ساخت سریال خط از کجا شروع شد و ترکیب بازیگران سریال چگونه شکل گرفت؟
خط داستان جوانی به نام سیاوش (کامران تفتی) را نشان میدهد که تلاش میکند درست زندگی کند. سیاوشی که سیا نامیده میشود و بعد از تغییرات درونی به سیاوش تبدیل میشود. یکی از کلیدهای سریال، تیتراژ آن است که با باران رحمت شروع میشود و در ادامه با تصاویری اسطورهای و عبور سیاوش از آتش تمام میشود. بازیگران سریال هم دو دسته هستند، گروهی نقشهای اصلی را بازی میکنند و آنها را از قبل انتخاب کردهام و هنگامی که فیلمنامه را مینویسم براساس فیزیک، صدا و جنس بازی آنها برایشان نقش مینویسم و برخی نیز کسانی هستند که بعد از نگارش فیلمنامه انتخاب میشوند و نقشهای فرعی را بازی میکنند. بازیگران نقشهای اصلی خط را قبل از تصویربرداری و زمان نوشتن فیلمنامه انتخاب کرده بودم.
یعنی بازیگران از قبل انتخاب شده بودند؟
بله دقیقا. در زمان نگارش و تحقیق به بازیگران فکر کردم و میدانستم برای چه کسی دارم فیلمنامه مینویسم.
با توجه به این که خودم از تئاتر آمدهام، میدانم که تئاتر سرشار از استعداد است و همیشه سعی میکنم در آثارم از این استعدادها استفاده کنم. در تمام کشورهای توسعه یافته به بخشهای فرهنگی کمک میکنند و چتر حمایتی آنها برای فرهنگ و هنر گسترده است ولی ما هنوز نتوانستهایم بستری فراهم کنیم که از افرادی که تحصیلات و تجربه لازم را در زمینه بازیگری دارند در کارهای تلویزیونی و سینمایی استفاده کنیم اما من در همه کارهایم تلاش میکنم بیشترین استفاده را از بازیگران تئاتر بکنم.
شما در این سریال از تصویرهای باز از شهر تهران زیاد استفاده کردهاید که همخوانی مناسبی با داستان ندارد؛ تصاویری از تردد اتومبیلها در خیابانها و بزرگراههای تهران. آیا این تصاویر را به این دلیل گرفتهاید که سریال خط با مشارکت شهرداری تولید شده است؟
بله، شهرداری در تولید این سریال مشارکت داشت. خوشبختانه مشارکتکننده به ما نگفت باید برای تبلیغ آنها چه کنیم و همه چیز را به عهده خود من گذاشت تا توسعه شهری تهران را به نمایش درآورم. من میخواستم در این سکانسها پیشرفت شهر تهران را به مخاطبان داخل و خارج نشان دهم. برای همین از این تصاویر استفاده کردم.
این موارد در سکانسهایی که در شمال تصویربرداری کردهاید هم دیده میشود. گاهی دوربین در شمال روی مناظر طبیعت میچرخد بدون اینکه بخواهد مفهومی را بیان کند، در شمال کشور چرا از این تصاویر استفاده کردید؟
زندگی در شمال با تهران که در قوطی کبریتهایی به نام آپارتمان است، فرق دارد و پر از فضاهای باز و زیباست. ما در تهران و در شهرهای بزرگ با مشکل ندیدن تصاویر زیبا و چشمنواز روبهرو هستیم و من در این سکانسها سعی کردم فضاهای زیبای شمال را به مردم نشان دهم تا آنها از دیدن این تصاویر لذت ببرند.
معمولا در کارهایتان از گروهی بازیگر ثابت استفاده میکنید. آیا در چنین شرایطی باز هم برای آنها فیلمنامه را میفرستید که بخوانند یا فقط تم اصلی داستان را برایشان تعریف میکنید؟
مسالهای که برای من بسیار مهم است هوش و ذکاوت بازیگر است زیرا بیشتر شخصیتهایی که مینویسم افرادی باهوش هستند. وقتی کامران تفتی فیلمنامه را خواند با اشتیاق نقش سیاوش را برای بازی انتخاب کرد هر چند همانطور که گفتم من در زمان نگارش فیلمنامه هم به برخی بازیگران فکر میکنم. به هرحال برای من بین یک بازیگر که با علاقه میخواهد نقشی بگیرد و آن را بازی کند با کسیکه به بازی در یک نقش نگاه بازاری و تجاری دارد فرق وجود دارد. برای من بازیگری مهم است که به لایههای دوم و سوم نقش دست پیدا کند تا سریال هم خوب شود و به دل مخاطب بنشیند.
