رییس دیپلماسی و نماینده‌ ابر قدرت شرق که چهره‌ با صلابت و حرکتهای با طمأنینه او در محافل بزرگ بین‌المللی و کاخهای مجلل قدرتمندان غربی در فیلمهای خبری بسیار دیده شده است، در این اتاق محقر و ساده، در حالی که شاید برای اولین بار با پای برهنه روی فرشی کهنه و رنگ باخته در یک مجلس رسمی قدم گذاشته بود، وضعیت دیگری داشت.

به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.



عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره‌هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل‌های آینده، جاری می‌شود.
 
"محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره" می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی "محمد حسن رحیمیان" و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.

علاقه مندان به خواندن خاطرات می‌توانند هر روز راس ساعت 6 صبح با مراجعه به سایت باشگاه خبرنگاران، ‌چند مورد از این خاطرات را مطالعه کنند و البته روند نقل این خاطرات در رسانه مذکور تا زمان رحلت جانگداز بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت.

تأیید غیر مسلمین نشود

حضرت امام(ره) در برخورد با خطر نفوذ و تأثیر منفی فرهنگهای مادی و منحط بر افکار و اندیشه‌های مسلمانان، بسیار جدی و حساس بودند. ایشان به دلیل حساسیت حتی استفاده از علوم و فنون بیگانگان را منوط به شرایط و ویژگی‌های خاص می‌دانستند. به عنوان مثال، از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با اینجانب تماس گرفته شد که در مورد خرید کتابهای سالم و مفید برای کودکان و نوجوانان که ناشر یا مؤلف یا مترجم آنها غیرمسلمان باشند کسب تکلیف شود. پس از طرح سؤال حضرت امام(ره) فرمودند:

حتی‌الامکان از کتابهایی که مسلمانها نوشته‌اند استفاده شود و چنانچه لازم بود و کتابی خیلی خوب بود، به شرط آنکه تأیید غیر مسلمین نشود اشکال ندارد.

ملاقات وزیر خارجه‌ شوروی

صبح روزی که قرار بود «ادوارد شوارد نادزه» وزیر امور خارجه شوروی، برای تقدیم پاسخ «گورباچف» خدمت امام(ره) مشرف شود، طبق معمول روزهای دیگر، رأس ساعت هشت صبح برای تشرف به محل همیشگی رفتم، اما بر خلاف معمول هنوز امام(ره) به اتاق ملاقاتها تشریف نیاورده بودند.

وزیر امور خارجه‌ شوروی همراه ملاقاتهای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی به طور ایستاده در اتاق منتظر قدوم امام(ره) بودند. برای پذیرایی دو کار بی‌سابقه انجام گرفته بود: یکی آنکه برای اولین بار، چند صندلی که البته از جای دیگر عاریه آورده بودند، برای نشستن هیئت مزبور در اتاق چیده شده بود و دیگر آنکه «حاج عیسی» یک سینی چای آورد و حاضران همین‌طور که ایستاده بودند، مشغول نوشیدن آن شدند. به جز مترجم روسی، سفیر شوروی نیز در اتاق بود، ولی دیگر همراهان شوارد نادزه در حیاط بودند.

انتظار سنگینی بر فضای اتاق حاکم بود. سرانجام امام(ره) در حدود ساعت هشت و نیم با همان هیئتی که در تلویزیون مشاهده شدند، وارد شدند و بدون تأمل و توقف و بدون اینکه در چهره‌ی کسی نگاه کنند، از میان افراد گذشته و روی جایگاه همیشگی‌شان نشستند. در همین حال، وزیر امور خارجه‌ شوروی نیز روی صندلی نشست.

معمولاً افراد در جلسه‌های استثنایی در آغاز به صورت شبه ‌موقت و نامتعادل می‌نشینند و بعد از چند لحظه، همزمان با آرامش و استقرار روانی با یک مانور آرام و حرکتی مختصر، هیئت و شکل ظاهری آنان نیز مستقر و متعادل می‌شود.

شوارد نادزه به عنوان رییس دیپلماسی و نماینده‌ ابر قدرت شرق که چهره‌ با صلابت و حرکتهای با طمأنینه او در محافل بزرگ بین‌المللی و کاخهای مجلل قدرتمندان غربی در فیلمهای خبری بسیار دیده شده است، در این اتاق محقر و ساده، در حالی که شاید برای اولین بار با پای برهنه روی فرشی کهنه و رنگ باخته در یک مجلس رسمی قدم گذاشته بود، وضعیت دیگری داشت. او برای اولین بار خود را در ساده‌ترین و بی‌پیرایه‌ترین مقر یک رهبر بزرگ الهی که شخصیت معنوی او تمام کاخهای استکبار را لرزان کرده بود، روبه‌رو می‌دید.

