخنان با زنان
مهاجر و انصار در منزل خودشان و گزارش های پراکنده ای که باقی مانده ثابت می کند
که تا بخش آوردن هیزم به در خانه حضرت زهرا (س) از سوی آنها پذیرفته شده باشد
چراکه این بخش را حتی طبری نیز نقل می کند با استناد به سقیفه ابوبکر جوهری که این
بخش غیرقابل کتمان است که حضرت زهرا (س) گلایه شدید نسبت به صحابه داشته اند.
در صحیح بخاری و بسیاری از کتب اهل سنت و حتی وهابیت
گزارش هایی است که حضرت زهرا (س) به عنوان تنها وارث پیامبر (ص) در حالی از دنیا
رفتند که از برخی صحابه خشمگین بودند.
چه
اتفاقی باعث شده حضرت زهرا (س) چنین گلایه و خشمی داشته باشند و چرا صحابه توجه
نکرده اند؟
وهابیت
نسبت به خیلی از مسائل پس از رحلت پیامبر (ص) اغماض می
کند و هر وقت صحبت از این مباحث می شود به نوعی به عدالت صحابه و مدح های آیات
قرآن درباره صحابه پناه می برند، در حالی که فضای این آیات کلی است و به شخص خاصی
اشاره ندارد و این گزارش ها را شما در کتب حدیثی و تاریخی خود مشاهده می کنید اما
همیشه گریزان هستید.
از سوی دیگر منصفین از عالمان و دانشمندان مسلمان
معتقدند صحابه در جریانات پس از رحلت تصمیم عجولانه گرفتند و عجولانه آن را توسعه
دادند، به عنوان مثال سیدقطب حتی در "فی ظلال القرآن" به این مسئله اذعان دارند که این
عجله نباید به وفات رمزگونه حضرت صدیقه (س) می انجامید.
چطور می شود بین 3 تا 5 ماه بعد از رحلت پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) که هیچ یک از تواریخ قرون نخست
اسلامی اشاره به بیماری ایشان نکرده اند، از دنیا می روند؟
اما وهابیت می گوید ما نباید به مسائل مربوط به صحابه
بپردازیم این فرار به جلو است یعنی سوء استفاده کلامی از مطلبی برای تحریف تاریخ!
در حالی که فضای کار تاریخی و کلامی کاملا از یکدیگر کاملا جدا است.
لطفا
به صورت مصداق در مورد شبهات مرتبط با شهادت حضرت زهرا (س) توضیح دهید.
یکی از مشهورترین این شبهات طرح این مسئله است
که چطور امیرالمومنین(ع) با آن همه جنگاوری اجازه هجوم به منزلشان را دادند در
حالی که این مسئله از شان آن حضرت (ع) به دور است، همچنین گفته می شود اینکه
امیرالمومنین (ع) را دست بسته به مسجد بردند، جعل تاریخ است!!!
در پاسخ به این شبهه اشاره می شود به یکی از قدیمی ترین
منابع یعنی سقیفه ابوبکر جوهری که اصلش مفقود است اما طبری بیش از 40 مورد از
گزارش ها آن را نقل کرده است. وی اشاره می کند در مرحله اول و دوم وارد منزل
امیرالومنین (ع) شدند تا برای بیعت ایشان را به مسجد ببرند و ایشان فرمودند شما
مخالفت صریح با نص رسول الله (ص)
کرده اید اگر بیعت نمی کنید ایرادی ندارد اما نباید از
من بخواهید خلاف نص رسول الله (ص) عمل کنم.
وقتی خبر رسید اصرار کردند بر بیعت ایشان تا کار بیعت
تمام شود، چراکه بسیای از مهاجر و انصار چشم به عمل بزرگان صحابه داشتند تا بر
اساس فکر و عمل آنها عمل کنند، به ویژه آنکه افرادی مثل ابوسفیان ادعا می
کردند که ما در پی قائله ای هستیم تا شورایی شکل گرفته و تعیین خلیفه با حضور سران
مهاجر و انصار صورت بگیرد.
وقتی در خانه امیرالمومنین (ع) آمدند برای گرفتن بیعت به
گزارش سقیفه ابوبکر جواهری به زور وارد شدند و امیرالمومنین(ع) را در حالی که
نشسته بود نتوانستند ببرند و پیراهن ایشان را به صورت حبل بالای گردن حضرت (ع) جمع
کردند و ایشان را بردند و نمی گوید طناب آوردند.
این گزارش از منبع شیعی نیست که بگویید جعلی است بلکه از
متقدم ترین مورخین اهل سنت است و مهمتر اینکه به امضای طبری رسیده و تایید می کند.
