جان کری همان وزیری است که رسانه‌ها آنقدری که به خبر رفتن وزیر قبلی اش (یعنی هیلاری کلینتون) پرداختند به خبر منصوب شدن او نپرداختند. او همان کسی است که گاف‌هایش بیشتر خبرساز می‌شود تا موضع گیری‌ها و موفقیت‌هایش. ولی حالا این جنگجوی «پر‌‌نفس» تلاش دارد در آخرین نبردش پیروز شود تا بالاخره موفقیتی در حیات سیاسی‌اش داشته باشد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، او، همان «سخنران حوصله سر‌‌بر»ی است که می‌تواند یک نفس چند ساعت حرف بزند! این عادتش را با حضور بیست ساله‌اش به عنوان سناتور در پارلمان کسب کرده است. او همان وزیری است که رسانه‌ها آنقدری که به خبر رفتن وزیر قبلی اش (یعنی هیلاری کلینتون) پرداختند به خبر منصوب شدن او نپرداختند. او همان کسی است که گاف‌هایش بیشتر خبرساز می‌شود تا موضع گیری‌ها و موفقیت‌هایش. ولی حالا این جنگجوی «پر‌‌نفس» تلاش دارد در آخرین نبردش پیروزش شود تا بالاخره موفقیتی در حیات سیاسی‌اش داشته باشد.

 



وقتی به مراحل مختلف زندگی جان کریِ 69 ساله نظری بیندازی، خیال می‌کنی با یکی از شخصیت‌های خیالی سریال‌های آمریکایی طرفی، همه‌ی چیزهایی که دور و بر این شخص است همیشه دکوری مناسب را ایجاد می‌کند تا او نقش یک شخصیت دراماتیک آمریکایی را ایفا کند:
جان کری سه ساله بود که منزل ویران شده پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگش در فرانسه را بعد از هجوم نازی‌ها به فرانسه به چشم دید (مادر کری در فرانسه به دنیا آمده است). حالا کری با گذشت حدود 70 سال می‌گوید: «آن صحنه‌ها هنوز در خاطرم حک شده است.»

چندی بعد، او نوجوان عضو خانواده ثروتمندی بود که تعطیلات تابستانی‌اش را در فرانسه (که آمریکایی‌ها آن را از دست آلمانی‌ها آزاد کرده بودند) می‌گذراند و در آنجا فرزندان خانواده‌های ثروتمند فرانسوری دیگر را می‌دید، بچه‌هایی که برخی‌شان در آینده سیاستمدار شدند.


پدر جان کری که عضو نیروی هوایی ارتش آمریکا بود، از ارتش وارد کارهای دیپلماتیک شد و جان هم به مدرسه «فیسیندن» در ایالت ماساچوست رفت، مدرسه‌ای که عموما فرزندان افسران ارشد و فرزندان خانواده‌های ثروتمند (مثل خاندان کندی) برای درس خواندن به آنجا وارد می‌شدند.

همه شرایط رشد کری زمینه‌ساز آینده‌ای سیاسی به طریق آمرکایی بود: مدارس خاص متعلق به طبقه خاصی از جامعه، رفاقت با فرزندان افسران و سیاسیون و بازرگانان مطرح و دوستی با دخترهایی از خانواده‌های بانفوذ، پدری در سلک دیپلماسی، تعطیلات تابستانی خارج از آمریکا، حضور داوطلبانه در کمپین تبلیغاتی اول تد کندی در انتخابات کنگره، سپس حضور در دانشگاه ییل و تحصیل در علوم سیاسی.

در دانشگاه ییل بود که کری آدرنالینی که ممکن بود فعالیت‌های سیاسی در خونش جاری کند را کشف کرد، به عنوان رئیس «حزب لیبرال» [یک حزب دانشجویی] انتخاب شد و شروع کرد به سخنرانی‌های عمومی ‌با مضامینی که در آن وقت (دهه شصت میلادی) رایج بود، مضامینی از قبیل حقوق مدنی. این جوان در آن وقت از ورود به مناظره‌های داغ با احزاب دانشجویی دیگر لذت می‌برد و چنین بود که در مسابقات بحث و گفتگو که در سطح دانشگاه‌های کشور برگزار ‌شد رتبه اول را کسب کرد.



جان کری در سخرانی‌های دانشگاهی‌اش به شدت از سیاست خارجی وقت آمریکا و خصوصا جنگ ویتنام انتقاد می‌کرد. ولی همین جوان مبارزی که شعارهای رایج آن وقت را سر می‌داد، تنها چند سال بعد به نیروی دریایی ارتش آمریکا پیوست و در جنگ ویتنام حضور پیدا کرد (شاید به دنبال آدرنالین بیشتر!)