من نمی‌دانم ارتعاش خفیفی که در هنگام خواندن پاسخ گورباچف در دست او مشهود بود، ناشی از پیری بود یا چیزی دیگر! او در این لحظه که روی صندلی نشست، وضعیتی غیر مستقر داشت که در نامتعادل بودن کیفیت قرار گرفتن پاهای او مشهود بود.

همین وضعیت تا آخرین لحظه که پیام نسبتاً طولانی را قرائت کرد و با سخنان امام(ره) ختم شد، همچنان ادامه یافت. به جز سر و دست مرتعش او بقیه‌ اندامش در طول مدت تشرف به سان مجسمه‌ای جامد خشکیده بود.

همچنین همه شاهد بودیم مترجمی که به گفته‌ آگاهان در همه‌جا با تسلط کامل در ترجمه‌ی زبان روسی بلبل‌زبانی می‌کرد، در این مقام، جمله‌ای را بدون لکنت که سعی می‌کرد در سرفه‌ها و سینه صاف کردنهای مصنوعی خود پنهان کند، نتوانست ادا کند.

به هر حال، پاسخ گورباچف، همراه با ترجمه‌ آن پایان یافت. در این لحظه همه منتظر پاسخ و واکنش حضرت امام(ره) بودند، اما حتی چگونگی آن در مخیله هیچ‌کس خطور نمی‌کرد. تمام وجود حاضران در چشمها و گوششان فشرده و چشمها به سوی امام(ره) دوخته شده بود. نماینده‌ ابر قدرت شرق، یک بار دیگر، خود را در برابر برخوردی غیرقابل پیش‌بینی و فوق تصور یافت. حضرت امام(ره) بدون تأمل، طی حدود یک دقیقه و در سه بخش با صراحت و فارغ  از هر نوع مجامله، جمله‌هایی را فرمودند، که ضمن آن، از اینکه آقای گورباچف، مطلب اصلی- که اساس نامه‌ امام(ره) بود - را مورد توجه لازم قرار نداده، اظهار تأسف فرمودند. در حالی که مترجم، شروع به ترجمه‌ی بخش سوم سخنان امام(ره) کرده بود، حضرت امام(ره) برخاستند و به طرف اندرونی روانه شدند. با آنکه همیشه مشتاقان حضرت امام(ره) به محض تشرف به محضرشان، بی‌اختیار به طرف معظم‌له کشیده می‌شدند و دستشان را می‌بوسیدند، ولی این بار، ورود و خروج امام(ره) چنان با هیبت و سرعت بود که هیچ کس نتوانست از جایش تکان بخورد و طبعاً برای هیچ‌ کس هم مجال دست بوسی پیش نیامد، چه برسد زمینه‌ای برای مصافحه! البته تواضع و اظهار عجز و حقارت همین امام(ره) در برابر کوخ‌نشینان مؤمن همانند مادران شهداء‌ را در فصول دیگر زندگی حضرتش ملاحظه خواهیم کرد.



اهمیت دادن به وحدت اسلامی

روحانی برجسته‌ یکی از شهرهایی که مردم آن، شیعه و سنی هستند، نامه‌ای خدمت امام(ره) فرستاده بود که طی آن ضمن درخواست کمک به ساختن مدرسه‌ علمیه، متذکر شده بود که در این شهر، اهل سنت نیز حوزه دارند. تذکر این نکته نشان می‌داد که در آن شهر نه‌چندان بزرگ، مدرسه‌ علمیه فی نفسه ضرورتی ندارد و انگیزه‌ی ساختن مدرسه علمیه‌ این بود که برادران اهل سنت مدرسه‌ علمیه دارند. او گمان کرده بود که تذکر به این نکته باعث موافقت قطعی حضرت امام(ره) برای ساختن مدرسه‌ علمیه می‌شود، ولی وقتی نامه به عرض معظم‌له رسید، با لحنی قاطع فرمودند:

نباید حالت مقابله با آنها باشد! این دلیل کافی نیست که چون آنها دارند، پس ما هم باید داشته باشیم. نه خیر!

حضرت امام (ره) با این برخورد، دو نکته را مشخص فرمودند: یکی اینکه برای ساختن مدرسه علمیه در شهرهای کوچک باید زمینه‌ها و امکانات لازم وجود داشته باشد و دیگر آن که اگر پیروان دیگر مذاهب اسلامی هم در آنجاها هستند، کاری را که حالت مقابله با آنها به خود بگیرد، نباید انجام داد.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار