«یبرود» بعد از سقوط القصیر، برای تروریستها یک نقطه حیاتی و منحصر به فرد به حساب میآمد و از اینرو بسیار به سختی این منطقه را ترک کرد و در این راه صدها کشته داد که بعضی از آنها، نیروهای کلیدی داعش به حساب میآمدند. یبرود یک نقطه وصل جدید بین سوریه و لبنان و به عبارت دیگر بین مناطق تحت سیطره تروریستها و جهان خارج به حساب میآمد و بعد از سقوط القصیر جایگاه ویژهای در عملیات تروریستها بخصوص نیروهای داعش داشت و لذا سقوط یبرود تأثیر جدی بر نیروهای تروریستی و کشورهای حامی آنان خواهد داشت.
یبرود از نظر دو دولت ترکیه و عربستان، نقطه «آزمون نهایی» گروههای مسلح وابسته به این دو کشور در سوریه است و در صورت پیروزی در این نقطه استراتژیک میتوان به توانایی این گروهها در تغییر فضای کنونی سوریه امید بست و در صورتی که آنان نتوانند این نقطه را که از حمایت ویژه برخوردارند، در دستان خود نگه دارند، نمیتوانند در صحنههای دیگر نیز موقعیتهای خود را حفظ کنند. یبرود بین القصیر و تلکلخ واقع شده و به مرزهای لبنان و عناصر وهابی متعصب در طرابلس متصل است. تصرف این منطقه مهمترین پل مستقیم ارتباطی تروریستها با مناطق آزاد بری و بحری (لبنان و مدیترانه) را از بین برده است و این آخرین امید ترکیه و عربستان به امکان حفظ تروریستها را به یأس مطلق تبدیل میکند. از این رو یک ساعت پس از سقوط یبرود و تسلط ارتش بر آن، باراک اوباما با صراحت گفت «بدون تردید اسد پیروز شده است».با سقوط یبرود، عربستان و ترکیه باید راه حل دیگری در برابر اسد دنبال نمایند. دو روز پیش یکی از رهبران شیعه ترکیه گفت «سیاست دولت ترکیه در مورد سوریه تغییر نکرده ولی متوقف شده است». توقف ماشین سیاسی و نظامی عربستان و ترکیه در سوریه در واقع ریاض و آنکارا را در موضع ضعف قرار داده و آثار این سکته نه فقط در سوریه بلکه در کل منطقه پدیدار خواهد شد و از این رو پذیرفتنی است اگر بگوئیم عربستان و ترکیه باید حتی در انتظار یک سلسله حوادث داخلی ناشی از سرخوردگی اجتماعی از سیاستهای دولتی باشند.
منطقه قلمون و یبرود منطقه سیطره پیچیدهترین و برجستهترین چریکهای گروههای تروریستی و بخصوص نیروهای داعش بود. داعش در میان گروههای مسلح تروریستی در سوریه برجستگی خاصی دارد چرا که سالهاست تحت تعالیم ابوبکر البغدادی آموزشهای سخت نظامی و چریکی دیده و تحت عملیات عقیدتی ویژه بوده است و لذا این نیروها در مقایسه با نیروهای جبههالنصره و جیشالحر از استقامت بسیار بیشتری برخوردار میباشند. از این رو وقتی این گروه شکست میخورند، برای جبهه النصره و جیشالحر جایی باقی نمیماند. احمد الجربا، یک روز پس از شکست تروریستها در یبرود ادعا کرد که عامل اصلی شکست آنان در یبرود اختلاف میان داعش و النصره و ارتش آزاد بوده است و نه قوت ارتش و نیروهای حامی آن. این سخن الجربا چندان دقیق نیست چرا که از یک سو نیروهای عمل کننده در یبرود از زبدهترین نیروهای داعش بوده و ارتش حر در آنجا حضور نداشته است تا با دو گروه دیگر اختلاف داشته باشند. کما اینکه هیچ گزارشی از وقوع اختلاف و درگیری بین داعش و جبهه النصره در یبرود منتشر نشده است. بنابراین میتوان گفت که نیروهای مقاومت سوریه بر پُرقدرتترین جریان تروریستی غلبه کرده است و از منظر دیگر، اگر گروههای تروریستی در سوریه دچار اختلاف شدهاند، اختلافشان بعد از وقوع شکست از مقاومت در سوریه به وجود آمده است وگرنه چگونه دو گروه که از یک منبع تغذیه شده و برای یک هدف میجنگند دچار اختلاف آنهم در مرحله قبل از پیروزی بر دشمن مشترک میشوند! داعش و جبهه النصره و ارتش آزاد هر سه بطور مشترک از سوی غرب، کشورهای عربی، رژیم صهیونیستی و ترکیه حمایت شدهاند و همه برای اسقاط دولت اسد و برچیدن جبهه مقاومت به میدان آمده بودند. آنان، زمانی دچار اختلاف شدند که حزبالله لبنان کمر آنان را در القصیر شکست و ارتش سوریه، دمشق را از محاصره آنان خارج کرد.
