بلومبرگ: قبلاً هم روسیه مجبور شده بود بدلیل عدم اعطای ویزا، نماینده اش در سازمان ملل را عوض کند
بعد از گزارش «بلومبرگ»، گروگان های سفارت آمریکا در تهران - لانه جاسوسی- سوار بر یک موج خبری، خواهان جلوگیری کاخ سفید و کنگره از صدور ویزا برای «ابوطالبی» شدند .در همین ایام، «ماری هارف» (معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا) گفت: «ما فکر می کنیم که اعلام نام این فرد (ابوطالبی)، بشدت دردسرساز خواهد بود. ما اکنون، از نزدیک این موضوع را مد نظر داریم و نگرانی های جدی خود را درباره این معرفی احتمالی؛ با دولت ایران در میان گذاشته ایم» .
متعاقباً و در 19 اُم فرودرین ماه، سنای آمریکا طی قانونی اعلام کرد که دولت این کشور برای کسانی که محرز می شود، به اقدامات تروریستی پرداخته اند حتی در قالب دیپلمات؛ نمی تواند ویزا صادر کند. با این حال، سناتورها که اکثریت آنها در اختیار حزب حاکمه دولت - دموکرات ها- بود، ترجیح دادند که تشخیص مصداق تروریست بودن و مثلاً اینکه «ابوطالبی»، تروریست هست یا نه را به عهده دولت آمریکا بگذارند .
اخیراً نیز «خبرگزاری رویترز» طی خبر به نقل از «سخنگوی کاخ سفید» - جی کارنی- با عنوان این مسئله که دولت و سنای آمریکا در اینباره همراهند، نوشت: «کاخ سفید، متذکر شد که ارتباط «ابوطالبی» با ماجرای گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸ ه.ش، علت رد درخواست ویزای او برای ورود به آمریکا بوده است. «جی کارنی» گفت: پیشتر به سازمان ملل و دولت ایران، گفته شده بود که ویزای آمریکا برای آقای «ابوطالبی»، صادر نخواهد شد» . متقابلاً، «عباس عراقچی» - معاون سیاسی وزارت خارجه و سرپرست تیم مذاکرات هسته ای ایران- طی اظهاراتی گفت: «گزینه جایگزین برای آقای «ابوطالبی»،نداریم و موضوع را از طریق مکانیزم های حقوقی پیشبینی شده سازمان ملل؛ پیگیری می کنیم» .
هر چند با اظهارات این مقام ارشد وزارت خارجه، به نظر رسید که دولت در برابر فشارهای وارده آمریکا، تصمیم به کوتاه آمدن ندارد اما خبرهای تأیید نشده ای به گوش رسید که این انگاره را با تشکیک مواجه کرد. «پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبری الشرق الاوسط» - وابسته به سعودی- در گزارشی به نقل از منابع رسمی تهران نوشته است: «بحران و تنش در باره نماینده جدید «جمهوری اسلامی ایران» در سازمان ملل، وارد دور تازه ای از چالش شده است، چرا که تهران، رسما ً با مسئله انتخاب جایگزین برای «ابوطالبی»؛ مخالفت کرده است. هم اکنون در پس پرده، تلاش هایی در جریان است تا شخص دیگری به عنوان جایگزین وی معرفی شود. منابع رسمی ایران به «الشرق الاوسط» اعلام کردند که هم اکنون، «روحانی» درصدد معرفی نام دیگری بعنوان جایگزین «ابوطالبی» است، چرا که وی مایل نیست؛ هیچ تنش جدیدی با دولت آمریکا روی دهد» .
این در حالی بود که همزمان، «روزنامه شرق» - نزدیک به کارگزاران سازندگی- در یادداشتی به قلم: «صادق زیباکلام» نوشت: «نه «اوباما» در واشینگتن، نه «روحانی» در تهران، بنای عقب نشینی و سپردن فرمان مذاکرات به تندروها را ندارند. در عین حال هم از این واقعیت، گریزی نیست که مخالفان مذاکرات و توافق هسته ای بهانه مناسبی پیدا کرده اند. اقدام دو طرف باید در گام اول، جلوگیری از تأثیر "بحران ابوطالبی" بر روند مذاکرات باشد. گام بعدی آن است که «روحانی»، باید اصراری بر اینکه حتماً آقای «ابوطالبی» به نیویورک بروند، نشان ندهد. «اوباما» هم به نظر نمی رسد که عجله ای برای تصویب و به اجراء گذاشتن مصوبه کنگره داشته باشد».
