به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران، "نشنال اینترست" نوشت: واشنگتن اختلاف نظراتی در روابط دوجانبه خود با مسکو و پکن دارد که از سال گذشته تاکنون به سطح هشدار دهنده ای رسیده است؛ تحولاتی که می تواند دردسرهایی را در امور جغرافیای سیاسی برای واشنگتن به بار آورد مگر آن که دولت باراک اوباما رئیس جمهور امریکا بی درنگ اقدامات اصلاحی را اتخاذ کند و برخی امور را در اولویت دستور کار خود قرار دهد.
الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه در واقع ضربه عمیقی به روابط با امریکا که از قبل هم به نوعی رو به تیرگی نهاده بود، وارد کرد. اگرچه بسیاری از امریکایی های مطلع با نظر "میت رامنی" در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 موافق بودند که روسیه حریف اصلی جغرافیای سیاسی امریکا به شمار می رود اما حتی پیش از آغاز بحران شبه جزیره کریمه اختلاف نظرات شدیدی با روسیه بر سر برخی مسائل از جمله بر سر سیاست ها در قبال سوریه و ایران وجود داشت.
تحولات در شبه جزیره کریمه و اعمال تحریم های اقتصادی واشنگتن و متحدان اروپایی آن بر ضد روسیه و متعاقبا واکنش کرملین به این تحریم ها -که البته بیشتر جنبه نمادین دارند- اوضاع را بدتر کرد.
زبانی کنونی دولتمردان واشنگتن و مسکو پیشتر از زمان پایان جنگ سرد تاکنون هرگز به کار گرفته نشده بود. مقامات امریکایی در اندیشه اعزام و استقرار نیروها در شرق اروپا به منظور مقابله با روسیه است. حتی بسیاری از جنگ طلبان در عرصه سیاست خارجی امریکا آشکارا از استقرار نیروها همراه با ارائه کمک های نظامی به اوکراین سخن میگویند.
روابط واشنگتن با پکن نیز به طور قابل توجهی حالت ستیزه جویانه یافته است. این موضوع در جریان دیدار اخیر چاک هیگل وزیر دفاع امریکا از چین مشهود شد و حتی چانگ وانکوان وزیر دفاع امریکا نیز هشدار داد تلاش ها برای " کنترل و بازداشتن " چین هرگز با موفقیت همراه نخواهد شد.
مواضع امریکا در قبال مسائل مختلف ، به طور فزاینده ای خشم پکن را برانگیخته است که در این خصوص می توان به موضع واشنگتن در قبال مناقشات ارضی چین با همسایگانش در دریای چین جنوبی و چین شرقی اشاره کرد. از نقطه نظر پکن ، دولت باراک اوباما حمایت آشکار خود را از ژاپن ، فیلیپین ، ویتنام و دیگر مدعیان رقیب نشان داده است.
بدون شک توافق نامه امنیتی جدید بین واشنگتن و مانیل احتمالا به تنش های چین و امریکا درباره مسائل ارضی خواهد افزود.
تیرگی همزمان روابط امریکا با روسیه و چین موضوع چندان کم اهمیتی نیست.
این موضوع در واقع تذکر مهم هنری کسینجر وزیر امور خارجه امریکا در دوران جنگ سرد را نقض می کند.
کسینجر در جلد اول کتاب خاطرات خود به تصمیم دولت نیکسون برای عادی سازی روابط با چین اشاره میکند و معتقد است که واشنگتن همواره باید اقداماتی را برای حصول اطمینان از روابط نزدیک تر خود با پکن و مسکو تا روابط نزدیک آن دو با هم، اتخاذ کند.
این موضوع در واقع در آن زمان راهکار خوبی بوده و اکنون نیز راهکار مناسبی است. سیاست کنونی دولت باراک اوباما در واقع تهدیدی برای ایجاد نتیجه ای متفاوت و ناگوارتر خواهد بود.
سیاست کنونی واشنگتن ممکن است حتی موجب نزدیکی بیشتر روسیه و چین شود و موجب شود آنها در خصوص اختلاف نظرات جدی خود - از جمله مناقشات ارضی که قدمت آن به قرن نوزدهم باز می گردد و نیز رقابت های سیاسی و اقتصادی در آسیای میانه - به منظور مقابله با نگرانی های فزاینده تر درباره واشنگتن سکوت اختیار کنند.
حتی لحن دیپلماسی امریکا در قبال این دو کشور گاهی بی دلیل مقابله جویانه می شود. مقامات دولت باراک اوباما همچنین نارضایتی خود را نشان داده اند چرا که پکن و مسکو جرات مقاومت در برابر تلاش های تحت رهبری امریکا را برای برکناری بشار اسد رئیس جمهور سوریه از قدرت و اعمال تحریم های اقتصادی شدید علیه ایران داشته اند.
سوزان رایس مشاور امنیت ملی امریکا در زمانی که نماینده امریکا در سازمان ملل متحد بود ، از رای وتو روسیه و چین به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص سوریه انتقاد و اعلام کرد کشورش به شدت از این موضوع " ناخرسند " است و چنین اقداماتی واقعا " خجالت آور" و " غیرقابل بخشش " است. چنین رویکردی با واکنش های جدی مسکو و پکن مواجه شد.
در واقع امریکا باید به دنبال بهبود روابط خود با چین و روسیه باشد. اگر مقامات دولت اوباما نتوانند خودشان را با چنین رویکردی تطبیق دهند، آنها باید دست کم یک قدرت بزرگ را به عنوان حریف مقابل خود انتخاب کنند نه آن که به طور همزمان با هر دو دولت به مخالفت برخیزد.
در پایان این گزارش آمده است: در حقیقت سیاست گذاران باید این سوالات مهم را از خود بپرسند که کدام کشور از لحاظ راهبردی و اقتصادی از اهمیت بیشتری برای امریکا برخوردار است؟ کدام کشور می تواند لطمه جدی تری را به منافع امریکا وارد آورد؟ کدام کشور قصد یا توانایی بیشتری برای اعمال نفوذ قدرت خود دارد و این که کدام کشور توانایی تغییر تحولات جهانی به ضرر امریکا را دارد؟ این سوالات ، پاسخ های آسانی ندارند. روسیه ممکن است حریف بالقوه نگران کننده تری در برخی زمینه ها به نظر رسد و چین نیز در زمینه های دیگر در چنین وضعیتی قرار دارد اما چنین ارزیابی پیچیده ای از جمله چالشی است که سیاست خارجی کارآمد هر کشوری با آن مواجه است. طفره رفتن از چنین ارزیابی دشواری و ایجاد خطر دشمنی با مسکو و پکن؛ رویکرد کنونی سیاست خارجی امریکا، قطعا گزینه هوشمندانهای نیست.
انتهای پیام/