دکور تغییر کرد و حالا کری باید در «این قسمت سریال» یعنی قسمت جنگ، نقش یک قهرمان دلاور را بازی می‌کرد. و این همان چیزی بود که رخ داد، سرباز جان کری مأموریتی دلاورانه را انجام داد و طی آن در کمینی از قایق نظامی‌اش در رودخانه «دوآن کیو» بیرون پرید و یکی از مقاومین ویت‌کونگ را کشت و سلاحش را برداشت و به همین دلیل نشان ستاره طلایی را دریافت کرد.

روزنامه الأخبار لبنان نوشت: اگر به آلبوم تصاویر کری نگاه کنیم، یک تصویر را می‌بینیم که دارد در دفاع از حقوق بشر صحبت می‌کند و در کنارش تصویر دیگری از او می‌بینیم که نشان‌های دریافتی‌اش به سبب «انجام وظیفه» در جنگ ویتنام را به سینه زده است.



بعد از فصل «خدمت نظامی» که چهار سال در میادین نبرد و پایگاه‌های نظامی‌ در داخل آمریکا طول کشید، کری مجددا تصمیم گرفت به فعالیت‌های غیرنظامی ‌وارد شود، فلذا به جنبش «جنگجویان جنگ ویتنام مخالفِ جنگ» پیوست. این جنبش، حرکتی گسترده بود که حدود بیست هزار نفر را شامل می‌شد.

کری دوباره شروع کرد به سخنرانی در کنفرانس‌های ضد جنگ و شرکت در تظاهرات و طی آن‌ها همراه با تظاهرکنندگان نشان‌های نظامی‌اش را پرتاب کرد، و اولین شهادتش در مقابل کنگره را برای دلایل مخالفت با جنگی که خود هم در آن شرکت کرده بود ارائه داد.

جان کری در اوایل دهه هفتاد تبدیل به یک فعالّ واقعی ضد جنگ ویتنام شده و به سازمان‌هایی پیوست که به رادیکال بودنشان در این موضوع معروف بودند (آدرنالین خون کری وقتی که پلیس آمریکا او و چهارصد تظاهرکننده دیگر را در سال 1971 بازداشت کرد به اوج خودش رسید).



حالا وقت تغییر دکور سریال بود، کری تصمیم گرفت وارد سیاست شود. او علم و تجربه و آشنایی و ثروت کافی برای ورود به غوغاهای سیاسی را داشت.

اولین نبردش برای ورود به پارلمان را باخت. فلذا دوباره وارد دانشگاه شد و شروع کرد به تحصیل در رشته حقوق، تا بدین شکل، «تجهیزات»اش برای هر گام ‌پیش رو در عرصه سیاست تکمیل باشد.

کری یک بار دیگر هم در رقابت‌های انتخاباتی پارلمان شکست خورد ولی تسلیم نشد، فلذا باز هم کاندیدا شد و این بار به عنوان کاندیدای حزب دموکرات توانست کرسی ایالت ماساچوست را به دست بیارود و در سال 1985 به عنوان سناتور منصوب شد. کری 28 سال در کنگره آمریکا حضور داشت (از سال 1985 تا 2013) و در این مدت حیات سیاسی را خوب شناخت و وارد پشت‌صحنه‌های جنگ‌ها و معامه‌ها و کودتاها شد.



اسم کری در بین نمایندگان خیلی جلب نظر می‌کرد، چراکه در کشف قضایای فساد‌آلود مرتبط با تأمین مالی گروه‌های مسلح به صورت غیر قانونی سهیم بود، قضایایی که پای برخی سیاسیون و نظامی‌های آمریکایی هم در آن‌ها گیر بود. از بارزترین این قضایا که کری در آن دخیل بود و بعد برخی افتضاحاتش را روشن کرد قضیه موسوم به «ایران کونترا» [مک فارلین] در سال 1986 بود.

از آن پس خیال ریاست جمهوری به صورت جدی در ذهن کری که یکی از ثروتمند ترین نمایندگان کنگره بود وارد شد (پس از فوت همسر اولش، کری با همسر سابق و وارث سناتور جمهوری خواه هینز که صاحب امپراتوری صنعتی هینز بود ازدواج کرد.)