صادق زیباکلام: روحانی با اصرار بر ابوطالبی، بهانه به تندروها ندهد
جالب اینکه در همین دوره زمانی، «روزنامه دیلی تلگراف» انگلیس طی گزارش مشروح، ادعاهای گزافی که بیشتر منشا صهیونیستی دارد را مطرح و ادعا نمود که «ابوطالبی» در فرآیندهای تصفیه حساب سیاسی- اطلاعاتی ایران علیه مخالفین خارج نشین؛ بطور گسترده دخیل بوده است. «دیلی تلگراف» در این مورد نوشت: ««حميد ابوطالبي» ... در بحران گروگان گيري سال 1979 م. دست داشته اما «نشريه تلگراف»؛ ميتواند نشان دهد که وي در مرگ يکي از مخالفين ايرانی، (نیز) دخالت داشته است. اسناد دادگاهي که «ديلي تلگراف» بدست آورده، نشان ميدهد که (این) ديپلمات ايراني در مرگ يک مخالف ايراني در رم در دهه 1990 م.، دخالت داشته است. وی متهم است که بر عمليات ترور «محمدحسين نقدي»، توسط عوامل ايراني در رم به سال 1993 م. نظارت داشته است. ابوطالبي تا سال گذشته، بعنوان سفير ايران در ايتاليا مشغول به خدمت بود. در واقع اتهاماتي که متوجه «ابوطالبي» است، بسيار تازه تر از اين مورد (بحران تسخیر سفارت آمریکا) است.
دیلی تلگراف: ابوطالبی در قتل یک مخالف ایران در ایتالیا دست داشته/ روحانی راهی جز عق نشینی ندارد
اسناد دادگاهي که شامل
رونوشت ها و مصاحبه هاي مختلفي است که پليس ايتاليا، در هنگام بررسي پرونده مرگ «نقدي»
انجام داده؛ حاکی از نقش کليدي وی در پوشش دادن عمليات هاي مخفي دهه 1990 م. است.
«نقدي»، ديپلمات سابق ايراني بود که در سفارت ايران در رم در زمان شاه خدمت مي کرد.
وي در سال 1982 م. که از سرکوب مخالفين پس از انقلاب، بسيار خشمگين شده بود، به سازمان
[منافقين] مجاهدين خلق پيوست؛ سازماني که بشدت، مورد تنفر «جمهوري اسلامي» است. «نقدي»
در يکي از خيابانها رم، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد و هرگز پرونده او حل نشد . روزنامه
هاي ايران، اين سؤال را مطرح کردند که چرا رئيس جمهور ايران؛ باید دسترسي خود به آمريکا
را با انتخاب فردي که اينچنين سابقه مورد مناقشه اي دارد؛ در معرض خطر قرار دهد؟
... به نظر مي رسد که تنها دو گزينه در پيش روي او (روحانی) موجود است، يا همچنان
بر باقي ماندن «ابوطالبي» براي اين کار اصرار ورزد و مانع پيشرفت ارتباط با آمريکايي
ها شود؛ آن هم در زماني که بدنبال نزديک شدن اين دو کشور به هم است يا عقب نشسته و در
نتيجه؛ "استقلال کشور" را با تسليم شدن در برابر فشار آمريکا، زير سؤال ببرد» .
*پیشینه انقلابی، سرانجام رفورمیستی و ابهام در آینده پژوهی "چالش ابوطالبی"
قبل از اینکه به تحلیلی از چرایی چالش برانگیز شدن موضوع «ابوطالبی» بپردازیم، لازم است بدانیم، «حمید ابوطالبی» که بعنوان نماینده جدید ایران در سازمان ملل پیشنهاد شده؛ در اصل کیست؟
در رسانه ها گفته می شود که «ابوطالبی»ِ متولد 1336 ه.ش در تهران، دارای مدرک دکترای جامعه شناسی از «دانشگاه لرون فرانسه»، کارشناسی ارشد جامعه شناسی از «دانشگاه سوربن فرانسه» و کارشناسی ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی از «دانشکده الهیات دانشگاه تهران» و کارشناسی جامعه شناسی از دانشگاه تهران است. این سوابق تحصیلی، پیش از هر چیزی نشان دهنده نزدیکی احتمالی وی به "باند فرانسوی ها"ی دیپلماسی ایران است.
