به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، حضرت فاطمه (س) روز بیستم جمادیالثانی سال پنجم بعثت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوار ایشان حضرت محمد مصطفی پیامبر اکرم (ص) و مادرشان حضرت خدیجه (س) است.
حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) صاحب 104 اسم و لقب است که برخی از آنها آسمانیاند و از سوی پروردگار تعیین شده و بعضی از سوی برگزیدگان الهی، معین شده است.
فاطمه (س)، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا، زهره، ام ابیها، امالحسن، امالحسین، امالمحسن، بتول، حانیه، حره، جهان، حورا، حورای انسیه، سیده، سیده نساء العالمین، صدیقه کبری، عذرا، مریم کبری، منصوره، نوریه و ... از اسامی و القاب آن حضرت (س) است.
در این بخش از گزارش به ماجرای شهادت حضرت فاطمه (س) اشاره میکنیم.
پس از خیانت سقیفه و تعیین خلیفه ناحق مسلمانان عدهای از اصحاب که مخالف با خیانت سقیفه بودند در منزل دخت گرامی رسول خدا تحصن کردند.
ابوبکر، قنفذ را نزد امیرالمؤمنان (ع) به همراه عدهای کمک فرستاد.
قنفذ از امیرالمؤمنان (ع) اجازه ورود خواست ولی ایشان به آنان اجازه نداد.
اصحاب قنفد نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالی که آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.
عمر گفت: بروید اگر به شما اجازه داد وارد شوید وگرنه بدون اجازه وارد شوید.
آنها آمدند و اجازه خواستند؛ حضرت زهرا (س) فرمود: به شما اجازه نمیدهم بدون اجازه وارد خانه من شوید.
همراهان او برگشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند؛ آنان به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت: و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانهاش شویم خودداری کردیم.
عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است.
سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند آنان و خود عمر همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و فرزندانشان قرار دادند.
عمر ندا کرد به طوری که حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بشنوند و گفت: به خدا قسم، ای علی باید خارج شوی وبا خلیفه بیعت کنی وگرنه خانه را با خودتان به آتش میکشم.
حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: ای عمر، ما را با تو چه کار است؟
عمر ملعون جواب داد:در را باز کن وگرنه خانهتان را به آتش میکشیم.
آن حضرت (س) فرمود: ای عمر، از خدا نمیترسی که به خانه من وارد میشوی ولی عمر بازنگشت و سپس خانه امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) را آتش زد.
حضرت زهرا (س) در مقابل او آمد فرمودند: یا ابتاه، یا رسولالله.
عمر شیشه را در حالی که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی آن حضرت (س) زد.
امام علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بین و گردنش کوبید و خواست او را بکشد ولی سخنان پیامبر (ص) و وصیتی را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: ای پسر صهاک، قسم به آنکه محمد (ص) را به پیامبری مبعوث نمود اگر نبود مقدری که از طرف خداوند گذاشته و عهدی که پیامبر (ص) با من نموده میدانستی که نمیتوانی به خانه من داخل شوی.
عمرعدهای را نزد ابوبکر فرستاد و کمک خواست.
مردم آمدند تا داخل خانه شدند، امیرالمؤمنان (ع) هم سراغ شمشیر رفت.
قنفذ ملعون نزد ابوبکر برگشت در حالی که میترسید علی (ع) با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدت عمل آن حضرت (ع) را میدانست.
ابوبکر به قنفذ گفت: برگرد، اگر از خانه بیرون آمد دست نگه دارید وگرنه در خانهاش به او هجوم بیاورید و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید. قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند.
حضرت زهرا (س) در خانه، بین مردم و امیرالمؤمنان (ع) مانع شد.
قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت (س) زد به طوری که وقتی حضرت از دنیا رفت در بازویش اثری مثل دستبند برجای مانده بود.