قطعا تصویر «مبارز» و «سرباز جنگجو»یی که از کری وجود داشت به او کمک کرد که در رقابت‌های درون حزبی و همچنین در رقابت با حریفان جمهوری خواهش موفق شود، ولی مهم ترین عامل پشتیبانی از او این بود که او «وقت و پول کافی داشت» که راهش را تا انتها طی کند. این انتها، سال 2004 بود، وقتی که در مقابل جورج بوش نامزد ریاست جمهوری شد، و نبرد را باخت.



بعضی از نزدیکان این وزیر آمرکایی می گویند که «این قضیه ضربه سهمگینی بود. جان بعد از 2004 غیر از جان قبل از 2004 است.» خود کری هم در یک مصاحبه ی مطبوعاتی اعتراف کرد که «بعدی از اینکه ریاست جمهوری را از دست دادی، دیگر چیزی برای از دست دادن نداری.»

تا آنکه پیشنهاد منصب وزارت امور خارجه در دولت اوباما مطرح شد و کری با آن موافقت کرد، و البته خوب می‌دانست اگر کنار گذاشته شدن سوزان رایس (یعنی کاندیدای اصلی اوباما برای این سمت) رخ نمی‌داد، او هرگز نمی‌توانست به این منصب دست پیدا کند.

کری در ابتدا نتوانست ماشین دیپلماسی آمریکا را خوب به حرکت در بیاورد. بعضی تفسیرها در آن زمان می‌گفتند که «وزیری کسل کننده، وزارتخانه‌ای کسل کننده را در اختیار گرفته است.» دلیل این حرف این بود که رئیس‌جمهور آمریکا بسیاری از اختیارات وزارت امور خارجه را به «شورای امنیت ملی» تفویض کرده بود.



چندی بعد، شکست کری در راه‌اندازی مجدد عملیات صلح [سازش] بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی رخ داد تا وزیر تازه را بیشتر غرق در شکست کند. اما کری (جنگجویی که به سادگی تسلیم نمی‌شود) رفت سراغ پرونده مذاکرات بین پاکستان و افغانستان و سفرهای پرتعدادش بین این دو کشور توانست تا حدی پیشرفت در قضیه زمینه‌سازی برای عقب‌نشینی آمریکا و مابعدش حاصل کند.

بعد از آن هم نوبت به «بهار عربی» و بحران سوریه رسید. اینجا بود که کری آستین‌هایش را بالا زد و تصمیم گرفت باز دنبال آدرنالین بگردد.



پادشاه تناقضات و گاف‌ها!

کری نقاط ضعف بارزی دارد که اگثر اوقات سد راه پیش روی‌اش می‌شود. در جریان رقابت‌های انتخابی در سال 2004، رقبای او روی بزرگترین این نقاط ضعف انگشت گذاشتند: تغییر دائمی ‌مواضع. کری هم در ویتنام جنگید و هم جزو فعالین ضد جنگ ویتنام بود، کری هم تصمیم حمله به عراق را تأیید کرد و هم بوش را به دلیل این هجوم ملامت نمود، دست آخر هم کری در سال 2009 تلاش کرد تا به صورت مستقیم با بشار اسد مذاکره کند ولی چیزی نگذشت که او را به هیتلر تشبیه نمود. حالا هم که می بینیم باز تلاش می‌کند باب مذاکره با بشار اسد را از طریق هم‌پیمانان روسی‌اش باز کند.

باید به این‌ها فهرست «گاف»‌ها یا «خطا»هایی که کری در اوج بحران‌های جهانی مرتکب می‌شود را افزود. منتقدان کری عقیده دارند که این قضیه ناشی از «قلدرمآبی» او در کارش است. از افتضاح حضورش در گردشی تفریحی در قایق شخصی اش در خلال کودتای نظامی‌مصر گرفته تا صحبت‌های چندی بعدش که که گفت ارتش مصر «لنگر دموکراسی در مصر است» و یا آن ماجرا که در یکی از سخنرانی‌هایش گفت واشنگتن «آماده است که ارتش‌اش را به خاک سوریه گسیل کند». این چیزی است دستیارانش او را مجبور می‌کند پس از سخنرانی یا کنفرانس خبری کری در سال‌های اخیر، بیانیه‌های توضیحی و پیوست صادر کنند!

در هر حال، کری، در مصاحبه با دیوید رود اعتراف کرد که «شکست»های سیاسی اش بسیار به او درس آموخته است و او «بیش از آنکه به سیاست اهمیت بدهد، به به‌دست آوردن موفقیت‌های واقعی اهمیت می‌دهد.»

برچسب ها: جان کری ، ضد جنگ ، مدال
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.