وی همچنین، دارای سابقه طولانی در دستگاه دیپلماسی کشور است، از جمله سابقه سفارت ایران در ایتالیا، بلژیک، استرالیا و اتحادیه اروپا (جمعاً 15 سال)، مدیر کل سیاسی وزارت امور خارجه (5 سال)، مشاور وزیر امور خارجه (5 سال) و عضویت در «شورای استراتژیک وزارت امور خارجه» را داراست. وی همچنین، سابقه همکاری فعال با «حسن روحانی» در «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» و احراز پست «ریاست گروه مطالعات آسیا» این مرکز و عضویت در و در هیئت علمی و تحریریه «نشریه بین المللی ایرفا» در این مرکز .را داراست.
با روی کار آمدن
«دولت یازدهم»، وی نیز مانند بسیاری از همکاران قدیمی رئیس جمهور در «مرکز تحقیقات
استراتژیک مجمع» به دولت رفت و از 16 مهرماه 1392 ه.ش؛ بطور رسمی «معاون سیاسی دفتر
رئیس جمهور» شد .
گذشته از سوابق اجرایی و علمی وی، نگاهی به خط و ربط سیاسی «ابوطالبی»، نگاه دقیق تری از شخصیت وی خواهد داد. «ابوطالبی»، ظاهراً بدلیل ارتباطات اش با مرحوم «دادمان» با برخی از دانشجویان دست چپیِ گروه موسوم به «دانشجویان پیرو خط امام» که اقدام به تسخیر سفارت آمریکا - لانه جاسوسی- کردند؛ با این طیف گره خورد.
وی را ابتدا،
بعنوان مترجم به لانه بردند، خود «ابوطالبی» در این مورد می گوید: «واقعیت این است
که من در "13 آبان" آن سال و زمان اشغال، اصلاً در تهران نبودم که از این امر مطلع
و یا در آن مشارکت و یا حضور داشته و یا نامم مطرح باشد؛ بلکه من در اهواز از ما وقع،
مطلع شدم. مدتی بعد که به تهران آمدم، یک روز
مرحوم شهید «دادمان»، بواسطه یکی دیگر از شهداء و فرماندهان جنگ تحمیلی به نام مرحوم
شهید «ذاکر» به من پیغام داد که آنها؛ برای ترجمه به زبان فرانسه به کسی نیاز دارند
که بتواند این کار را انجام دهد، من پذیرفتم و از منزل به فرودگاه رفتم و به همراه
نماینده ویژه پاپ؛ "رهبر مسیحیان کاتولیک" که وارد تهران شده بود، برای اولین بار وارد سفارت شدم. یکی
دو بار دیگر هم، وقتی که در ارتباط با خارج، کار ترجمه لازم بود، آنرا به زبان انگلیسی
و یا فرانسوی انجام دادم، مانند ترجمه در زمان آزادی کارکنان زن و سیاه پوستان در کنفرانس
مطبوعاتی؛ که جنبه ای کاملاً انسان دوستانه داشت ... من نزدیک پانزده سال است که در
کشورهای غربی بسیار نزدیک به آمریکا، از اروپا تا استرالیا سفیر بوده و همیشه هم سر
و کارم با غرب بوده است. حتی در سال 1373 ه.ش هم، به آمریکا رفتم و مدتی عضو هیئت
نمایندگی کشورمان درمجمع عمومی سازمان ملل بودم» .
به نظر می رسد که اطلاعاتی که رسانه های غربی، آن را برای ادعاهای مقامات آمریکا مستمسک قرار دادند، در سایتی با عنوان: "تسخیر" منشأ داشته باشد که بطور خاص؛ به پوشش اخبار مربوط به تسخیر لانه جاسوسی پرداخته است، بالاخص که تنها عکس منتشر شده از «ابوطالبی» در ماجرای تسخیر، ابتدائاً در این سایت منتشر شده بود.
