به گزارش گروه فرهنگی
باشگاه خبرنگاران؛ صائب در غزلی آب وهوای بهار و یک روز بهاری را به تصویر میکشد و در غزلش، خیالپردازیهای خاص او به چشم میخورد.
باد بهار مرهم دلهای خسته است
گل مومیایی پر وبال شکسته است
شاخ از شکوفه پنبه سرانجام میکند
از بهر داغ لاله که درخون نشسته است
وقت است اگر زپوست برآینه غنچهها
شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
زنجیرهای است ابر که فریاد میکند
دیوانهای است برق که از بند جسته است
پایی که کوهسار به دامن شکسته بود
از جوش لاله بر سر آتش نشسته است
افسانه نسیم به خوابش نمیکند
از نالهای که بوی گل از خواب جسته است
صائب بهوش باش که داروی بیهشی
باد بهار در گره غنچه بسته است
صائب تبریزی
انتهایپیام/ اس