آن ملعون حضرت فاطمه (س) را با تازیانه زد و سپس با غلاف شمشیر به فاطمه زهرا (س) حمله کرد و ضربهای به او زد، آن حضرت (س) را به سمت چارچوب در خانهاش کشانید و در را فشار داد به طوری که استخوانی از پهلویش شکست و فرزندش را از دست داد.
بر اساس روایتی از امام صادق (ع ) که فرمود: آنچه باعث شهادت مادرم (س) شد همان غلاف شمشیری بود که قنفذ بر او زد.
سرانجام با آوردن هیزم خانه وی را مورد هجوم قرار دادند و حرمتش را شکستند.
بر اساس برخی روایتها، حضرت فاطمه (س) برای پاسخ ، پشت در خانه حاضر شد که خانه باز شد و حضرت فاطمه (س) برای حفظ خود ار چشم نامحرمان به پشت در پناه رفت، در این لحظه عمربن خطاب با لگد چنان به در کوبید که حضرت فاطمه زهرا (س) بین در و دیوار قرار گرفت.
*نخستین شهید ولایت
نخستین شهید از آل محمد (ص) و پیشتاز اهل بیت (ع)، نخستین شهید راه ولایت و غدیر، نخستین قربانی سقیفه، نخستین شهید که جبهه جنگ ندیده شهید شد، نخستین شهیدی که ولادت و شهادتش با هم به وقوع پیوست، نخستین شهید که در کنار مادر به شهادت رسید، شهیدی که بدون شمشیر خصم زبون را از پا درآورد، شهیدی که با بیزبانی با حجت مظلومیت، دشمن را مغلوب کرد. شهیدی که در کنار مادر، نه مادر را دید و نه مادر او را، شهید بیشمشیری که فقط با مجروح شدن مادر شهید شد. شهیدی که شهادتش قبل از ولادتش بود.
جنین شش ماههای که عرصه محشر را زیر و رو می کند. شهید مظلومی که در روز جزا نخستین محاکمه درباره او آغاز می شود. شهید مظلومی که قبرش مانند مادرش نامعلوم است.
حضرت محسن (ع) پنجمین فرزند و سومین پسر امام علی (ع) حضرت فاطمه (س) نخستین شهید ولایت است.
*ماجرای نفرین و معجزه حضرت فاطمه زهرا (س) بر اساس روایتی از حضرت سلمان، هنگامی که امیرمؤمنان (ع) را از خانه بیرون آوردند حضرت فاطمه (س) نیز بیرون آمد تا نزدیک قبر پیامبر (ص) رسید و فرمود: امیرمؤمنان را رها کنید. قسم به خدایی که پیامبر (ص) را به حق مبعوث کرده، اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان میکنم و پیراهن پیامبر (ص) را بر سر میگذارم و به درگاه خدا ناله میکنم.
بدانید که ناله صالحان در پیشگاه خدا از فرزندان من گرامیتر نیست.
در این هنگام پایههای دیوار مسجد از جا کنده شد به طوری که اگر کسی میخواست از زیر آن عبور کند میتوانست.
حضرت سلمان (س) به حضرت زهرا (س) فرمود: یا سیدتی و مولاتی، خداوند تبارک و تعالی پدرت را رحمت فرستاده، پس از ناحیه شما برای امت نقمت و عذاب نباشد.
حضرت زهرا (س) از نفرین دست بازداشت و دیوارها به گونهای به جای خود برگشت که از زیر آنها گرد و غبار بلند شد و به حلقوم اطرافیان داخل شد.
سرانجام پس از چند روز از این واقعه حضرت زهرا (س) در بستر بیماری روز سیزدهم جمادیالاول سال 11 هجری قمری در شهر مدینه به شهادت رسید.
بنا بر وصیت حضرت فاطمه زهرا (س) امام علی (ع) شبانه پیکر مبارک آن حضرت (س) را مخفیانه به خاک سپرد.
گزارشی از زهره کلهر
انتهای پیام/