نمایی از سایت تسخیر، عکس ابوطالبی در میان دانشجویان پیرو خط امام
دو تن از دانشجویان تسخیرکننده سفارت طی مصاحبه هایی جداگانه، به نقش «حمید ابوطالبی» در لانه اشاره کرده اند که خود حاکی از بعد دوم ارتباطات وی با یک نحله خاص سیاسی- امنیتی است:
«سیدمحمد هاشمی» می
گوید: «ماجرا باعث "تشکیل بسیج" شد. اولین «کنفرانس بین المللی نهضت های
آزادی بخش» بر پا شد و "مستضعفین جهان متحد شوید"، اولین کلمه در پیام امام
مستضعفین بود و "بسیج مستضعفین" همین است. ما از «بیانیه تشکیل بسیج»، استفاده
بین المللی کردیم و گفتیم روح کار این است که امام آن را مشخص کرده؛
"مستضعفین جهان باید متحد شوند" لذا ما، از "نهضت های آزادی بخش"
دفاع می کنیم. آقایان «عباس عبدی» و «حمید ابوطالبی» را به نمایندگی دانشجویان به الجزایر
فرستادیم و در آنجا با مقر مرکزی نهضت های آزادی بخش صحبت کردند، از ۲۳ نهضت آزادی
بخش جهان دعوت کردیم .
«فائزه مصلحی» یکی
دیگر از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی نیز می گوید: «در سال ۱۳۵۸ ه.ش، اولین «گردهمایی
جنبش های آزادی بخش» در تهران، به همت دانشجویان برگزار شد. برای دعوت از این جنبش
ها که مقر آنها در کشور الجزایر بود، برادر «ابوطالبی» که مسلط به دو زبان بود؛ به
اتفاق یکی دو نفر از برادران دیگر به الجزایر اعزام شدند و از مبارزین کشورهای مختلف
دعوت بعمل آوردند».
بدین ترتیب، «ابوطالبی» با جریان های چپ در ارتباط با «دفتر نهضت های آزادی بخش» و بخصوص کسانی که بعدها در «دفتر اطلاعات نخست وزیری»؛ نفوذ بیشتری یافتند، همراه شد. شاید به همین دلیل هم هست که شاخص ترین عناصر تندرو اصلاحات، طی روزهای اخیر بطور تمام قد از وی حمایت کرده اند.
«شبکه خبری VOA» طی گزارشی در این مورد می نویسد: ««ابوطالبی» ... شهرتی بعنوان يک تندرو يا داشتن مواضع شديداً ضد غربی ندارد. بر عکس، او بطور گسترده ای بعنوان یک "اصلاح طلب ميانه رو" و نزدیک به «روحانی» و رئیس سابق جمهوری، «اكبر هاشمى»؛ شهرت دارد ... «ابوطالبی» همچنين با «محمد خاتمى»، رئيس جمهوری اصلاح طلب سابق نزديک است. بنا به شهادت افرادی که ابوطالبی را می شناسند، او عضو «دانشجویان مسلمان پيرو خط امام» بود، يک گروه ظاهراً دانشجویی که سفارت آمریکا را در تهران اشغال کرد اما از اعضای اصلی فعالان اين گروه دانشجویی نبود و در جريان بحران گروگانگيری در داخل سفارت نبود. يک مقام وزارت امور خارجه ايران و دوست «ابوطالبی» که نخواست نامش فاش شود گفت: ««حميد» شخص ميانه رويی بوده و هميشه به اعتدال و اصلاحات اعتقاد داشته است ... «حميد»، هيچگاه یک تندرو نبود، همیشه پشتيبان «خاتمى» بود و من می دانم که حالا هم؛ از دستور کار "اعتدالگرايانه روحانی" حمايت می کند ... يکی دو بار، او به من گفت که اشغال [سفارت آمريکا] کار اشتباهی بود». «ماشاالله شمس الواعظین»، روزنامه نگار اصلاح طلب و «سردبیر روزنامه نشاط» که در حال حاضر تعطيل است، گفت او را در آن سال ها می شناخت. وی می گويد: «او یک [سياستمدار] مترقی است. بسیاری از دانشجويان آن دوران، به سرنوشت های عجیب و غریبی دچار شدند. بسیاری از رهبران آنها در آن زما، اکنون یا در زندان هستند و یا از حکومت طرد شده اند. حضور «ابوطالبی»، فرصت خوبی است برای مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا. او يک "عملگرا" ست. تازه اگر «ظريف»، دستی در انتخاب او داشته، احتمالاً با نکاتی که من گفتم موافق است». یک کارمند سابق وزارت امور خارجه ایران که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، گفت: «او مانند «معصومه ابتکار» [سخنگوی سابق دانشجویان پيرو خط امام] و بسیاری دیگر از اعضای «دانشجویان مسلمان پيرو خط امام»، اکنون ديگر افراط گرا و رادیکال نيست».
