؛ گلزار يك روز را به ديدار با زوج هنري سابقش اختصاص داد و عباس كيارستمي هم همه را غافلگير كرد.
خيلي از جوانترها تعجب ميكنند كه چرا هر خبر سادهاي راجع به مسعود كيمياي اين قدر براي عدهاي مهم است.
حقيقت
اين است كه كيميايي در حدود 40 سال پيش كارهاي مهمي ساخت و همانها در
جريان سينماي ايران خيلي تاثيرگذار بودند با اين حال حتي اگر تاثير آن
آثار بر كيفيت فيلمسازي ايران هنوز وجود داشته باشد، خود آن فيلمها براي
خيليها ديگر قابل ديدن نيستند.
اما
عدهاي از قديميها هنوز با نام سازنده اين آثار نوستالوژي دارند و به
همين علت هر اثر و خبر كوچكي درباره او برايشان مهم ميشود.
آخرين
فيلم كيميايي كه چند بار نام آن تغيير كرده و دست آخر به "متروپل" رسيده،
روزهاي نهايي فيلمبردارياش را ميگذراند و به زودي مصطفي خرقهپوش تدوين
آن را آغاز خواهد كرد.
ظاهرا متروپل قرار است به نحوي با بقيه آثار اين فيلمساز متفاوت باشد.
داستان
آن در يك شب تا صبح و اكثرا در يك مكان ثابت «سينما متروپل» ميگذرد كه
اين نوع از تايمينگ و لوكيشن معمولا مخصوص سينماي واقعگرا و رئاليست است
مثلا فيلم آژانس شيشهاي كه اكثر آن در يك مكان «آژانس كاكتوس» و در زماني
محدود «يك 24 ساعت» ميگذرد و فيلمي واقعگراست در حالي كه تا به حال تمام
كارهاي كيميايي حال و هواي استورهاي داشتند و البته توجه آنها به
استورههاي معاصر بوده.
در ضمن شخصيت محوري اين فيلم يك زن است و اين با جنس سينمايي كه از كيميايي تا كنون سراغ داشتيم خيلي فاصله دارد.
در
هر حال و با تمامي اين اوصاف، ميتوان مطمئن بود كه متروپل حتي هم اگر
فيلم خوبي از آب درنيايد حداقل در جشنواره سي و دوم يكي از سوژههاي بحث
منتقدان قرار خواهد گرفت.
تازگي
و بداعت بعضي سوژهها در كار آخر كيميايي كه از اين فيلمساز گذشته دوست
بعيد به نظر ميرسيد باعث جلب توجه خيلي از سينماييها به اين اثر شد
چنانكه از محمدرضا گلزار «نماد سينماي تينايجري و عامهپسند ايران» گرفته
تا عباس كيارستمي «سمبل فيلمسازي انتلكت و روشنفكرانه در كشور»، خيليها
سر صحنه فيلم حاضر شده و با كيميايي گفتگو كردند.
در
حقيقت گلزار سراغ پروژهاي رفت كه در آن زوج هنري سابقش يعني مهناز افشار
نقش اصلي را برعهده داشت و كيارستمي كه امروز در جهان خيلي مشهورتر از
كيميايي است سر صحنه فيلمسازي حاضر شد كه زماني تيتراژ آثارش را ميساخت.
البته
قبل از اينكه مهم به نظر برسد در گفتگوهايي پس اين ديدارها چه جزئياتي رد
و بدل شده، هيجان عوامل فيلم بابت حضور اين افراد همينطور هيجان افرادي
كه اخبار آن را شنيده و يا خواندهاند قابل توجه است.
همينها
نشان ميدهند كه متروپل قبل از ساخته شدنش سر و صداي زيادي به پا كرده و
معلوم نيست خود فيلم هم در حد اين حواشي قابل توجه باشد چون چيزهاي ديگري
هم در ميان اطلاعاتي كه از اين پروژه داريم ميتواند خلاف تمام اين تصورات
خوشبينانه را به مرز اثبات نزديك كند.
مثلا
غير از حال و هواي سر صحنه كه نشان از دكوپاژ حساب شده كارگردان نميدهد،
در فيلمنامه هم سرسري گرفته شدن بعضي فرازها باعث ميشود نسبت به خروجي
نهايي فيلم نگران باشيم و اين يعني حتي اگر سوژه كار نو و تازه باشد
نميتوان از همه چيز مطمئن بود وبايد ديد كه آيا اين سوژه خوب پرداخت
ميشود يا نه؟
در
ضمن نام فيلم كه نام يك سينماي قديمي و متروكه در ابتداي خيابان لالهزار
نو است نشان ميدهد كيميايي كاملا دست از سر گذشته برنداشته.
البته
اينكه موضوع اين فيلم راجع به گذشته باشد فينفسه چيز بدي نيست وگرنه
شاخصترين آثار تاريخي سينما بايد از كارهاي متوسط كيميايي هم بدتر به
حساب بيايد چون كيميايي لااقل سراغ تاريخ معاصر رفته!
اما
نكتهاي ويرانگر در ساختار فيلمهاي او اين است كه اين فيلمساز براي خلق
جذابيت سعي ميكند از محبوبيت بعضي چيزهاي نوستالوژيك وام بگيرد در حالي
كه آن چيزها فقط براي خودش نوستالوژيك هستند نه مخاطب.
مثلا
سالن سينماي متروپل فقط ميتواند براي عدهاي از تهرانيهاي قديم كه لااقل
بالاي 50 سال سن دارند خاطرهانگيز باشد و با اكثريت مخاطبان سينما كه
جوان هستند هيچ ارتباطي برقرار نميكند.
در
ضمن اثر بايد به لحاظ ساختاري هم از جذابيتهاي سينمايي بهره ببرد و
نوستالوژي به تنهايي براي خلق جاذبه كافي نيست چه اينكه اگر اينطور بود يك
گزارش تصويري از آن سينما در يكي از بخشهاي خبري تلويزيون به همراه يك
موسيقي رقتانگيز و مقداري نريشن احساسي ميتوانست همان نوستالوژي را
بيدار كند در حالي كه ما از يك فيلم سينمايي چيزي بيشتر از اينها توقع
داريم.
به
هر حال تمام اين حرفها حرفهايي است كه با آن فقط ميتوان به استقبال
آخرين اثر كيميايي رفت و داوري نهايي را ميبايست به زمان نمايش اين فيلم
موكول كرد.
يادداشت از ميلاد جليلزاده
انتهای پیام/رس