اما در پاسخ به چرایی دست نبردن به شمشیر توسط
امیرالمومنین (ع) خود حضرت (ع) هفت دلیل آورده اند، در تمام نگارش های تاریخی این
دلایل ذکر شده اند ایشان می فرمایند: اگر وارد معرکه می شدم باعث می شد ارتدادهای
اطراف و اکناف مدینه شدت یافته و امور مسلمین و اسلام برچیده می شد و تمام مورخین
این را قبول دارند، حتی خلیفه اول با ارتدادیون جنگ هایی داشت چون آنها با دولت
مرکز مشکل داشتند و زکات نمی دادند، از این رو امیرالمومنین (ع) فرمودند اگر من
نیز در مدینه شورشی را ایجاد می کردم قطعا بساط اسلام و زمام امور از دست می رفت.
حضرت
زهرا (س) در این جریان چگونه به دفاع از امیرالمومنین (ع) پرداختند؟
ابن ابی در کنار قبور شهدای احد دید حضرت فاطمه (س) گریه
می کنند چرایی آن را جویا شد، حضرت (س) پاسخ دادند دو دلیل دارد یکی وفات پدرم
رسول الله (ص) و دیگر وضعیتی که مسلمین پیش آورده اند بعد ابن ابی سوال کرد دلیلی
دارید که بعد از پیامبر (ص) باید امیرالمومنین (ع) جانشین ایشان و خلیفه مسلمین می
شدند؟ حضرت زهرا (س) فرمودند: به این زودی غدیر خم از یادتان رفت که قال رسول الله
(ص): "من کنت مولاه فهذا علی مولاه"
وی پرسید علت خانه نشینی و منزوی شدن امیرالمومنین (ع)
چیست؟ چرا قیام نکردند؟ که در پاسخ حضرت زهرا (س) فرمودند مثل امام مانند کعبه است،
یعنی همانگونه که مردم باید سراغ کعبه بروند و در گردش طواف کنند، شما نیز باید
سراغ امام بروید و گردش جمع شوید و او را به عنوان هادی بپذیرید نه اینکه او شمشیر
از نیام کشیده و شورش کند، وقتی شما تمکین نکنید او به زور عمل نمی کند و این
وظیفه شما است نه حقی بر گردن علی ابن ابیطالب (ع).
در
تبیین ارتحال حضرت زهرا (س) به عنوان شهادت نه رحلت چه پاسخ متقنی می توان ارائه
کرد؟
از قدیم دو ابهام درباره پایان زندگانی حضرت زهرا (س)
وجود داشته یکی ارتحال زودهنگام و دیگر اختفای مزار ایشان.
در گزارش های صحیح بخاری می بینیم که اشاره می کند وقتی
حضرت زهرا (س) دفن شد خیلی از مهاجرین و انصار متوجه نشدند و پس از آن بود که بیش
از پیش از جفای خود به امیرالمومنین (ع) آگاه شدند.
اما معمولا منابع تاریخی درباره این دو ابهام با تسامح
رد شده اند، همین ابهام ما را متوجه این مسئله می کند که پس از رحلت پیامبر (ص)
حوادثی رخ داده که در فاصله کوتاهی به شهادت حضرت زهرا (س) انجامیده است.
فارغ از منابع شیعی آنقدر قرائن تاریخی داریم که ثابت می
کند ر آن مدت کوتاه توطئه ای رخ داده است، یکی وجود آیات متعدد درباره منافقین در
سال های آخر عمر پیامبر (ع) که از فتح مکه آغاز می شود و در سال های نهم و دهم
هجرت اوج می گیرد همچون جنگ تبوک، به گونه ای که بیش از 70 آیه تذکر می دهند به
پیامبر (ص) درباره منافقین، چه علتی داشته که خدا به این امر آنقدر تاکید کنند.
قرائن نشان می دهد که حضرت زهرا (س) بدون دلیل و با این
سرعت از دنیا نرفته اند!
در
چه منابعی می توان این جریان را به روشنی مطالعه کرد؟
پیشنهاد می شود کتاب "جانشین محمد
(ص)" نوشته ویلفرد مادلونگ، مستشرق آلمانی که توسط احمد نمایی ترجمه و از سوی
نشر آستان قدس رضوی منتشر شده است، مطالعه شود، در این کتاب نکته های جالبی اشاره
شده، عجیب آنکه وی معتقد است کار خلافت فقط و فقط باید به امیرالمومنین (ع) می
رسید و اینکه چه جریانی آن را منحرف کرد را نیز بیان می کند. در قالب جزوه نیز
"مظلومی گمشده در سقیفه"
لباف در چهار جلد که شبهات شهادت حضرت زهرا (س) را
بررسی می کند، توصیه می شود./قدس