پیشینه «ابوطالبی» و وضعیت سیاسی متعارض امروز وی با آن روزها، باعث شده که بسیاری از محافل رسانه ای غرب، بطور مداوم ابراز کنند که با توجه به این تضاد و تعارض که درست، مانند وضعیت کسانی چون «معصومه ابتکار» و بسیاری از مخالفین امروز «جمهوری اسلامی» است؛ باید نسبت به عدم اعطای ویزا به «ابوطالبی» کوتاه آمد.
* درکی از سناریوهای متنوع آینده چالش
این موضوع که برخی در آمریکا، بدلیل وضعیت جاری سیاسی «ابوطالبی» خواهان فراموشی پیشینه او و حضورش در آمریکا شده اند؛ به خودی خود باعث شده که تحلیل فرآیند چالش و مسیر پیشروی آن با ابهام روبرو شود. به دلیل این ابهام، در اینجا با بررسی تمام احتمالات به سه سناریوی متفاوت و ارزیابی آنها پرداخته می شود:
سناریوی شماره 1- دولت ایران از اصرار بر نمایندگی «ابوطالبی» انصراف دهد:
با توجه به ادامه گزارش های منابع غربی از سوابق «ابوطالبی» که به ادعای آنها، نوعی از اعمال خشونت و نقض استانداردهای بین المللی بوده است، مانند گزارش «دیلی تلگراف» و «بلومبرگ» و با توجه به تلاش های برخی بنگاه های خبرپراکن منطقه ای مانند «الشرق الاوسط» که بدان ها اشاره شد؛ به نظر می رسد که یکی از اهداف آمریکا در تولید و توسعه چالش، فشار آوردن به ایران در پای میز مذاکرات بوده باشد.
در اینصورت، آمریکا و متحدین آن سعی می کنند، از طریق افزایش فشارها بر دستگاه سیاست خارجی «جمهوری اسلامی» و نهاد ریاست جمهوری، برای دولت ایران این پالس را ارسال نمایند که درست در میانه مهمترین و نفس گیرترین مرحله مذاکرات جامع اتمی؛ احتیاج است که ایران، تصمیم های سخت را بگیرد. این پالس آمریکایی ها، با توجه به اینکه نماینده های دموکرات سنا نیز در طراحی چالش اخیر، به تندروهای جمهوری خواه پیوسته و خواستار اعمال فشار بر ایران شدند؛ حاکی از این است که دولت ایران، باید متوجه باشد که سرسختی های سنا و دولت دموکرات آمریکا در لغو و جلوگیری از "قوانین تحریمی بیشتر کنگره"، بدلیل عدم همراهی ایران در «وین»؛ به حالت شکنندگی بیشتر نزدیک گردیده است.
با این اوصاف، ممکن است که مقامات تصمیم گیر خارجی در دولت، برای نجات فرآیند مذاکرات که بارها اعلان نموده اند؛ تنها راه حل مشکلات کشور است، دست به عقب نشینی زده و از پیشنهاد «ابوطالبی» صرفنظر کنند. اگر چنین شود، باید گفت که روند دیپلماتیک دولت بیش از پیش، در حال طی مسیر اشتباهی است که منتقدان بارها آن را گوشزد کرده اند؛ اینکه عقب نشینی بیشتر، در قرائت راهبردی غرب بدین معناست که نمایندگان ایران، در برابر فشارها؛ میز مذاکرات را ترک نخواهند کرد و بنابر این، می توان امیتازهای بیشتری از ایران طلب نمود.
این احتمال بدان معناست که عدم برخورد قاطع تیم «ظریف» با اظهارات غیرمسئولانه غرب، چنان نابجا بوده که غرب به این اطمینان راهبردی رسیده که افزایش فشار به تخلیه میز مذاکره از سوی ایران؛ منجر نخواهد شد. زیرا آمریکایی ها حتی به پیشنهاد دولت برای نمایندگی سازمان ملل که شامل معرفی یک اصلاح طلب تمام عیار بوده نیز به چشم تمامیت خواهانه نگاه کرده و کوچکترین نگرانی از تحت الشعاع قرار گرفتن مذاکرات هسته ای از این چالش نداشته اند؛ در حالیکه اگر دولت از پیشنهادش پا پس کشد، در واقع صحه گذاشتن بر همین اماره است.