موقعیت حزبالله در لبنان، بعد از موفقیت عملیات جبهه مقاومت در «یبرود» مستحکمتر میشود. یبرود طی ماههای گذشته منطقه اصلی تجهیز ماشینهای بمبگذاری شده علیه اهداف لبنانی بوده و سامانه شلیک موشک به منطقه بقاء در این منطقه قرار داشته است. در واقع اقدامات تروریستی ضد لبنان توسط فرماندهی القاعده در یبرود در منطقه «عرسال» استان هرمل لبنان طراحی و دنبال میشد که با سیطره مقاومت بر یبرود، عرسال نیز تسلیم شده و حزبالله لبنان میتواند وضع آرامتری در لبنان داشته باشد. شکست تروریزم در یبرود، شکست تروریزم وهابی در طرابلس و شکست تروریزم در صیدا به حساب میآید از این رو میتوان گفت پیروزی در یبرود، چشمانداز بهتری را در اختیار حزبالله قرار داده و بار دیگر توجه نیروهای اجتماعی لبنان به حزبالله و مقاومت جلب میشود. میتوان گفت تحت تاثیر پیروزی یبرود، کمیته وزارتی لبنان مقاومت در برابر خواست حزبالله را کنار گذاشت و پذیرفت که سلاح مقاومت یک سلاح استراتژیک برای دفاع از کیان، سرزمین و مردم لبنان در برابر دشمن خارجی است و رئیسجمهور لبنان - میشل سلیمان - که در پایان دوره خود قرار دارد، یک گام به عقب برداشت و با صراحت اعلام کرد که حزبالله بخشی از واقعیت لبنان است و بدون توجه به آن نمیتوان به کابینه لبنان شکل داد. این در حالی است که تا دو هفته قبل از اعلام رسمی پیروزی در یبرود، سلیمان، حزبالله را به قربانی کردن منافع لبنان در طرحهای منطقهای متهم کرده بود. بنابراین کاملا واضح است که پیروزی در یبرود، برتری خاصی به موقعیت حزبالله در لبنان داده است. به موازات آن، مخالفان حزبالله در موقعیت ضعیفتری قرار گرفته و تجربه ثابت کرده است که مخالفان در موقع ضعف، انعطاف بیشتری داشته و به حل و فصل مسایل علاقهمندتر بودهاند.
پیروزی در یبرود، ضمن آنکه استانهای حمص، حما و طرطوس را امنتر میکند در عین حال راه را برای عملیات ارتش در حلب هموارتر میکند چرا که با شکافته شدن جبهه شرقی، جبهه غربی و جبهه شمالی تروریستها در حلب که طی ماههای اخیر روی داد، تروریستها بخصوص در جبهه غربی حلب به کمک فرماندهی مرکزی القاعده در یبرود وابسته بودند، با سقوط یبرود، جبهه غربی حلب سقوط خواهد کرد و کار برای ارتش در بخشهای شمالی نیز آسان میشود. پیروزی ارتش در یبرود اعتماد نفس زیادی به نیروهای نظامی سوریه میدهد و هرگونه تردید درباره اینکه میتوان استانهای آلوده - حلب، ادلب، رقه و دیرالزور- را آزاد کرد، از میان برمیدارد و موضع ارتش را در مقابل جبهه تروریزم منسجمتر مینماید. پیروزی در یبرود، ساکنان حلب را به نفع اسد به حرکت درمیآورد کما اینکه در ماههای گذشته شاهد تظاهراتی به نفع اسد در این شهر حساس بودهایم. حرکت هواداران اسد در حلب، تروریستها را بشدت دچار مشکل میکند چرا که حیوان تروریسم بدون داشتن یک «شکم مطمئن» نمیتواند به حرکت خود ادامه بدهد. در گذشته و تا همین چند روز پیش داعش هرگونه حرکت هواداری از اسد را با شدت تمام و استفاده از همه ظرفیت نظامی قلع و قمع میکرد. همین هفته گذشته تروریستها بیش از 30 نفر از اهالی حلب که در تظاهرات هواداری از اسد شرکت کردهبودند را در میدان مرکزی شهر به گلوله بستند این نشان میدهد که حرکت مردمی به نفع اسد در حلب، این جریان تروریستی را ریشهکن میکند. از سوی دیگر آزادی بقیه حلب از سیطره تروریستها سبب شکست نزدیک آنان در رقه، دیرالزور و ادلب خواهد شد چرا که پیروزی اسد در حلب کارکردی نظیر فتح خرمشهر توسط رزمندگان اسلام در سال 1361 خواهد داشت.
پیروزی در یبرود نشان میدهد مقاومت تنها جریانی است که میتواند فتنه القاعده و وهابیت را خنثی نماید. در واقع نبرد یبرود یک وزنکشی واقعی میان جبهه تروریستی وهابی با جبهه مقاومت به حساب میآید. از این منظر یبرود تا حد زیادی سرنوشت درگیری این جبهه تروریستی که آشکارا از حمایت همهجانبه غربی، عربی، صهیونیستی و ترکی برخوردار میباشد را در عراق، سوریه و لبنان مشخص میکند و این میتواند بازتاب گستردهای در منطقه پیدا کرده و دامنه آن به بحرین و یمن که در معرض توطئههای مشابهی هستند، برسد. نبرد یبرود برای صهیونیستها نیز بسیار تلخ بود چرا که اسرائیلیها میدانند چریکهای داعش به مراتب از نیروهای ورزیده اسرائیل ورزیدهتر هستند. پیروزی حزبالله در یک جنگ درون شهری با نیروهای ورزیده داعش به این سوال پاسخ میدهد که در صورت وقوع درگیری بین حزبالله و اسرائیل در منطقه جلیل شمالی، صغد و ... چه کسی در نهایت سرنوشت درگیری را رقم میزند؟