یکی از شخصیتهای سریال خط در شمال کودکی معلول بود که با کامران تفتی یا همان سیاوش داستان ارتباط خوبی هم از لحاظ شخصیتی و هم از لحاظ بازی برقرار میکند که اتفاقا بازی کامران تفتی هم در این سکانسها به چشم میآید. کمی درباره این موضوع صحبت کنید که پای این بازیگر معلول چگونه به سریال خط باز شد؟
سیاوش به خواستگاری سوگند میرود و پدرش بعد از یک هفته فرصت به او میگوید که باید دل هفت نفر را که دل آنها را شکستهای به دست بیاوری و از این هفت نفر رضایت بگیری.
یکی از این هفت نفر نوجوانی معلول است که در یکی از شهرستانهای شمالی زندگی میکند. سیاوش در بخشی از داستان با موتور با این نوجوان تصادف کرده و پای او را شکسته است. برای اینکه سیاوش تنبیه شود و برای جبران این اشتباه او را به شمال فرستادیم تا رضایت کودک معلول را جلب کند.
در سریال خط، جوانی زورگو مقابل مردی به نام حاج رئوف قرار میگیرد که خودش در جوانی در بازار شیراز باجگیری میکرده اما وقتی به دختری دل میبندد و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند، پدر دختر، رئوف را به راه راست راهنمایی میکند که همین اتفاق برای سیاوش هم میافتد و او با کمک حاج رئوف راه درست را از نادرست پیدا میکند. من در این سریال قصد دارم نشان دهم که چرخه انسانسازی همیشه جاری و ساری است؛ بحثی که لابهلای فرهنگ پهلوانی، ولایی، مرشد و مریدی فرهنگ ما همیشه وجود دارد.
برای بیان این مسائل در کار از حضور کارشناس مذهبی هم استفاده کردید؟
خیر. این داستانها و این فرهنگ لابهلای داستانهایی که بزرگترها برایمان تعریف کردهاند زیاد است. من همه آن داستانهایی را که شنیده بودم، دراماتیزه کردم و در کنار هم چیدم و فیلمنامه خط را نوشتم.
داستانهایی مانند سریال خط که پسری عاشق دختری میشود و به خاطر ازدواج با او مسیر زندگیاش تغییر میکند بسیار زیاد بوده و هست. برای اینکه داستان از کلیشه دور شود چه کردید؟
سریال خط را ساختم تا نشان دهم از داستانهای تکراری هم میشود سریالی جدید و دور از کلیشه ساخت. بسیاری از منتقدان و کسانی که آثار مرا میبینند خط را از سریال قبلیام، یعنی بالهای خیس بهتر میدانند. راستش فرق این سریال با سریالهای قبلیام و البته تفاوتش وکلیشهای نشدنش به خاطر ارتباط قوی و بهتری است که با مسئولان صدا و سیما برقرار کردم. این ارتباط خوب باعث شد خط سریالی شود که مردم از آن استقبال کنند.
وقتی مدیر فرهنگی که سابقه کار در این حوزه را هم دارد باعث و بانی کار میشود، با هنرمندان ارتباط خوبی برقرار میکند و با آنها دوستانه رفتار میکند، هنرمند هم که میبیند با او رفتار درستی میشود، همه تلاش خود را میکند تا کاری خوب و آبرومند بسازد. من همیشه فیلمنامههایی را که مینویسم به دخترم و همسرم میدهم تا آن را بخوانند و نظراتشان را بگویند. این دو نفر بهترین مشاوران من هستند زیرا بیشتر برنامهها و سریالهای تلویزیون را میبینند و درباره آن نظر میدهند. آنها تمام ایرادها یا احتمالا شباهتی را که فیلمنامه با دیگر آثار تلویزیونی و سینمایی دارد به من گوشزد میکنند و من آنها را رفع میکنم. نظر آنها این بود که خط از زاویهای جدید به ماجرای تحول یک جوان نگاه کرده است.
بیشتر داستانهای ما آبشخوری مشترک دارند و بیشتر ما از منابعی مشترک مانند قصص قرآنی و ادبیات کهن برای روایت فیلمنامه استفاده میکنیم و تلاش من این است که داستانها و روایتهای تکراری را به داستانهای امروزی تبدیل کنم.