سناریوی شماره 2- دولت آمریکا به «ابوطالبی»، "ویزای محدود" دهد:
با توجه به این امر که بسیاری از استراتژیست های آمریکا در اندیشکده های اطلاعاتی این کشور، بارها خواستار استفاده درست دولت «اوباما» از فرصت بوجود آمده جدید در ایران شده اند؛ به نظر می رسد که آنها، علاوه بر فشار برای گرفتن امیتازهای مهم در میز مذاکراتی، خواهان دادن امیتازهایی به جریان جدید هستند که بتواند؛ جایگاه این جریان در افکار عمومی ایران را بالا ببرد.
در اینصورت، ممکن است آمریکایی ها با اعطای ویزای محدود به «ابوطالبی» که عملاً، نمی تواند از دایره تقریباً 10 الی 20 کیلومتری «جزیره منهتن» خروج کند؛ ضمن پاسخگویی به افکار عمومی آمریکا درباره اینکه، مقامات تهران بدلیل انتخاب نادرست شان تنبیه شده اند، این فرصت را نیز به جریان جاری خواهد داد که در افکار عمومی ایران؛ چنین تبلیغ شود که علیرغم تبلیغات منتقدین مذاکرات، دستگاه خارجی در مواقع لازم دارای قاطعیت مورد نیاز هست و نمونه اش، عقب نشینی آمریکا در اعطای ویزا به «ابوطالبی» بوده است.
سناریوی شماره 3- دولت آمریکا از اصرار بر عدم اعطای ویزا به «ابوطالبی» انصراف دهد:
این سناریو، ممکن است در راستای اهداف سناریوی قبلی (شماره 2) و در جهت افزایش شدیدتر جایگاه مذاکرات جاری در افکار عمومی ایران؛ تجویز گردد. با این وجود، پیشبرد این سناریو، با توجه به مقاومت های بوجود آمده در آمریکا که تابع رؤیای آمریکایی (برتری آمریکایی ها بر دیگر اقوام) و آرمان های آمریکایی این جامعه است؛ بعید به نظر می رسد، زیرا می تواند جایگاه دولت دموکرات ها در افکار عمومی آمریکا را بشدت با نزول روبرو سازد که اصلاً؛ برای فصل آتی انتخابات این کشور به صلاح دولت آمریکا نیست.
* نتیجه گیری
با توجه به بررسی اخبار آشکار موجود و تمرکز بر سناریوهای احتمالی مختلف، به نظر می رسد که بهترین راه موجود برای دولت آمریکا، بهره برداری از سناریو دوم؛ یعنی اعطای "ویزای محدود" به «ابوطالبی» است. در این حالت، ضمن اینکه آمریکایی ها توانسته اند، پالس های مورد نظر خویش - نزدیکی ایران به پایان فرصت عدم تحریم های بیشتر- را برای «جواد ظریف» ارسال کنند؛ اینکه شرایطی بمنظور ظرفیت سازی برای فرآیند دیپلماتیک جاری در افکار عمومی ایران را تهیه کرده باشند نیز تأمین شده است.
پس احتمالاً، سناریو اینگونه پیش خواهد رفت که منابع رسانه ای داخلی با تأسی از خبرسازی های منابع خارجی، به ایجاد امواج تبلیغاتی پرطنین درباره هشدار به دولت در مورد کوتاه آمدن از پیشنهاد «ابوطالبی»؛ مباردت خواهند ورزید. بعد از طی یک دوره مؤثر روانی، آمریکایی ها بعد از اظهارات قاطع دولت ایران، بطور "محدود" به «ابوطالبی» ویزا خواهند داد و در اینصورت؛ رسانه های منتسب به اپوزیسیون، ناشر این انگاره خواهند بود که محافظه کاران و منتقدین مذاکرات، به بهانه سازش کاری دولت، در حال تسویه حساب سیاسی هستند؛ چرا که دولت خود می داند، کجا باید به اظهارات قاطعانه روی آورد و کجا باید با نرمش پیش رود. در این شکل، اینطور وانمود می شود که انتقادات، یا از روی جهل و بی سوادی بوده و هست یا از روی مطامع سیاسی.